او خفت اخراج پدرش را در حالی میدید که پدر و پسر نگران ادامه سلطنت خاندانشان بودند، چرا که همان قدرتها حالا به گزینههایی دیگری نیز برای سلطنت میاندیشیدند ازجمله برخی شاهزادگان و حتی برادران محمدرضا. اما چه گذشت و محمدرضا چه تعهداتی را پذیرفت که انگلیسیها پیشنهاد شاهی وی را بدهند. محمدعلی فروغی که واسطه اصلی زد وبندهای شاه شدن محمدرضا بود تا زمان مرگش اسرار اصلی آن ماجراها را بر زبان نیاورد .
پس از اخراج رضاشاه از ایران توسط حامیان پیشینش، خواری و خفت دوم، همین ماجرای شاه شدن و ادامه سلطنت در خاندان پهلوی بود، چرا که شاه جدید، خود هیچ نقش و قدرتی در شاه شدنش نداشت.
حقارت سوم نیز خیلی زود به سراغش آمد . ۲ سال بیشتر از شاه شدنش نمیگذشت یعنی در سال ۱۳۲۲ که سران ۳ قدرت بزرگ متفقین یعنی آمریکا و انگلیس و روسیه بدون اینکه شاه ظاهری ایران را در جریان قرار دهند، برای هماهنگی ادامه جنگ جهانی دوم و چگونگی بهره بردن از امتیازات جغرافیائی و اقتصادی کشور ایران محل کنفرانسشان را در تهران قرار دادند. به تهران آمدند و تشکیل جلسه دادند و هیچ اعتنائی به شاه و دولت کشور نکردند، حتی میزبانی او را نپذیرفتند و در سفارتهای خود اقامت کردند. این شاه جوان مفلوک مجبور شد برای ملاقات این سران به پشت در سفارتهای آنها برود.
روزولت در بازدید از قوای نظامی امریکا در تهران؛ بدون اطلاع دولت ایران
و این آغازی بود آکنده از سرافکندگی و حقارت برای شاهی که به مدت ۳۷ سال چیزی جز خدمت به قدرتهای غربی خصوصا آمریکا و به حاشیه راندن ملک و ملت و فرهنگ در کارنامه نداشت.
آذر ۱۳۲۲ یادآور خاطرهی تلخ و تحقیرآمیز بیاعتنایی سران آمریکا، شوروی و انگلیس به شاه ایران است. روزولت رئیس جمهور آمریکا، استالین رئیس جمهور شوروی و چرچیل نخست وزیر انگلیس بدون اطلاع شاه وارد تهران می شوند تا کنفرانس ۴ روزهی خود را برگزار کنند!
سران متفقین در سفارت شوروی در تهران
شاه ایران، پس از اطلاع، سراسیمه به دیدار آنان می شتابد و چند دقیقهای فرصت مییابد تا با آنان صحبت کند! تاجالملوک مادر شاه درخصوص این اتفاق میگوید: “درآن موقع محمد رضا جوان بود و انگلیسیها و آمریکائیها هم چون ایران را اشغال کرده بودند خود را حاکم ایران میدیدند و حاضرنشدند به دیدن محمدرضا بیایند، بلکه محمدرضا را وادارکردند تا به دیدن رئیس جمهوری آمریکا و نخست وزیر انگلستان برود.”
ملاقات محمدرضا پهلوی با روزولت؛ این ملاقات چند دقیقه بیشتر به طول نیانجامید.
شاه ایران به مهمانان ناخواندهاش که در واقع نقش میزبان محمدرضا پهلوی را در این دیدار داشتند؛ خیر مقدم میگوید و قالیچه گران قیمت هدیه میدهد. او در برابر این کرنشها و زانوی ادب به زمین زدنها اما یک درخواست هم دارد و در خواست میکند تا تبعیدگاه پدرش را به دلیل آب و هوای بد جزیره موریس تغییر دهند. درخواست شاه پذیرفته می شود و رضا شاه به ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی منتقل میشود. تا شاه با مهمانان نه چندان مودبش بی حساب شود!
این کنفرانس که در دولت حاجیعلی سهیلی انجام شد؛ از ابتدا تا انتها به صورت محرمانه و بدون انتشار اخبار آن ترتیب یافت. دولت ایران تنها پس از عزیمت سران متفقین به کشورهایشان در جریان درصد بسیار ناچیزی از گفتگوهای آن خبردار شد. سهیلی درخصوص چگونگی اطلاعش از این جلسه گفت: «ابتدا از طریق کاردار شوروی در تهران در جریان برگزاری این اجلاس در تهران قرار گرفتم.»
کنفرانس تهران در محل سفارت شوروی برگزار شد و شاه نیز برای شرکت در کنفرانس ناگزیر بود به سفارت برود. در جریان کنفرانس، چرچیل و روزولت حاضر نشدند به دیدار شاه بروند و با وی تنها در محل سفارت دیدار میکردند. استالین اما پس از به حضور پذیرفتن شاه ایران در محل سفارت کشورش در تهران (!) پذیرفت دیداری نیز با او در کاخ سلطنتی داشته باشد.
دیدار استالین با شاه در کاخ مرمر و با تلاش و خواهش یکی از اطرافیان شاه به نام احمدعلی سپهر (مورخالدوله) از مسئولان سفارت شوروی صورت گرفت.
تصویر منتسب به دیدار محمدرضا پهلوی و استالین
تاج الملوک در مورد این دیدار میگوید: “درخلال صحبتهایش اصلا اسمی از رضا (رضا شاه) نیآورد، فقط از محمد رضا پرسید که درکجاها درس خوانده است؟ محمدرضا برایش توضیح داد که درسوئیس بوده است.”
آری این تمام صحبت استالین با شاه ایران بود. محمدرضا برای او توضیح داده بود که در کجا درس خوانده و احتمالا استالین او را تشویق کرده بود تا درسهایش را بهتر بخواند! گفته میشد که استالین در گفت و گوهایش در تهران خواستار تعیین سهمش از نفت ایران شده است.
سیاست خارجی محمدرضا پهلوی ملغمهای بود از وادادگی و خودباختگی که او نام «تنش زدایی» بر آن نهاده بود. پهلوی که توسط غربیها تربیت شده بود؛ آموخته بود که باید به آنها احترام گذاشته، در برابرشان کرنش کند و به این ذلت ببالد. این روحیه البته تنها مختص محمدرضا نبوده و نیست. بلکه همواره خطر تکرار چنین روحیهای، کشورهای مستقل جهان را تهدید میکند. سیاستی که ناکارآمدی خود را صدها بار نشان داده اما همچنان از میان سیاستمداران قربانی میگیرد.
منبع:خبر گذاری دانشجو
انتهای پیام/