به گزارش لنجانا به نقل از«تابناک»، استاد شهرام ناظری در روزهای اخیر در نشستی خبری در نقد فضای موسیقی آنچنان لحن انتقادی و حرفهای تازهای داشت که بخشهایی از آن دیده نشد و اهمیتش مورد توجه قرار نگرفت؛ بخشهایی که از قضا در آغاز نشست خبری شوالیه آواز ایران مطرح شد، ولی به حاشیه رفت تا یکی از حرکتهای بزرگ و ارزشمندی که در سالهای اخیر توسط یک چهره فرهنگی صورت پذیرفته، دیده نشود.
استاد شهرام ناظری از فعالیتهای یک سال اخیر خود چنین گفت: «برنامههای سال گذشته من کلا در خدمت امور خیریه بود. به دلیل اتفاقاتی که در مدرسه دخترانه «پیرانشهر» در روستای «شین آباد» افتاد، احساس کردم این راه را باید دنبال کنم. متعاقب آن کارهای دیگری در جهت امور خیریه مثل برنامهای برای جذامیها و بیماران بیبضاعت سرطانی استان کردستان برگزار شد. اغلب کارهای خیریه سال گذشته من به منطقه کرد مربوط شد که خود من هم از همین قومیت هستم. به دلایل مختلف این برنامهها بیشتر متعلق به آن منطقه بود، از جمله اینکه خودم کرد هستم، آن اتفاق روستای شین آباد در همین منطقه بود».
این استاد برجسته موسیقی کشورمان بر این باور است که انجام کارهای انسانی باید سرمشق فعالیتهای هر هنرمندی باشد و همه ما انسان هستیم و فقط ساز زدن یا آواز خوب ملاک نیست. عملکرد انسانی و تفکر و نوع زندگی یک هنرمند، بسیار مهم است و حتی در هنر او هم تأثیر دارد. هنرمندانی که آن خط واقعی و انسانی و عادلانه هنر را همیشه ادامه میدهند، هنرمندان ماندگاری خواهند شد.
از نگاه این چهره برجسته که در حوزه تولیدات فرهنگی نیز آثار ماندگاری نظیر شاهنامه کردی را برای زادگاهش به یادگار گذاشته، انسانی که از این مدار عشق و انسانیت بیرون رود، سرانجام هنر خود را از دست میدهد و به همین دلیل، تأکید دارد که مهمی انجام نداده، ولی در عین حال تأکید میکند این راهی است که همه هنرمندان باید انجام داده و به آن ادامه دهند و شیوه را این کمترین کاری تعبیر کرده که از دستش برآمده است.
شهرام ناظری، یکی از برجستهترین هنرمندان تاریخ معاصر کشورمان، در سال ۹۲، دهها کنسرت در تهران و شهرستانها داشت و طبیعتاً درآمد آنها از چند صد میلیون تومان رو به فزونی گذاشته و این رقمی چشمگیر برای کمک یک هنرمند به مردمانی است که به زعم او با چالشهای فراوانی روبهرو هستند؛ چالشهایی که بخشی از آنها نظیر حادثه دیدگان پیرانشهر، شین آباد، جزامیها و بیماران بیبضاعت سرطانی تأثر عمومی را در پی داشته است.
رفتار ناظری میتوانست در یک نمایش خلاصه شود و او تنها اعلام کند، چند میلیون به کودکان شین آبادی کمک میکند یا بخشی از عواید یا تمام عواید یکی از کنسرتهایش را به این کودکان میدهد و یکی از صدها شوآفی باشد که هر ساله در قالبهای گوناگون هنری رخ میدهد و در حال تبدیل به کاری تکراری و بیثمر است؛ اما او کل درآمد یک سالهاش را وقف کرد تا از محل آن، امکانِ عملیِ تغییر و تحولی وجود داشته باشد و این کار را انجام داد و در سخن باقی نگذاشت.
او حتی در جمع خبرنگاران نیز خود در این باره به سخن نیامد و پس از پرسش در این باره گفت و تأکیدات مذکور را داشت و مسئولیت فردی و اجتماعی اهالی فرهنگ را یادآور شد که بیش از توصیه و حضور در کلیپهای بنیادها و خیریههاست. هنرمند بیش از آنکه سخن بگوید، باید با عملش الگوی رفتاری باشد و جامعه را به این سمت ببرد و این مشی است که استاد ناظری به آن قائل است و یک سال کوشش برای مردم این سرزمین نشان بارز این رفتار است.
شهرام ناظریها در میان چهرههای فرهنگی اندک است و این اندک بودن صرفاً به دلیل هنر نابی نیست که عرضه میکنند، بلکه رفتار انسانی و حس مسئولیت پذیریشان در قبال وقایعی که در جامعه میبینند، در شکلگیری چنین اشخاصی بسیار موثر و ماندگار است. آیا مسیر حرکت برای چنین سرآمدان فرهنگی عاشقِِ وطن، هموارتر از گذشته خواهد شد؟