لنجانا به نقل از خبرگزاری تابناک : هرچه محیط خانواده سالمتر و امنتر باشد بههمان اندازه روحیه اعضای آن مثبتتر خواهد بود.
برآورده کردن نیازهای عاطفی، احساسی، اجتماعی و غریزی هر انسانی ابتدا در محیط خانواده صورت میگیرد. تعامل و دلبستگی افراد خانواده با یکدیگر نیرو و پتانسیل شگرفی ایجاد میکند که زمینهساز بسیاری از کارهای مثبت دیگر است و عدم چنین روابطی از ضعف ساختار خانواده نشأت میگیرد که به گسترش ناهنجاری و بزهکاری در جامعه دامن میزند.
بسیاری از اختلافات و مشکلات خانوادهها بر اثر سوءتفاهم، سوءتعبیر و ضعف درک متقابل شکل میگیرد. برخی از اختلافات جزئی و فکری اینچنینی، پای مسائل عدیده دیگری از جمله: غیبت ، تهمت، تکبر، حسادت و امثالهم را به خانواده باز میکند، که تداوم هر یک از آنها به احساسات تخریبی و منفی میانجامد.
به طور معمول اختلافات بین زن و شوهر در سطح روابط آن دو نفر محدود نمیماند، بلکه امواج حاصلهاش دیگر اعضا را نیز در برمیگیرد و مانند یک سونامی بهکل پیکره خانواده آسیب میرساند.
تعارضات دائم زن و شوهر که ناشی از عدم توافق و تفاهم آنها در اغلب موارد است، اگر به ستیز و نبرد تبدیل شود و چنین پتانسیلی پیدا کند، همواره همه انرژیها و نیروهای مثبت طرفین را زایل و باطل میکند. یعنی اگر هرکدام از طرفین بهدنبال به کرسی نشاندن رأی و نظر خود باشد جز خصومت و دشمنی و عناد حاصلی برای همدیگر نخواهد داشت.
علل اختلافات ناهنجار خانوادگی متعدد است، دخالتهای بیمورد اطرافیان، عدم مسئولیتپذیری، شماتت، ناتوانی در حل مشکل و… باعث اثرات مخرب منفی در فضای خانواده بویژه روحیه فرزندان میگردد.
اگر همسر نزدیکترین فرد به انسان باشد و بین زن و مرد رابطه صمیمی دوستی و رفاقت و بالطبع درک متقابل برقرار باشد، اختلافات خیلی کمی در خانواده پدیدار میشود ولی به مجرد آنکه این پتانسیل از بین برود، تضادهای مخرب یکییکی آشکار میشوند، بسیاری از ناهنجاریهای خانوادگی از این منظر قابل بررسی است.
بیتناسبی فاحش مالی – فرهنگی – دینی و باورها قطعاً موجب بروز مشکلات و اختلافات عدیده بین زن و شوهر میشود و تلخی بهبار میآورد.
دخالتهای بیجای اطرافیان (مادرها بیشتر و پدرها کمتر) در مسائل زن و شوهرهای جوان از جمله عوامل تشدید اختلافات است. یعنی مانند منبع انرژی مخربی که پتانسیل منفی بین زن و شوهر را تقویت میکند؛ این عامل در جامعه ما به یک معضل واقعی تبدیل شده است. اختلافات زن و شوهر باید در فضای خصوصیشان بدون پادرمیانی و حضور والدین هر یک از دو طرف، حل گردد.
یکی دیگر از عوامل مهم تخریب روابط خانوادگی، خودخواهی و خودبینی هریک از طرفین است، بهطوری که فقط خوبیهای خود و عیوب دیگران را میبینند. خودخواهی زمینه رسیدن به خودستایی و جاهطلبی را فراهم میکند.
عیبجوییهای بیمورد، انگشت روی نقاط ضعف گذاشتن و آنها را بزرگ کردن و طرف را سرزنش و تحقیر و توهین نمودن خانواده و اعضا را بهجایی نمیرساند، یعنی در فضای خانواده راهگشا نیست.
تحمیل عقیده در روابط زناشویی تخریبکننده است. تصمیمگیریهای یک جانبه، فضای صمیمی و نشاط و اعتماد بهنفس خانوادگی را مورد تعرض و تخریب قرار میدهد. مشکل عمده؛ عدم تفاهم، سوءتعبیر، سوءتفاهم و سوء برداشتهایی است که آثار منفی زیادی در روابط طرفین دارد که عمدتاً به سرزنش، سرکوفت، تحقیر، تهمت، اتهام زدن و… میانجامد. درصورتی که با تدبیر و برخورد ماهرانه بهخوبی میتوان از این پیچ و خمها گذر کرد.
خانواده فضای عیبجویی، تخریب احساسات، انگشت بر نقاط ضعف گذاشتن، ایراد گرفتن دائم نیست. خانواده باید کانون تأیید و تحسین و تشویق اعضای آن باشد تا به روح افراد انرژی مثبت تزریق کند.
یکی از راهکارهای حل اختلاف و جلوگیری از بروز مشکل در خانواده انعطافپذیری زن و شوهر در رویارویی با سوءتفاهمات، سوءتعبیرها، سوء برداشتها، تقاضاهای بیجا و… میباشد که مانع پدیدار شدن آشفتگی روانی و افسردگی میشود. در بسیاری از ازدواجهای امروزی که باتوجه به احساسات و علاقه قلبی دوطرف صورت میگیرد، بهواسطه عدم اعتماد بهنفس، عدم احترام به خود و طرف مقابل، بیارادگی، خود را محق دانستن و… اختلافات زیادی وقوع مییابد.
نکته قابل ذکر مهم اینکه؛ با ابزارهای امروزی و افکار دیروزی نمیتوان زندگی زناشویی موفقی داشت. یعنی برخی مواقع مدرن رفتار کنیم و پارهای اوقات (بسته به منافع) سنتی. رفتار پست مدرن در روابط انسانی کارایی چندانی ندارد. در جامعه ما که در حال گذر از سنت به مدرنیته است، گاهاً نقش زنان و مردان جابهجا میشود. زنانی هستند که شغلی مهم و پردرآمد داشته، ولی شوهرانشان در مراتبی بسیار پایینتر قرار دارند. مشکل وقتی آغاز میشود که بهخاطر موقعیت برتر اجتماعی؛ سرزنش و سرکوفتهای تخریبی ورد زبان یکی از طرفین شود. خشم و انتقاد اعتماد بهنفس را تضعیف و روابط را سست میکند.
برخی زنان نیز با نگاهی سلطهجویانه درصدد برتریجویی در روابط زناشویی هستند. به بیانی روشن هر نوع رابطه بالادستی سبب تخریب پتانسیل عاطفی و احساسی سازنده میگردد. در رابطه زناشویی داشتن نگاه قلدرمنشانه و زورگویانه از هر طرف که خود را محق بداند، رفتاری عقب مانده، کهنه و فاقد کارایی است.
تمایلات جنسی غیر متعارف و خارج از چارچوبهای خانواده نیز آثار تخریبی فاجعهآمیزی در روابط زن و شوهر میگذارد. همینطور عدم توجه به روابط زناشویی (جنسی) معقول یکی از معضلات تخریبی دیگر به نظام خانواده است که بشدت رابطه زن و مرد را مسموم میسازد. بیبندوباری اخلاقی، عدم وفاداری به همسر، خودخواهی، چشمچرانی، بدبینی، عیبجویی، توقعات نابجا، دخالت اطرافیان، عدم توجه به دین، اختلاف سلیقه، شفاف نبودن مسائل مالی و… بسترهای مساعدی را جهت تخریب روابط مهیا میسازند.
نباید اجازه دهیم که اختلاف آرا تبدیل به تعارض منافع و کینهجویی شود. چون خانواده یک گروه اجتماعی است و در آمادهسازی و تربیت انسان (فرزندان) و تحویل آنان به جامعه و برآوردن برخی نیازهای بنیادی انسان مسئولیت دارد، در نتیجه توجه به عدم پاگیری عناصر ستیزه و درگیری و نفرت و کینه موضوعی کلیدی میباشد.
با گسترش شهرنشینی ساختار و کارکرد و اقتدار خانوادهها دگرگون و کمرنگ شده است. با این وجود پتانسیل درونی خانواده؛ بهعنوان نخستین نهاد اجتماعی و قدرتمندترین و تأثیرگذارترین آن در تنظیم رفتار جنسی جامعه ، تولد نوزادان ، تربیت انسان، مراقبت از سالمندان، امنیت اقتصادی و… جایگاه ویژه و نقش بارزی دارد.