به گزارش لنجانا به نقل از «تابناک»، روزنامه «هافینگتون پست» انگلیس امروز با انتشار مطلبی درباره آیت الله نمر، روحانی شیعه عربستانی، وی را یک «انقلابی دربند» خوانده و ضمن انتقاد از رژیم آل سعود به سبب تحت فشار قرار دادن وی، دولت انگلیس را نیز به سبب روابط ویژه خود با سعودی ها مورد انتقاد قرار داده است.
در این مطلب آمده است:
«از لحظه ای که متولد می شوید، در محاصره هراس، ارعاب، تعقیب و آزار قرار دارید… من 55 سال سن دارم؛ یعنی بیش از نیم قرن. از زمانی که متولد شدم تا امروز، در این کشور نه احساس آسودگی کرده ام و نه احساس امنیت».
جملات فوق، سخنان آیت الله نمر باقر النمر است که در سال 2011 در عربستان سعودی بیان کرد. یک سال بعد، یک دادگاه سعودی وی را به سبب انتقاد خستگی ناپذیر از دولت سعودی، به اعدام محکوم کرد. سخنان وی از جنس انتقادات مسالمت آمیزی بود که اقلیت شیعه عربستان همواره به آن پایبند هستند؛ اما دولت سعودی این نوع از انتقاد را نیز بر نمی تابد. اکنون، نمر با حکم اعدام روبروست و درخواست برای آزادی وی، به کشورهای غربی نیز راه یافته است.
ما می توانیم تنها لحظه ای با این موضوع همراه شده و ابراز همدردی کنیم و سپس توجه خود را به موضوع دیگری معطوف کنیم. اما این مورد، برای هر کس که می خواهد درکی از خاورمیانه داشته باشد، دارای اهمیت انکارناپذیر است. آیت الله نمر لایق توجه ماست.
پیش از هر چیز، موضوع تخطی از حقوق بشر باید مورد توجه قرار گیرد. فارغ از اینکه چه کشوری زیر ذره بین قرار داشته باشد، نباید لزوم آزادی بیان در یک دولت مدرن را از یاد برد. افزون بر این، وقتی ما درباره جوامع اقلیت تحت ستم در کشورهای مختلف مطالبی را می شنویم، می توان مثال های تاریخی متعددی را مطرح کرد و ما را به تاریک ترین ابعاد بشریت سوق می دهد.
متأسفانه ما در انگلیس با یک مسئله اخلاقی دیگر نیز مواجهیم که به سیاست خارجی ما بازمی گردد. هیچ شگفتی در این زمینه وجود ندارد. در نخستین دیدار دیوید کامرون با ملک عبدالله و درست در زمانی که حکومت سعودی با بازداشت و حمله به نمر، روند سرکوب اقلیت ها را شدت بخشیده بودند، کامرون بر ضرورت توسعه و تعمیق روابط انگلیس و عربستان تأکید کرد. این حقیقت که از منظر منافع ملی انگلیس، موضوع سرکوب اقلیت ها یک موضوع حاشیه ای در عرصه دیپلماتیک است، ما را به یاد سنت قدیمی استعمارگری می اندازد.
نکته دوم این است که نمر را نه تنها به عنوان یک سخنگوی اقلیت تحت فشار، بلکه به عنوان یک واعظ مذهبی اقلیت ها که تحت فشار و سرکوب است بشناسیم. مسلمانان شیعه در طول تاریخ مکرراً با فشار و سرکوب مواجه بوده اند. از لحاظ آماری، 10 تا 15 درصد جمعیت عربستان شیعه هستند. با این حال، در بیشتر مناطق آن ها اجازه برگزاری آزادانه مراسمات مذهبی خود را ندارند. دولت عربستان بر مساجد، زیارت، نقش اجتماعی، موقعیت های شغلی و آموزش شیعیان محدودیت اعمال می کند.
ریشه های مخالفت با شیعیان را می توان در وهابی گری یافت که از سال 1932 تاکنون، به مبنای مذهبی- سیاسی پادشاهی عربستان تبدیل شده است. علمای وهابی مروج چیزی هستند که می توان آن را نفرت افکنی از هر چیزی که نشانه ای از تشیع را داشته باشد خواند. در سال 1988، شیخ عبدالعزیز بن باز که از او با عنوان پرنفوذترین مفتی وهابی در تاریخ عربستان یاد می شود، با صدور فتوایی شیعیان را «شریرترین دشمن مسلمانان» خواند و باور اسلامی آن ها را زیر سوال برد.
دکترین وهابیت هیچ جای تساهلی حتی برای فرقه هایی که به باورهای متصلب سلفی گری پایبند نیستند، باقی نگذاشته است؛ چه برسد به مذهبی که رسماً آن را به چالش می کشد. القاعده و داعش در همین تفکر ریشه دارند و به همین میزان نیز علیه شیعیان خصومت می ورزند.
آیت الله نمر، نماینده شیعیان در مقابل وهابیت است و لحنی که در هر سخنرانی خود به کار می برد، پیکار وی با وهابیت را روز به روز موجه تر جلوه می دهد. کلمات و همچنین سرنوشت وی، به قدرتمند شدن جوامع شیعه در منطقه و فراتر از منطقه منجر می شود. اما این تنها نقشی نیست که وی بر عهده دارد.
در این زمینه، باید موضوع ژئوپلیتیک را نیز در نظر داشته باشیم؛ زیرا سرنوشت نمر، به مجموعه ای از وقایع در خاورمیانه گره خورده است. این امر را می توان به خوبی در حمایت کنندگان از نمر مشاهده کرد. نخست، باید اشاره کرد که حزب الله لبنان خواستار آزادی نمر شده و اعلام کرده بازداشت وی، به شدت به ملت اسلامی لبنان که خود شدیداً نیازمند همکاری برای مقابله با تهدیدات است، آسیب می زند. نکته اینجاست که شیعیان در سراسر منطقه، در زمینه احساس تحت فشار بودن دارای اشتراک هستند؛ خواه از سوی اسرائیل باشد و یا عربستان سعودی.
حتی اگر فاکتور شیعه بودن را نیز کنار بگذاریم، هر دوی این گروه ها (حزب الله و شیعیان عربستان) با دشمن مشترکی روبرو هستند: یک نیروی تحت حمایت غرب که می خواهد استقلال و خودمختاری آن ها را سلب کند. افزون بر این، هر دو گروه سعی دارند با پایبندی به ارزش های آزادی خواهانه، مشروعیت خود را به اثبات برسانند.
در حقیقت، آیت الله نمر را می توان از محور مقاومتی که در خاورمیانه در مقابل غرب شکل گرفته، جدا تصور کرد. محوری که در مقابل دولت سعودی که تحت حمایت آمریکاست و دولت اسرائیل که توسط انگلیس به وجود آمده شکل گرفته است.
یک مثال دیگر در این زمینه، قیام مردم بحرین علیه سرکوب و خشونت های وهابیون این کشور است. آیت الله نمر مکرراً حمایت خود را از قیام مردم بحرین – که از روز 14 فوریه 2011 آغاز شده بود – ابراز کرده بود. در مقابل، پس از بازداشت نمر، جنبش 14 فوریه بحرین درخواست آزادی وی را مطرح کرد.
نباید این موضوع را تنها کمک متقابل شیعیان به یکدیگر ارزیابی کرد. در حقیقت، این پیوندهای موجود میان حزب الله، انقلابیون بحرینی و عربستانی، ایران و آیت الله نمر، در مقابل فرقه گرایی و در راستای انسانیت و بشردوستی است. تا زمانی که واژه های «آزادی بیان» و «تعیین سرنوشت» مورد استفاده قرار می گیرد، نباید آزادی خود را جدا از آزادی نمر بدانیم.
ما با یک نبرد بین المللی مواجهیم که مردی را که جسارت انتقاد مسالمت آمیز از حاکمان سعودی را دارد، در خط آتش قرار داده است. باید تصمیم بگیریم که آیا از حمایت از کسانی که می خواهند ماشه را بکشند، خرسند خواهیم شد؟!