گواهى مى دهيم كه غير از او معبودى نيست و شريك ندارد و شهادت مى دهيم كه محمد(ص) بنده و فرستاده اوست، شهادتى كه سخن را بالا مى برد و عمل را به پيشگاه خدا(به مرحله قبول مي رساند) شهادتى كه در هر ميزانى گذاشته شود سبك نمى گردد و از هر ميزانى برگرفته شود سنگين نخواهد بود. اى بندگان خدا! شما را به تقوا توصيه مى كنم كه هم زاد و توشه است و هم پناهگاه: زادى كه انسان را به سر منزل مقصود مى رساند و پناهگاهى كه او را از خطرها نجات مى دهد، دعوت كننده به آن بهترين دعوت كنندگان و پاسدارش بهترين پاسداران و به همين دليل دعوت خود را به گوش همگان رسانيده و موجب رستگارى حافظان آن شده است.
اى بندگان خدا! ترس از خدا دوستان خدا را از ارتكاب محرمات باز مى دارد و قلبهاشان را قرين خوف و خشيت قرار مى دهد آن چنان كه آنها را در دل شب بيدار مى دارد (و به راز و نياز با خدا بر مى خيزند) و در روزهاى گرم و سوزان به روزه وامي دارد، مشقت را به جاى راحتى و تشنگى را به جاى سيرابى انتخاب كرده اند، پايان زندگى را نزديك شمرده… و به انجام اعمال نيك مبادرت ورزيده اند، آرزوها را تكذيب كرده اند و سرآمد زندگى را در نظر داشته اند. سپس آگاه باشيد كه دنيا سراى فناء، مشقت، دگرگونى و عبرت است: از فناى روزگار كه تيرهايش خطا نمى كند و مجروحانش بهبودى نمى يابند، زندگان را هدف تير مرگ و تندرستان را هدف بيمارى قرار مى دهد و نجات يافتگان را به هلاكت مىكشاند، خورنده اى است كه هرگز سير نمى شود و نوشنده اى است كه هيچ گاه عطشش فرو نمى نشيند. از سختى و مشكلات آن اين است كه: آدمى آنچه را كه نمى خورد جمع مى كند و آنچه را كه در آن ساكن نمى گردد بناء مى نهد، سپس به سوى خدا مي رود در حالي كه نه مالى و نه خانه اى را به همراه مى برد و از دگرگونيهاى آن اين است كه: آن كس كه (ديروز) مورد ترحم مردم بود (امروز) مورد غبطه واقع مى شود و آن كس كه مورد غبطه بود مورد ترحم قرار مى گيرد اين نيست مگر به خاطر نعمتهایى كه به سرعت دگرگون مي شود و بلاهایى كه ناگهان نازل مى گردد.
از نكات عبرت انگيز آن اين است كه انسان در حالى كه نزديك است به آرزويش برسد، ناگهان اجلش فرا مي رسد و اميدش را قطع مي كند، نه به آرزو رسيده و نه آنچه مورد آرزوى اوست باقى مي ماند. سبحان الله! سرور و نشاطش چه غرورآور است!، و سيرابيش چه تشنگى زا؟ و چه سايه اش زود از ميان مي رود نه آنچه مى آيد رد مي شود و نه آنچه گذشته است باز مي گردد، سبحان الله! چه زندگان به مردگان نزديكند!، چون به زودى به آنها ملحق مي شوند و چقدر مردگان از زندگان دورند چون به كلى جدا شده اند.
هيچ چيز بدتر از شر و بدى نيست جز كيفر آن و هيچ چيز نيكوتر از خير و نيكى نيست جز پاداش آن، همه چيز دنيا شنيدنش بزرگتر است از ديدنش، ولى همه چيز آخرت ديدنش از شنيدنش بزرگتر خواهد بود پس مى بايست شنيدن از ديدن و خبر از پنهانيها شما را كفايت كند، آگاه باشيد هر گاه از دنياى شما كم شود و به آخرتتان افزوده گردد بهتر از آن است كه از آخرتتان كم و به دنيايتان افزوده شود، چه بسا كم شد نهایى كه سود به همراه دارد و چه افزايشهایی كه خسران و زيان به دنبال مى آورد، دامنه آنچه به آن مأمور شده ايد گسترده تر است تا آنچه از آن منع گرديده ايد، آنچه بر شما حلال شد بيشتر است از آنچه حرام گرديده، پس كم را به خاطر زياد ترك گوئيد و آنچه محدودتر است به خاطر گسترده تر رها كنيد! روزی هايتان را ضمانت كرده و شما را به كار امر فرموده، پس نبايد در طلب آنچه تضمين شده است نسبت به آنچه بر شما واجب است بيشتر كوشش كنيد، با اينكه به خدا سوگند آنچنان نادانى و شك و يقين بهم آميخته كه گویى آنچه تضمين شده بر شما فرض است و آنچه واجب گرديده از شما برداشته شده، پس به عمل مبادرت ورزيد و از فرا رسيدن ناگهانى مرگ بترسيد زيرا آنچه از «روزى» از دست رفته اميد بازگشت آن هست، اما آنچه از عمر گذشته اميد بازگشت آن نمي رود، آنچه امروز از بهره دنيا كم شده ممكن است فردا اضافه گردد ولى آنچه ديروز از عمر گذشته امروز اميد بازگشتش نيست. اميد به آينده است و نوميدى از گذشته: پس «آن چنان كه شايسته است از خدا بترسيد و نميريد مگر آنكه مسلمان باشيد».
امام علی(ع) در اسرار و رموز مرگ می فرمایند: «أیها الناس، كل امری لاق ما یفر منه فی فراره؛ والأجل مساق النفس، والهرب منه موافاته. كم اطردت الأیام أبحثها عن مكنون هذا الأمر فأبی اللّه إلا إخفاءه. هیهات! علم محزون: هر كه از مرگ بگریزد، در همین فرارش با مرگ روبرو خواهد شد! چرا كه اجل در كمین جان است و سرانجام گریزها، هم آغوشی با آن است! وه كه چه روزگارانی در پی گشودن راز مرگ بودم! اما خواست خدا این بود كه این اسرار همچنان فاش نشوند! هیهات! چه دانشی سر به مهر!».
اما در میان این پدیده های میرا و فانی، تنها انسان است كه از این سرنوشت، یعنی مردن خبر دارد. همه جانداران می میرند، ستارگان و كهكشانها فرو می پاشند، اما نمی دانند كه می میرند و نمی فهمند كه خواهند مرد! جز انسان كه می داند و می فهمد كه خواهد مرد. انسان هم از آغاز پیدایش مرگ آگاه، نیست. بلكه به تدریج با مفهوم مرگ آشنا می شود. موجوداتی كه مرگ ندارند و نیز موجوداتی كه از مرگ خود آگاه نیستند، از مرگ دلهره نداشته نگران هم نیستند. اما انسان با آگاه شدن از مرگ، مخصوصا با آگاه شدن از مرگ خود، دچار اضطراب و نگرانی شده، چندین پرسش اساسی درباره مرگ، بر ذهن و اندیشه او سنگینی می كنند: ـ مرگ یعنی چه؟ ـ چرا باید مرد؟ ـ چگونه می میریم؟ـ بعد از مرگ چه می شود؟ ـ چه كسی یا كسانی از راز مرگ آگاهند؟ ـ می توان مرگ را چاره جویی كرد؟ـ آیا روحی داریم كه با مرگ نابود نشود؟ـ سرگذشت این روح ـ اگر باشد ـ پیش از پیوستن به جسم چه بوده است؟ ـ سرنوشت این روح، پس از مرگ جسم، چه خواهد بود؟ و ده ها پرسش دیگر.
هیچ انسانی، مرگ را نیازموده است. بنابراین طبیعی است كه انسان نگران چگونگی مرگ و جان دادن باشد. چون نمی داند كه جان دادن چیست و جدائی جان از جسم چگونه است، مرگ با همه هیبت و سطوتش می آید و ما چیزی از آن نمی دانیم جز آن كه: «میهمانی است ناخوانده و ناخوشایند! هماوردی شكست ناپذیر كه می كشد و قصاص نمی شود! دامش را همه جا گسترده، با لشكر درد و رنج محاصره مان كرده، از هر سو هدف تیر و نیزه مان قرار میدهد. كابوس مرگ، با قدرت تمام، به حریم هستی انسان تجاوز كرده. بی آنكه ضربتش خطا كند در هاله ای از ابهام و تیرگی و با لشكری از بیماریها و دردهای جانكاه، و با انبوهی از مشكلات سایه سنگین خود را گسترده، طعم تلخش را می چشاند.»
انسان گاهی علاوه بر خود مرگ، از شرایط خاص مرگ نیز نگران می شود، مانند مرگ تصادفی و نابهنگام، مرگ با بی ایمانی، مرگ در بستر نه در میدان جهاد، مرگ پس از بیماری طولانی، كشته شدن به دست دیگران، مرگ در غربت و تنهایی و امثال اینها.
امام علی(ع) نگران مرگ در بستر استراحت و در مخالفت امر خداست و از این رو می گوید: «انَّ اكرم الموت القتل. والذّی نفس ابن ابیطالب بیده، لألف ضربهٔ بالسَّیف أهون علیَّ من میتهٔ علی الفراش فی غیر طاعه اللّه: همانا گرامی ترین مرگها كشته شدن در راه خداست. بدان كس كه جان پسر ابوطالب در دست اوست، هزار مرتبه ضربت شمشیر خوردن بر من آسانتر است، تا در بستر مردن نه در طاعت خدا.»
خداوند متعال در قرآن می فرماید: «اتَّقُو اللّه حق تقاته ولاتموتنّ إلا وأنتم مسلمون.»(آل عمران / ۱۰۳) علی(ع) در خطبه ای پس از بحث ظریف و دقیقی درباره توحید و تقوا و پس از یك ارزیابی مفصل از دنیا و آخرت، سرانجام سخنش را با این آیه پایان می بخشد كه: «از خدا چنان كه شایسته است، پروا كنید و بكوشید كه جز بر مسلمانی نمیرید.» بدون تردید از همه بدتر مرگ در حال كفر و گمراهی است. علی علیهالسلام با بیانی لبریز از احساس درد از مردمی كه به چنین سرنوشتی گرفتارند می نالد. او درباره مردم دوران جاهلیت می گوید كه: «هیچ حریمی را حرمت نمی نهادند فرزانگان را در میانشان ارج و منزلتی نبود. به دور از نظام دینی زندگی كرده و در حال كفر جان می سپردند.»