به گزارش صدای لنجان؛با پیشرفت علم و تکنولوژی سبک و سنگین کردن وزن امور، همچون اشیا کاری دقیق و آسان شده است اما متاسفانه باید گفت در انتخاب اولویت های زندگی، بشر امروزی دچار عدم توازن شده است، چرا که در شلوغی زاییده رنگ و لعاب های تبلیغات امروزی و پدیدار شدن اموری که هدف نمای زندگی بشری هستند نه هدف واقعی او، بشر امروزی بدیهی ترین امور را به ورطه فراموشی سپرد و اموری را در صدر زندگی خویش قرار داده که در اولویت او نیست.
تعجب است که چشم هایمان را برروی حقایقی می بندیم که یافته همین علم و تکنولوژی اند و همچون کاریکاتور بخشی را از علم و تکنولوژی عاریت می گیریم و بخشی را بر اساس خواسته های خودمان عمل می کنیم!
روزگاری زنان فرزندانی را در دامان خود پرورش می دادند که آرامش داشتند و پر تلاش بودند و اجر این کار را از خدای خود می خواستند و بهایی برای آن قائل نبودند و در واقع برای این امر خطیر بهائی مادی وجود ندارد.
کاش ما زنان امروز می دانستیم که در خانه ماندن و رسیدگی به یک نهال نورس و دور کردن او از بسیار آفات روحی نشان از عقب ماندن از دنیای مدرن و پیشرفت نیست بلکه خود خدمتی است بزرگ به یک جامعه و کمکی است بزرگ به پیشرفت یک کشور.
اگر که الگوی خود را در اشتغال از زنان غرب گرفته باشیم باید به این امر توجه کنیم که همین کشورها برای آرامش و کمک به خانواده ها نه تنها به مادر بلکه به پدر فرصتی می دهند تا رسالت مهم خود را در سال های اولیه رشد کودک خود به انجام برسانند.
جالب توجه است که از یافته های اندیشمندان همین کشورها است که اگر کودکی دو ماه از مادر خود دور باشد می توان در طی چند سال ضرر حاصل از آن را جبران کرد و اگر این زمان دوری افزایش یابد و کودکی زیر سه سال از مادر خود دور شود ضرری که اتفاق می افتد غیر قابل جبران است و تا سال های پایانی عمر فرد، آثار خود را نشان خواهد داد.
از کمترین آثار این کم کاری این است که کودکان این خانواده ها در نوجوانی و جوانی جز گروهی خواهند شد که به آنها شخصیت های ضد اجتماعی گفته می شود و گاه بزهکاران اجتماعی گروه خود را وامدار کودکان این خانواده ها می دانند.
اگر راهی که می اندیشیم این است که جایگزین خودمان پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها را قرار دهیم باید بدانیم که خلاقیت در کودکانی که سال های ابتدایی زندگیشان توسط پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها اداره می شده کمتر از کودکانی است که توسط مادران خود پرورش یافته اند.
بد نیست که در اینجا رابطه رها کردن کودکان زیر سه سال را با آمار رو به افزایش والدینی که به خانه سالمندان سپرده می شوند مد نظر قرار دهیم.
جامعه پدران و مادران جوان ما که دارای تحصیلات دانشگاهی هستند به این می اندیشند، که باید در جامعه حضور یابیم آن هم در مقابل این بهای بزرگ، از طرفی مسئولان رسانه ملی و دانشگاهها این امر را بسیار کوچک می دانند که به آن نمی پردازند و قانون گذاران کشور تصویب قانون مربوط به این امر را دارای فوریتی می دانند کمتر از فوریت دیگر قانون ها!
غافل آنکه آنچه در اینجا در مخاطره افتاده سلامت روان نسل بشر و جزیی است از امنیت ملی یک کشور، اسف بار است که نه تنها کودک بلکه یک جامعه باید تاوان مسیر اشتباهی را بپردازند که مادران امروز بر اساس حدس و گمان در پیش گرفته اند.
شاید علت انتخاب این راه بر اساس منافع مادی اندک است در حالی که سرمایه گذاری در علم اقتصاد یعنی سود حاصل از انجام یک کار پس از کسر هزینه های آن و از طرفی این نشان از آن است که از اصل مهم اقتصادی بازگشت سرمایه نیز غافل مانده ایم، هر سرمایه گذاری در این برهه به مثابه بازگشت آن سرمایه به صورت چند برابر در سال های آتی است.
اگر ما درآمد مادران در سه سال اول زندگی فرزندانشان را در یک کفه ترازو قرار دهیم و هزینه های پرداختی توسط کودک، خانواده اش و جامعه را که در سال های آتی زندگی و تا پایان عمر همراه او هستند در کفه دیگر قرار دهیم به نظر می رسد نه تنها سودی حاصل نخواهد شد، بلکه باید از جیب دیگران (حق الناس) نیز برای رفع آسیب های حاصله هزینه کنیم، هزینه ای گزاف و البته جبران ناپذیر!
انتهای پیام/ صاحب نیوز