لنجانا- علیمحمد صابری / اولین درسی که میتوان از غدیر خم گرفت این است که روز غدیر، عید ولایت است؛ منتها ولایت انسان کامل. مساله غدیر معرفی فردی به عنوان خلیفهالله است که انتصاب الهی دارد. یعنی به یک معنا انتخاب نیست و صرفا حکومت ظاهری هم ندارد؛ بلکه حکومت، حکومت باطنی است و البته کسی که خلافت الهی و حکومت باطنی دارد به حکومت ظاهری اولی هم هست. اما حاکمان بشری این را نفهمیده و خیال کردهاند میتوانند این حق را غصب کنند.
سلطه بر جان و جسم
«له الخلق، ولَه الأمر…» یعنی برای او هم خلق است و هم عالم امر و کسی امر دارد که ملکوت جان هم در دستش باشد. نه اینکه فقط بر عالم مخلوق و طبیعت سلطه داشته باشد. از این رو معرفی انسان کامل معرفی کسی است که برای او هم خلقت است و هم ملکوت. نکته دیگر بحث طریقت است، یعنی پیامبر به مردم فهماند که طریقت راه باطن دین و راه سیر و سلوک است که فقط به وسیله یک هادی امکانپذیر است؛ یعنی همان جوری که حافظ هم میفرماید:
طفیلِ هستیِ عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما! تا سعادتی ببری
یا در جایی دیگر میفرماید:
قطع این مرحله بیهمرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
یعنی پیامبر پیامی را از سوی خدا به مردم داد با این محتوا که دین فقط شریعت و احکام ظاهر نیست و در غدیر خم به مردم فهماند که با صرف استنباط احکام دین و اجتهاد در مسائل ظاهری دین نمیتوان حقیقت دین را فهمید؛ بلکه بر اساس نص صریح نیاز به انتخاب ولی خدا و هادی است. «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» بنابر آیه هفت سوره رعد نیز برای هر قومی یک هادی است. درواقع نبوت به خاتمیت نمیرسد؛ بلکه شریعت به خاتمیت میرسد. اما نبوت پنهان میشود و ولایت انسان کامل و موضوع امامت مطرح میشود. پس ما اسلامی داریم که مقام تسلیم زبانی است و پذیرش احکام دین است و گفتن أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله. مقام دیگر، مقام ایمان است که مقام بیعت قلبی با انسان کامل است. درواقع سیر و سلوک و تهذیب و تزکیه قلب است. روز غدیر خم هم روز ظهور ولایت و هم بیعت و عرفان بود. پیامبر(ص) به مردم فهماند که دین لایههای مختلفی دارد و مجموع شریعت و طریقت است که باعث میشود انسان بتواند به حقیقت برسد. البته برای رسیدن به حقیقت عقل هم در کنار شریعت و طریقت لازم است.
طریقت غذای روح است
عدهای که بعدا شدند علمای اهل سنت، غدیر خم را اینگونه نپذیرفتند و دین را در همان نبوت و شریعت خلاصه کردن و عرفان و طریقت را اضافه بر دین دانستند. در حالی که عرفان و حقیقت باطن دین است. شما اگر در شریعت احکام نماز را دارید در طریقت باید با همان نماز به معراج بروید که براین اساس گفته شده «الصلاه معراج المومن»؛ نماز معراج مومن است. ما چه وقت میتوانیم با شریعت ظاهر به معراج برویم؟ همین شریعت را خوارج نهروان مو به مو اجرا کرده و تمام احکام دین را پیاده میکردند؛ از دادن خمس و زکات گرفته تا رفتن به حج. همچنین تمام آنهایی که مقابل امام حسین (ع) جنگیدند شریعت را مو به مو اجرا میکردهاند. پس مخالفت با امام بر سر چه بوده است؟ بر سر همین «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ». بنابراین «علی مولاه» فقط در حضرت علی (ع) خلاصه نمیشود. پیامبر اول دست علی (ع) را بالا برد اما حقیقت علی(ع) مهم بود که در امام حسن(ع) و در امام حسین(ع) هم جاری بود. این حقیقت ظهور هدایت است و پیامبر(ص) به مردم فهماند که باید به هدایت از روش طریقت بپردازید؛ چون شما به آن نیاز دارید و این نیاز روح شما است. ذکر قلبی که عارف بالله میدهد و تلقین به مومن یک نیاز و نوعی غذای روح است. همه اینها مجموعهای است برای رسیدن به مقام یقین و هدایت.
بازگشت به فطرت
قدیر خم، عید مسلمین هم هست. منظور از عید همان بازگشت است؛ بازگشت به فطرت حقیقی، آن فطرت دست نخورده، انسانی که خدا خدا سر میدهد و میگوید:
تو کجایی تا شوم من چاکرت
چارقت دوزم کنم شانه سرت
نوعی اضطرار باید به وجود آید تا ما فریاد بزنیم و خدا را طلب کنیم؛ خدایی که از طریق هدایت یافتنی است. زمانه ما دورهای است که به اصطلاح به آن «سکولار» میگوییم؛ یعنی توجه به دنیای خودمان داریم، خوش زندگی کنیم، خوش بخوابیم، خوش بخوریم، خوب کار کنیم، خوب تفریح کنیم. با این کار همه چیز را عرفی میکنیم؛ اما به یک نیاز دیگر خودمان توجه نمیکنیم که آن نیاز روحی ما است.
جان ما لاغر است؛ هرچند جسممان چاق. جان ما نیاز به غذا دارد و این غذا را آن معارف بالله و آن علی مرتضی به ما میدهد؛ آن هم از طریق حقیقت علوی. اگر شریعت محمدی پنهان شد طریقت مرتضوی پدیدار میشود و به دنیای امروز میفهماند که ما به شدت نیازمند معنویت هستیم و این خلأیی است که کاملا حس میشود.
انتهای پیام/ فرهیختگان