به گزارش لنجانا شبکه وبلاگی حرف ما در مطلبی نوشت :بهراستی که «انتظار» چه سخت است و نیز چشم به راه بودن عزیزی که حاضری برای دیدنش جانت را هم بدهی. همانند «یعقوب» که سالها چشم انتظار «یوسف» بود هم به کهف دل و هم به اشک چشم. تو گوئی این تقدیر آدمیزاد است، انتظار را می گویم. چرا که خداوند قامت دین و عزت بندگانش را بر قیام مومنین و منتظران استوار کرده است و ذلت شان را در قعود، ودر این میان ناب ترین مکتب وحی (مذهب اهل بیت(ع)) را بهدرستی «مذهب انتظار» نامیده اند. مذهبی که پیروانش را یعقوب وار به چشم انتظاری «یوسف زهرا» فراخوانده اند. و از میان یعقوبان زمانه پر بلای ما که به ابتلای فراغ یوسفشان آزموده شدند یکی هم یعقوب داستان ماست.
زمزمه هر روزه حاج غلامحسین در این ۲۶ سال با خود این بیت حافظ بود که:
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
۲۶ سال که برای او ۲۶ سال حسرت بود، رنج بود، آب شدن بود، ۲۶ سال سوختن و دم برنیاوردن و ۲۶ سال داغ فراغ فرزند بر دل. ۲۶ سالی که شاه بیت دعاهای شب و روز پدر این بیت بود که:
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست/ هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
داستان یوسفان گمگشته سرزمین ما هنوز به سرانجامی نرسیده است و پدرانی «یعقوب وار» چشم انتظارند آنچنان که گاه این چشم انتظاری با ملک مرگ پیوند می خورد و بوی پیراهن به جای عطر یاس به بوی کافور تبدیل می شود. همو که اگر امیرمؤمنان در وصف «مالک اشتر نخعی» سردار بی بدیل سپاهش فرمود «انه سیف من سیوف الله» هم بر این قیاس میتوان احمد را نیز «شمشیری از شمشیرهای خمینی» انگاشت.