به گزارش پایگاه خبری تحلیلی لنجانا، طالبان یک گروه تروریستی زیر پرچم القاعده است که تحت حمایت عربستان سعودی اقدام به عملیاتهای تروریستی کرده و از قوانین بسیار سختگیرانهای برخوردار است. اما پس از مدتی این قوانین سختگیرانه کمی معتدل شده و رهبران این گروه از اعمال برخی از این قوانین کوتاه آمده و اصلاح کرد است.
داعش، مثل القاعده، محصول ایدئولوژی سعودی وهابی است. این ایدئولوژی پشتیبان گروههای تروریستی جهادگرای مختلفی است که در دنیا مشغول خرابکاری هستند. اما دولت آمریکا هم در این میان ابدا بیتقصیر نیست؛ این دکترین آمریکا در جنگ سرد (و پس از آن، طرح فرقه گرایانه اش در عراق) بود که با ایدئولوژی وهابی عربستان سعودی همگرا شد و هیولای جهادی را به وجود آورد.
همچنین با رویش تروریستهای تکفیری در منطقه مسیر خود را از این گروههای تروریستی جدا کرده و تا حدودی با این گروههای تروریستی که سردمدار آنان “داعش” است مبارزه میکند.
برخلاف طالبان در افغانستان، داعش یک جنبش قومی ساکن نیست که در آرمانها و نارضایتیهای بخشی از مردم محلی ریشه داشته باشد. داعش جنبشی تروریستی است که مرزهای ملی را درنوردیده است و خود را در هر جایی که بتواند جای پایی داشته باشد، جا میکند. این گروه در سوریه متولد شده و عراق رشد کرد، اما سنتهای حاضر در این کشورها را منعکس نکرده است. این گروه با استفاده از هرج و مرج موجود در سوریه و عراق حضورش را گسترده کرد. این موضوع داعش را بسیار متفاوت از طالبان کرده است. طالبان یک جنبش بومی افغانی است، مبارزان آن افغان و اغلب پشتو هستند و اهداف آن در به دست گرفتن حکومت افغانستان متمرکز شده است. این موضوع در قبال دیگر گروههای تروریستی در شمال آفریقا و یمن نیز صدق میکند.
اصلیترین وجه اشتراک طالبان و داعش ضدیت بی حد و اندازه آنها با تشیع و کشتار شیعیان میباشد.
داعش و القاعده همان ایدئولوژی خانواده سلطنتی سعودی را دارند، اما در سیاست خارجه با هم اختلاف دارند. ماجرای بنلادن را همه میدانند: او تا پیش از تجاوز آمریکا و عراق و چراغ سبز عربستان سعودی به آمریکا برای حمله به کشورهای مختلف منطقه، بهترین روابط را با شاهزادگان سعودی داشت. پیش از آن، بنلادن یکی از اعضای عالیرتبه نهاد سیاسی عربستان سعودی بود. کتابهای درسی در مناطق تحت کنترل داعش بر اساس همان ادبیات وهابی است که در مدارس سعودی استفاده میشود. “کتاب التوحید” (مجموعه احادیث اکید و مشکوک و تفاسیر “محمد بن عبدالوهاب” بر آن) را می توان “کتاب مقدس” داعش، القاعده و طالبان و آل سعود دانست.
در ماههای اخیر گروه طالبان و داعش به عنوان دو گروه مخالف مسلح دولت در ولایت ننگرهار با همدیگر جنگیدهاند و در نتیجه چندین تن از دو طرف کشته شدهاند. طالبان و داعش چه تفاوت و شباهتهایی با همدیگر دارد و چه چیز باعث میشود که این دو گروه به صورت مسلحانه وارد درگیری شود. آیا درگیری این دو گروه منجر به کشیده شدن گروه طالبان به پروسه صلح میشود. در هر صورت، حکومت چه نقش در این میان میتواند بازی کند تا در نهایت منازعه این دو گروه منتج به ویرانی افغانستان نگردد.
شباهتها و تفاوتهای داعش و طالبان
هر دو گروه بنیادگرا هستند و به دنبال خلافت اسلامی میباشند. به عبارت دیگر، هر دو گروه گرایش به بازگشت به صدر اسلام دارند. آرمان هر دو که همانا رسیدن خلافت اسلامی میباشد؛ اما اسلام آمریکایی که هیچ شباهتی به اسلام پیامبر خاتم ندارد. شاید مهمترین و اساسیترین وجه اشتراک این دو گروه این مسئله باشد. در کنار این مهم، فهم و درک آن ها از متون دینی بنیادگرایانه و بسیار افراطگرایانه است. پیش فرضهای هر دو گروه تا اندازه زیاد یکی است به همین خاطر، این دو گروه به درک یکسان از متون دینی دست یافتهاند. با این حال، در خیلی از موارد درکشان از متون دینی متفاوت است، اما فهم هر دو را میتوان در چارچوب بنیادگرایانه قرار داد. برای احیای امر دینی به شکل صدر اسلام نیز این دو گروه تا اندازه زیاد از راه و روش یکسان استفاده میکنند. هر دو گروه برای دست یابی به خلافت اسلامی تلاش میورزد تا از راه خشونتآمیز و ایجاد رعب و وحشت به اهداف خود برسند. تا هنوز دیده نشده است که گروه طالبان با توجه به صدر اسلام و رفتارهای پیامبر و صحابه خشونت خود را توجیه کند؛ اما گروه داعش دست به این کار زده است و با معیار قرار دادن برخی رفتارها در صدر اسلام تلاش میکند خشونتها و رفتارهای وحشتناک خود را توجیه نماید.
این دو گروه با وجود شباهتهای بسیار، تفاوتهای فاحش نیز دارند. گروه طالبان به عنوان یک گروه آرمانگرا است که ادعای خلافت را در درون یک دولت-ملت دنبال میکند. از زمان تأسیس این گروه و قدرت گرفتن تا اکنون در هیچ موردی دیده نشده است که سران گروه طالبان ادعای منطقهای و یا جهانی خلافت را مطرح کرده باشد. آنها به دنبال گرفتن قدرت سیاسی در افغانستان هستند و تنها در صدد آوردن نظام خلافت در درون جغرافیایی به نام افغانستان میباشد. اما تروریستهای داعش داعیه ایجاد نظام خلافت در درون دولت-ملت را ندارد؛ بلکه این گروه داعیه ایجاد نظام خلافت فراکشوری در تمام کشورهای اسلامی را دارد. با این حال، گروه داعش از مجرای امر به معروف و نهی از منکر خود، در صدد تصرف کل جهان و برپایی نظام خلافت در سراسر جهان میباشد. شاید مهمترین و اساسیترین تفاوت میان گروه طالبان و داعش همین مسئله باشد.
شباهتهای این دو گروه باعث نشده است که این آنها در کنار همدیگر برای تحقق اهداف و آرمان خود در برابر حکومت بایستد، بلکه تفاوتهای میان دو گروه شکافهای عمیقی میان آنها وارد نموده است. این شکاف در نهایت منجر به درگیری مسلحانه میان این دو گروه شده است. ناگفته نباید گذاشت که بخشی از نیروی انسانی داعش را اعضای ناراضی گروه طالبان تشکیل میدهند. ناراضیان که به خاطر عملکرد و یا نگاه تند و بنیادگرایانهتر نسبت به گروه طالبان دارد، به گروه داعش پیوستهاند و اکنون در زیر پرچم داعش علیه حکومت مبارزه میکند. انتظار میرود در آینده شکاف میان دو این گروه عمیقتر گردد و بازی خشونتآمیز میان این دو گروه بیشتر گردد. با این حال، در جنگ میان گروه طالبان و داعش سودی برای مردم و حکومت افغانستان دیده نمیشود. جنگ دو این گروه تروریست حاکمیت و اقتدار حکومت مرکزی افغانستان را تضعیف میکند و جز کشت و کشتار نتیجهای برای مردم افغانستان ندارد.
داعش و القاعده و در راس آن طالبان شبیه هم هستند و با این وجود از بعضی جهات با هم تفاوت دارند.
۱٫ القاعده و طالبان رهبری کاریزماتیک داشت که مجهز به مهارتهای سخنوری بود. او قادر بود هواداران متعصب و عربهای جوان را تحت تاثیر قرار دهد. اما داعش، رهبری کاریزماتیک ندارد و خلیفهاش در اولین سخنرانی تلویزیونی خود ناکام ماند.
۲٫ القاعده به طور متمرکز تحت رهبری بنلادن و نائبان خود بود در حالی که داعش ظاهرا سازمانی با رهبری جمعی دارد.
۳٫ طبق تقسیم بندی “موریس دورژه” برای تقسیم بندی احزاب سیاسی، القاعده یک سازمان کوچک نخبهگرا و به دنبال معتقدان واقعی بود، اما داعش یک ارتش تودهگرا است که به دنبال حکومت بر کشورهاست.
۴٫ تخصص القاعده حملات چشمگیر علیه اهداف غربی بود در حالی که داعش بر تصاویر وحشت انگیز متمرکز است تا به وسیله آن رعب و وحشت ایجاد کند و پیروزی های نظامی کسب کند. ترسی که داعش در دل دشمنان خود در سوریه و عراق برانگیخت دست کم نگیرید.
۵٫ داعش بر جنگ در وطن متمرکز است در حالی که بنلادن بر جنگ با آمریکا و غرب متمرکز بود.
۶٫ هر دو این گروه ها پیرو ایدئولوژی وهابی هستند.
۷٫ هر دو گروه به ظاهر از نهادهای مذهبی مستقر در الازهر و ریاض متنفر هستند.
۸٫ هر دو گروه به آسانی می توانند کشتار برادران و خواهران مسلمان خود را توجیه کنند.
۹٫ هر دو گروه در عملیات های تبلیغاتی خود در فضای مجازی به سمت جوانان گرایش دارند.
۱۰٫ القاعده به رسانههای قدیمی متکی بود، اما داعش بر رسانه های جدید متمرکز است.
۱۱٫ داعش شدیدا دلمشغول فعالیت تبلیغاتی برای جذب افراد جوان است.
۱۲٫ داعش سازمانهای محلی مختلف و متعددی دارد که بدین وسیله بتواند از سرنوشت القاعده پس از اختفا و مرگ بنلادن اجتناب کند.
۱۳٫ داعش در رسانههای اجتماعی از زبان ساده استفاده میکند، در حالی که بنلادن التفات به شیوه کهن سخنوری عربی داشت (اولین سخنرانی او پس از ۱۱ سپتامبر یک استثنا بود و این سخنرانی بین افکار عمومی عرب به نفع او عمل کرد.)
۱۴٫ داعش با اصول القاعده مشکلی ندارد؛ اما رهبری فعلی القاعده را مقصر میداند؛ القاعده هم اکنون با اصول داعش مشکل دارد.
۱۵٫ القاعده با لطف مدام سرویس امنیتی سعودی (و با رضایت آمریکا در دوره جنگ سرد) به وجود آمد، اما توسعه داعش در راستای اهداف با عربستان سعودی بود.
۱۶٫ داعش به دنبال فتح دولت (و گسترش آن به عنوان بخشی از خلافت) است، در حالی که القاعده به دنبال تضعیف دولت بدون هیچ هدف نهایی است.
۱۷٫ داعش میخواهد قوانین و مقررات اسلامی را تحمیل کند، در حالی که تمرکز القاعده بیش از هر چیز بر روی فعالیتهای نظامی جهادگرایانه است.
۱۸٫ داعش به گزاره “اسلام راه حل است” رجوع کرد، در حالی که القاعده به “بمبگذاری راه حل است” وفادار است.
۱۹٫ داعش یک مغز اقتصادی دارد، در حالی که القاعده به خیرات بنلادن متکی بود.
۲۰٫ داعش مخاطب خود را شهروندان تحت کنترل خود قرار میدهد، اما القاعده “امت” را هدف سخن میداند.
۲۱٫ داعش و القاعده خیلی زود به تکفیر متوسل میشوند.
۲۲٫ القاعده به دنبال اتحاد بین گروههای جهادی بود، اما داعش اصرار به فاصلهگیری از گروههای جهادی دیگر دارد.
۲۳٫ القاعده بر سیاست خارجه متمرکز بود، اما داعش بر سیاست داخله تمرکز دارد.
۲۴٫ هم القاعده و هم داعش علاقهای به دشمنی با اسرائیل ندارند.
۲۵٫ القاعده خطری کوتاهمدت برای منطقه بود، اما ظاهرا داعش همچون خطری بلند مدت برای منطقه است.
۲۶٫ اصل پیدایش القاعده و سپس داعش در زمینهای اتفاق افتاد که غربیها در آن درباره خشونت و تروریسم اسلامگرایانه سروصدا به راه انداختند.
۲۷٫ هر دو سازمان جهانگرا هستند.
۲۸٫ در مقایسه با داعش، ادبیات القاعده نسبت به آلسعود کمتر مخاصمهآمیز به نظر می رسید، و “ابو محمد العدنانی” در نامه مشهور خود به “ظواهری” به این مسئله اشاره داشت.
۲۹٫ داعش، علیرغم ادعاهای خود، در یارگیری بیشتر عملگرا است، بعثیهای سابق بخش مهمی از سلسله مراتب رهبری داعش هستند.
۳۰٫ هم داعش و هم القاعده از کمکهای نقدی مستقیم یا غیر مستقیم حکومتهای حاشیه خلیج فارس بهره مند بودهاند.
اغلب اعضای طالبان عناصر بومی هستند، اما بیشتر تروریستهای داعش خارج از سوریه و عراق هستند.
اشتباه است اگر بپنداریم که جنگ این دو گروه منجر به کشاندن گروه طالبان به میز مذاکره میشود. ابراز وجود داعش در افغانستان که زیر سلطه طالبان است باعث میشود که هویت گروه طالبان برجستهتر گردد و برای آرمان خود بیش از پیش بجنگد. بنابراین، انتظاری مبنی بر کشانده شدن گروه طالبان به پروسه صلح چندان متصور نیست. سران حکومت نیز با توجه به برجسته شدن هویت گروه طالبان و به طبع آن برجستگی داعیه خلافت آنها برای این آرمان خود بیشتر میجنگند. بنابراین، تنها راه ممکن برای حکومت افغانستان این است که با این گروهها به صورت جدی و قاطع روبرو شود و بجنگد. جدی نگرفتن این دو گروه و در نهایت امیدوار بودن به منظور نزدیکی گروه .طالبان به پروسه هزینه سنگین بر دوش حکومت می گذارد. از این جهت، لازم است که حکومت اقدامات جدی برای تضعیف این گروههای تروریست روی دست بگیرد
داعش بر خلاف القاعده و طالبان یک گروه تروریستی متشکل از نیروهای نظامی نیست. آنها یک سری جنگجوی غیرنظامی هستند که برای مبارزه علیه دشمنان خود سازماندهی شده اند. تروریستهای دولت به اصطلاح اسلامی به بمبهای دست ساز و یا بمب گذاری در خودرو در مکان های شلوغ متکی نیستند. هدف این گروه به طور مستقیم نیروهای نظامی و اهدافی در دولت و دیگر گروه های شبه نظامی رقیب است.
اعلام خلافت اسلامی از سوی طالبان یکی دیگر از تفاوتهای اساسی داعش با جنگجویان طالبان و القاعده است. طالبان تلاش داشت افغانستان را کشور اسلامی نماید، مدعای آنان برای اجرای احکام شریعت در کشور تحت سلطهشان بود و کاری با کشورهای دیگر نداشتند، القاعده نیز چنین بود. ولی نیروهای داعش گستره خلافت اسلامی خود را سرزمینهایی اعلام کردند که از شام تا عراق و دیگر مناطق خاورمیانه و آسیای میانه را در بر میگیرد. از نظر عقیدتی، نظرات و افکار طالبان و داعش با هم برابر و یکسان نیست که طالبان بتواند با این گروه بیعت کند. موافقت طالبان با داعش یعنی بیعت کردن با آنان و پذیرفتن خلافت و رهبری آنان در حالی که رهبران و بزرگان طالبان، ابوبکر البغدادی را یک بیعتشکن میدانند.
از دیگر تفاوتهای مهم طالبان با داعش این است که طالبان چون متأثر از مکتب دیوبندی هستند، وقتی افغانستان را گرفتند هیچ یک از اماکن زیارتی را خراب نکردند، اما داعشها چون وهابی و متأثر از ابنتیمیه هستند؛ به هر جا که رسیدند تمام آثار و ابنیه تاریخی و مزارات را به بهانه شرکزدایی ویران کردند.
مبارزه و ضدیت طالبان با داعش در مواضع رسمی رهبران طالبان به وضوح نمود پیدا کرده که در زیر به بخشی از اظهار نظرهای مولویهای طالبان اشاره شده است. “مولوی مخدوم عبدالسلام”، عضو برجسته کمیسیون جلب و جذب طالبان در شرق افغانستان، در رابطه با گروه داعش و اقدامات انجام شده توسط آنان اظهار داشت: ظهور گروه داعش در منطقه برای مسلمانان مضر است؛ این دیدگاه که در کشورهای اسلامی بتوان به وسیله جنگ و درگیری و کشتار سایر مذهب را از بین برد خیال باطلی است؛ هیچ گاه جریانی موفق نخواهد شد که جریان دیگر اسلامی را حذف کند، به عنوان مثال هیچ وقت امکان ندارد که جریان تشیع در تمامی کشورهای اسلامی توسط نیروهای تندروی اهل سنت به طور کامل از بین برود و یا جریانات تند اهل تشیع بتوانند، اهل سنت را به طور کامل از بین ببرند.
تنها چیزی که دشمنان اسلامی و کفار و غربیها به دنبال آن هستند این است که مسلمانان نه تنها در کشورهای اسلامی بلکه در سراسر دنیا با یکدیگر درگیر شده و مذهب و فرق مختلف مسلمانان علیه همدیگر دست به سلاح ببرند و در صدد کشتار همدیگر برآیند که متاسفانه گروه داعش در این مسیر قرار گرفته است و در حال تامین منافع کشورهای غربی می باشند. اگر درگیریها و جنگهای گروه داعش به همین منوال ادامه پیدا کند دامنه این افکار و درگیریها به طور حتم به سایر استانهای افغانستان نیز سرایت خواهد کرد.
داعش به گزاره “اسلام راه حل است” رجوع کرد، در حالی که طالبان به “بمبگذاری راه حل است” وفادار است
“ملا محمد حسن آخوند”، عضو منتقد شورای رهبری و رئیس کمیسیون جلب و جذب طالبان نیز به شدت از گرایش نیروهای طالبان به افکار سلفی و تکفیری انتقاد کرده و با اشاره به اینکه مذهب رسمی طالبان سنی حنفی میباشد، هرگونه اقدام تبلیغی نیروهای متمایل به تفکرات وهابی و سلفی و تکفیری در طالبان را ممنوع و عنوان داشته با کسانی که این موضوع را رعایت نکنند به شدت برخورد خواهد شد.
یکی از راههای ممکن که نظام افغانستان میتواند انجام دهد این است که راههای ارتباطی این گروهها با کشورهای مختلف را ببندد. به عنوان مثال، گروه طالبان از سوی برخی کشورهای همسایه و کشورهای عربی حمایت میشود. بنابراین، اساسیترین کار این است که راههای حمایت این گروهها از سوی کشورها را از طریق دیپلماسی ببندد. این مهم امکان تضعیف گروه طالبان و داعش را ممکن میگرداند.
سرانجام گروههای تروریستی طالبان و داعش وارد جنگ شدهاند. جنگ آنها در ننگرهار آغاز یک بازی جدید در افغانستان است. این جنگ بدون شک، ادامه مییابد. شباهتها و تفاوتهای این دو گروه منجر به این نمیشود که گروه طالبان وارد پروسه صلح شود و در نهایت در کنار حکومت در برابر داعش بجنگد. بنابراین، نظام باید در برابر هر دو گروه بجنگد و راههای ارتباطی این گروهها با کشورهای دیگر را تا اندازه ممکن محدود سازد تا این گروه نتواند کمکهای مالی از کشورهای مختلف دریافت نماید.
باشگاه خبرنگاران جوان
انتهای پیام/