به گزارش لنجانا دکتر محسن توکلی، در خطبه هشتادم نهج البلاغه از زبان امیر المومنین (علیه السلام) به این مضمون نقل شده که زنان در ایمان و بهره اقتصادی و عقل نقص دارند چون آنها در ایام عادت ماهانه نماز نمی خوانند و روزه نمی گیرند و شهادت دو زن مانند شهادت یک مرد است و ارث زنان نیز نصف ارث مردان است.
برای هر کسی که این خطبه را شنیده باشد ممکن است این سوال بوجود آید که این کلام چگونه از زبان امیر المومنین علی (علیه السلام) جاری شده، کسی که قرآن ناطق است و نشان آن، کلام زیبا و شیوای او در نهج البلاغه است. کسی که سرچشمه حکمت و دانش است، چگونه گفته که زنان چنین و چنانند؟!
مگر فاطمه، دختر رسول خدا (علیهما السلام)، همسر او نبود و فاطمه بنت اسد(علیها سلام) مادرش و زینب (سلام الله علیها) دخترش؟! مگر او نیست که در نامه ۳۱ نهج البلاغه می فرماید: زن گل است نه خدمتکار؟!
در پاسخ باید گفت که در مورد خطبه هشتادم نهج البلاغه بحث زیاد شده و برخی این خطبه را از امیرالمؤمنین(ع) ندانسته اند. یادم است یکی از اساتید ادبیات عرب می فرمودند که من این خطبه را در کتاب “البیان والتبیین” جاحظ (از ادبای قرن دوم و سوم هجری) یافتم و این خطبه از حضرت علی(ع) نیست.
اما به نظر می رسد بهتر است به تشخیص سید رضی(ره)، جمع آورنده نهج البلاغه، که خود ادیب و اسلام شناس بزرگی بوده اعتماد کنیم و بگوییم که اتفاقا این خطبه از امیر مؤمنان(ع) است با این توضیح که همان طور که خدای متعال از گفتن حق حیا نمی کند (آیه ۲۵ سوره مبارکه بقره) امیر مومنان نیز چنین اند و اصلا خدای متعال به همین خاطر این خاندان را پیشوا و امام قرار داده است.
آنان به جای آنکه همانند برخی از مصلحان دروغین اجتماعی وقتی جلوی زنان قرار گرفتند مجیزگویی زنان را بکنند و آنقدر ببافند که زن را در رسیدن به کمالات بالاتر از مرد بدانند و در جلسات خصوصیشان با مردان، زنان را پایین تر از مردان و در کنار آب و غذا معرفی کنند، این بزرگواران حقایق را دیده و بیان کرده اند. دراینجا چیزی که هست اینکه زن عادت ماهانه دارد و در این دوران از نماز و روزه باز می ماند.
زن مسلما غلیان احساساتش از مرد بیشتر است و لذا شهادت دو زن در جایی که امکانش باشد لازم است. هر دو مورد می تواند سبب نقص زن شود.
اگر زن خود را از عبادات خاص همچون قرائت قرآن و جلسات ذکر و دعا و همچنین از عبادات عام مثل انجام دادن هر عملی که رضای خدا در آن است به قصد تقرب الهی مثل تربیت فرزند، خانه داری، شوهرداری، وظایف اجتماعی و… دور کند ایمانش ضعیف خواهد شد و همچنین اگر زن تنها بر احساسات خود سوار شود، از علم آموزی خود را دور کند، اندیشیدن را تمرین نکند و احساسات خود را در جای خود به کار نگیرد و به جای کسب کمالات، تنها و تنها به جمال خود توجه داشته باشد عقل او نقصان می یابد.
در مورد مسائل اقتصادی نیز به جای نیمی از ارث، خدای متعال مهر و نفقه را برای او قرار داده که اگر زن این دو مورد را هدر دهد در بهره اقتصادی نیز ناقص می شود. پس این حدیث بیش از اینکه به کار مردان بیاید به کار زنان می آید و باید آن را قدر بدانند و مواظب خود باشند و نعمت ولایت را شاکر باشند که حق را بیان می کند و ما را از غفلت بیرون می برد.
زن و مرد مشترکات بسیاری دارند و طبعا هر دو نقطه ضعفهای مشترک هم دارند که باید خود را تحت تربیت الهی قرار دهند و خود را رشید و بالنده کنند و به سعادت برسند. مسلما وقتی قرآن می گوید انسان کفور (ناسپاس)، ظلوم (ستمگر)، هلوع (کم ظرفیت)، عجول، یئوس (زودرنج) و قتور (بخیل) است، زن و مرد هر دو را شامل می شود که منظور، زن و مرد تربیت نشده است.
به قول استاد مطهری(ره) انسان بالفعل انسان خلق نمی شود بلکه باید انسانیت خود را کسب کند. و از آنجا که زن و مرد تفاوت هایی هم دارند بنابراین نقطه ضعف های متفاوتی هم دارند. مردها جور دیگری ایمان و عقل و اقتصادشان نقص می گیرد.
مرد بد اخلاق، متکبر و بی تدبیر، هم ایمانش نقص دارد و هم عقل و اقتصادش که چون حدیث در مقام بیان آن نبوده در اینجا ذکر نشده و در روایات دیگر ذکر شده است. در واقع در این روایت که بعد از جنگ جمل واقع شده، حضرت نگاهی به زنانی که جاهلیتِ مردان آنها را از حقوقشان از جمله علم و اندیشه و ثروت باز داشته انداخته اند و وصف زنانی را کرده اند که نتوانسته اند همچون فاطمه (سلام الله علیها) و برخی دیگر از زنان عقل و ایمان خود را بالنده کنند.
منبع:صاحب نیوز
انتهای پیام/