به گزارش لنجانا به نقل از رجا نیوز ، این روزها کسانی که سر رشته ای از دین اسلام ندارند با نگاهی یک جانبه و تک بعدی و استناد به قسمتی از دین و پر رنگ کردن عفو و بخشش در اسلام، اهداف سیاسی خویش را دنبال میکنند و برای کسانی که ظلم بزرگ را به نظام تحمیل و به ملت و نظام خیانت کردند، تقاضای عفو مینمایند! اما برای اینکه سخن دین در این باره چیست باید به سراغ مجتهدین و اهل فن رفت که نگاهی همه جانبه به دین داشته و بر اساس تقوا و ورع سخن می گویند نه بر مبنای اغراض سیاسی و در این وادی چه فردی بهتر از حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی که هم در فقه و هم در اخلاق مجتهد بود.
آنچه در ذیل آمده است جلسه درس اخلاق ایشان در 15 و 16 اردیبشهت سال 88 است که پیرامون «عزت و ذلت در قیام حسینی» بیان داشته اند و این سلسله درس گفتارهای ایشان در کتاب «سلوک عاشورایی» منزل هفتم صفحه 315 به چاپ رسیده است. با رجوع به سخنان ایشان میتوان به این پرسش پاسخ شایسته ای داد که آیا از نظر اسلام، عفو و بخشش شامل هر کسی میشود؟
مسایلی که در عزت نقش دارند، یعنی عزتآفرین هستند و موجب میشوند خدا به انسان عزت عنایت کند خیلی زیاد است. در روایتی ازامام صادق علیه السلام نقل شده که پدرشان امام باقر علیه السلام فرمودند: «ثلاث لایزید الله الا بهن المرء المسلم الّا عزّاً» سه چیز است که به سبب آنها خداوند جز عزت را بر مسلمانان نمیافزاید؛ «الصّفح عن من ظلمه و اعطاء من حرمه و الصله لمن قطعه» یکی صفح است، دیگری دادن حق کسی که به انسان ظلم کرده و سوم صله با کسی که قطع رحم کرده است.
یکی از عناوینی که موجب عزت میشود «عفو» است؛ مسأله عفو یعنی گذشت که در روابط اجتماعی شخص مطرح است. اما این طور نیست که عفو همیشه عزتآفرین باشد بلکه مورد خاص دارد. اگر عفو و گذشت از حق بر طرف مقابل نقش سازندگی داشت باشد عزتآفرین است، ولی اگر گذشت و بخشیدن نقش تخریبی پیدا کند دیگر عزت نمیآورد.
عفو تخریبی!
توضیح آنکه در بعضی مواقع عفو نقش تخریبی دارد؛ یعنی اینکه گاهی بخشیدن ممکن است منجر به آثار سوء شود. در اینجا عفو مضر است و نقش تخریبی دارد. لذا اگر بخشیدن نتیجه بدی داشته باشد و اثر سوئی داشته باشد انسان باید حقش را بگیرد و نباید از آن بگذرد. این عفو غیر سازنده موجب عزت نمیشود. عفوی که نقش سازندگی دارد موجب عزت است.
ما راجع به عفوی که نقش تخریبی دارد روایات متعددی داریم که من آنها را در یک دستهبندی مشخص مطرح میکنم. یک وقت نقش تخریبی عفو روی شخص مقابل است؛ یعنی باعث میشود او جرات پیدا کند و به شخص دیگری نیز ظلم کند.
بخشیدن در اینجا باز کردن میدان برای ظالم است، چون فرد متقابل فردی فرومایه است اگر من از حقم عفو و گذشت کنم او جری میشود. اینجا انسان نباید عفو کند در اینجا شخص لئیم جرات پیدا میکند و به این عمل زشت -یعنی ستم کردن و مرز شکنیهایش- ادامه میدهد. خوب این جنبه شخصی دارد که آیا عفو نقش تخریبی نسبت به یک شخص دارد یا نه.
در این زمینه روایتی از علی علیه السلام نقل شده که حضرت فرمود: «العفو یفسد من الئیم بقدر اصلاحه من الکریم» عفو نسبت به شخص فرومایه نقش تخریبی دارد به همان مقدار که نسبت به شخص بزرگوار نقش سازندگی دارد. این یک موازنه است و مربوط به اثر سوء عفو است که مربوط به شخص است.
آثار سوء اجتماعی برخی عفوها
گاهی این عفو تخریبی تنها در مورد شخص مطرح نیست و در ربط با اجتماع مطرح است یعنی عفو برای اجتماع نقش تخریبی دارد.
یک روایت از زینالعابدین علیه السلام نقل شده که تعبیر حضرت مطلق است. یعنی هم شامل جنبه شخصی تخریب میشود و هم شامل جنبه اجتماعی آن است. حضرت در جملاتی که در رساله حقوقیه زین العابدین هم امده است که حضرت فرمودند «حق من اساءک ان یعفو عنه» عفو به کسی که به تو بدی کرده است از حقوق اوست. یعنی اصلا این از حقوق کسی است که با تو بد رفتاری کرده که تو باید او را عفو کنی «و إن علمت أن العفو یضر» اما اگر دیدی که عفو، برای او نقش تخریبی دارد و زیانبخش است، «انتصرت» باید حقت را بگیری و از او نگذری! «قال الله تبارک و تعالی: و لمن انتصر بعد ظلمه فاولئک علیهم من سبیل»(شوری:41) نه تنها حقت را بگیر بلکه اگر دیدی نمیتوانی تنهایی حقت را بگیری برای این کار از دیگران کمک بگیر، چون این عفو کمک به ظلم ست و کمک به ظلم و ظالم غلط است. خدا هم اجازه این کار را داده است که برای گرفتن حق از ظالم از دیگران کمک بگیری این تعبیر حضرت به نقش تخریبی عفو نسبت به فرد و در سطح اجتماع اشاره دارد.
… اینجا عفو معنا ندارد!
یک وقت آثار تخریبی عفو بالاتر از اینهاست صحبت شخص یا اجتماع یا رواج دادن سنخ گناهان نیست بلکه بحث ضربه زدن به مکتب است. علی علیه السلام در روایتی میفرماید: بخشیدن و عفو اگر موجب شود که به حکمی از احکام اسلام ضربه بخورد ضربه به دین خورده است «جاز بالحسنه و تجاوز عن السیئه ما لمیکن ثلماً فی الدین» تا آنجایی که رخنه در دین نباشد و ضربه به دین نخورد ببخش! «او وهناً فی سلطان الاسلام» تا آنجایی که صولت مکتب اسلام شکسته نشود، یعنی اسلام مورد وهن قرار نگیرد، گذشت کن! اما اگر دیدی مکتب دارد لطمه میخورد دیگر جای عفو نیست. اینجا دیگر عفو معنا ندارد. مثلاً کسی که دارد در دین بدعت میگذارد یا حکمی از احکام اسلام را خدشهدار میکند یا چهره اسلام را مشوّه میکند و موجب وهن دین شده است نباید نسبت به او عفو داشت اینجا جای عفو نیست.
تطبیق بحث با سیره معصومین
ما اگر به این مسایل توجه نداشته باشیم و بعد بیاییم رفتارهای ائمه را در این مورد بررسی کنیم میبینیم یک سری برخوردهای دوگانه از آنها نقل شده است که بعضی مواقع چه بخششهای هنگفتی داشتهاند و در برخی موارد سر سوزنی کوتاه نیامدهاند.
اگر ما به این مسایل ورود نداشته باشیم مطلب را نمیفهمیم و میگوییم این رفتارها دوگانه است اما این حرفها به خاطر این است که ما در این موضوعات از مسایل اساسی و مبنایی بیخبریم و از آنها اطلاع نداریم. در جایی که حضرات کوتاه آمدهاند بخشش و عفوشان نقش سازندگی داشته است. اما آنجا که دست از حقشان بر نداشته و خیلی محکم در مقابل ظلم ایستادهاند، موردی بوده که اگر کوتاه میآمدند عفو و بخشش آنها نقش تخریبی داشته است. آنجا که پای دین پیش میآمد و بحث اسلام مطرح بود حساس بودند حتی برای گرفتن حقشان ازدیگران کمک گرفتهاند.
چرا حضرت زهرا(س) کوتاه نیامد؟
مثلا بعد از رحلت پیغمبر که قضیه سقیفه و غصب فدک پیش آمد حضرت زهرا علیها السلام به مسجد رفتند و خطبه خواندند. در تمام آن خطبه هم حرف اصلی حضرت یکی فدک بود و دیگری خلافت. باغ فدک برای ایشان جنبه شخصی نداشت بلکه مساله خطر برای اصل دین مطرح بود. اصلا اگر تمام اموال روی زمین، مال حضرت زهرا علیها السلام بود و دیگران میخوردند، او آن قدر بزرگوار بود که گذشت میکرد، اما چون صحبت ثلمه در اسلام و وهن نسبت به دین بود، کوتاه نیامد به مسجد رفت و خطبه خواند. آنها داشتند آیات و احکام مسلمه و ضروری اسلام در مورد ارث زیر پا می گذاشتند. لذا کوتاه نیامد و در مقابل این انحراف ایستاد. تمام استدلالات حضرت هم به آیات قرآنی بود و اصلا به روایات پیغمبر استدلال نکرد.
خلافت هم نص پیغمبر بود و هیچ کسی هم آن را نفی نمیکرد تا به امروز هم کسی نیست که ماجرای غدیر را قبول نداشته باشد و منکر آن شود. اما حضرت دید که اینها دارند با توجیه مصلحتاندیشی بر خلاف نص پیغمبر و دستور صریح او عمل میکنند، لذا کوتاه نیامد. لذا حضرت پای کار ایستاد و بعد هم وقتی دید که با حرف زدن حقش را نمیدهند انتصار کرد. همان کاری را نجام داد که آیه قرآن فرموده بود. لذا وقتی به مسجد رفت، مهاجر و انصار را جمع کرد و از آنان یاری خواست. این وظیفه حضرت بود که بایستد و برای احقاق حقش یاری هم بطلبد. اینجا اصلا جای عفو نبود بلکه جای مقابله بود.
بنابر این تما رفتارهای ائمه با هم همسو است و از دوگانگی خبری نیست. دوگانگی از بی خبری مااز مبانی این مسایل درست می شود نه از رفتار و سیره آن بزرگواران. حضرات در آنجایی که پای مسأله تخریب مطرح بود، کوتاه نمی آمدند، چه تخریب شخصی، چه اجتماعی و چه دینی.
عزت و ایستادگی بینظیر امام حسین علیه السلام هم به همین خاطر بود چون بحث ضربه به مکتب و اسلام مطرح بود لذا پایش ایستاد حالا طرف مقابل هر کسی میخواهد باشد! آن موقع باید به وظیفهاش عمل میکرد همین کار را هم کرد در قیام و حرکت حضرت اصلا جنبههای شخصی مطرح نبود.