به گزارش لنجانا به نقل از خبرگزاری فارس، کتاب سخنگوی «غلاغه به خونهش نرسید» گلچینی از حکایات طنز مدرن ابوالفضل زرویی نصرآباد شب گذشته با حضور وی، شهرام شکیبا، داریوش کاردان، مصطفی رحماندوست، سیدعلی میرفتاح و جمعی از اهالی فرهنگ و ادب در سالن همایشهای سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران برگزار شد.
در ابتدای این مراسم داریوش کاردان، مجری صدا و سیما که هم کار اجرای برنامه را برعهده داشت و هم به ارائه مطالبی درباره ابوالفضل زروئی نصرآباد میپرداخت، نویسنده کتاب «غلاغه به خونهش نرسید» را با این دوبیتی از «شهرام شکیبا» برای سخنرانی دعوت کرد: نکویی در نکویی آفریدند / بَتر از آنچه که گویی آفریدند / سبیلی روی سروی نصب کردند / «ابوالفضل زروئی» آفریدند
*روایت «زروئی نصرآباد» از نحوه تولید کتاب «غلاغه به خونهش نرسید»
ابوالفضل زروئی نصرآباد نویسنده کتاب «غلاغه به خونهش نرسید»، بیان داشت: عصر دوستان بخیر باشد، متشکرم که بزرگواری کردید و به این مراسم تشریف آوردید. بنده فکر نمی کردم که باید صحبت کنم چراکه قرار بود در این جلسه حضور یافته و فقط از دوستان، انتقاداتی که وارد است را بشنوم. شاید دوستانی که توفیق داشتند قبل از من صدای آقای رئیسی را شنیدند، شاید درباره متن کار صحبت هایی می شد که لازم بود پاسخی داده می شد.
وی با اشاره به تاریخچه تهیه کتاب «غلاغه به خونهش نرسید»، ادامه داد: زمانی که هفتهنامه مرحوم «مهر»، فعالیت داشت و کار میکرد و به قول دوستان، مهر 20 تومانی. سیدعلی میرفتاح سردبیری و سرپرستی این نشریه را داشتند، پیشنهادشان این بود که ستونی برای این هفته نامه نوشته شود. من هم شروع به نوشتن افسانه ها کردم.
زروئی بیان کرد: فعالیت در هفته نامه «مهر»، یکی از شیرین ترین خاطراتم در آن دوره بود از این جهت که من گاهی اوقات احساس می کردم که حتی غلط املایی اگر از دستم در متن در رفته بود، می دیدم که با همان غلط املایی آن را چاپ کردند، اینقدر که به بنده اعتماد داشتند و آقای میرفتاح هم سفارش کرده بودند که در کار این آدم دست نبرید چون مختصری ادبیات بلد است، شاید به قصد این کار را کرده است اما خدا شاهد است که گاهی اوقات از قصد هم نبوده و متوجه اشتباهم نبودم.
وی افزود: خیلی از دوستان بیشتر هم مواظبت می کردند، چون می دانستند که سیدعلی میرفتاح، در کار آنها دست نمی برد، همچنین صورت گرفتن خود افسانه ها واقعاً همانطوری است که من در مقدمه ای که بر همین مجموعه جسارت کرده و نوشتم، واقعاً من هم پا به پای مخاطبی که این افسانه ها را در این روایتش می شوند یا در روایت مکتوبش کتاب «غلاغه به خونهش نرسید» می خواند. من هم پا به پای مخاطب پیش می رفتم یعنی اولش می گفتم که روزی روزگاری در یک ولایتی یک پیرزنی بود، همه مشتاق بودند آن پیرزن یا آن جوان کیست و کارش چه بوده است. به گونه ای دیگر پا به پای روایت پیش میرفتم و هیچ پیش زمینه ذهنی درباره اینکه این جوان می خواهد زن بگیرد یا با اژدها روبه رو شود یا مرغی پیدا شود که آرزوهایش را برآورده کند، اینها نبود. بسته به ذهنیت، پیش می رفتم یا واقعا وقتی به دو راهی می رسیدیم که یکی سمت چپ و دیگری سمت راست، واقعاً نمی دانستم که اینها به کجا قرار است برسد.
نویسنده کتاب «غلاغه به خونهش نرسید»، گفت: این قبیل کارها، یکی از روایت هایی است که خود افراد یاد می گیرند که با آن قصه بنویسند، خیلی هم تمرینی و ممارستی مثل قصه هایی که پدران و مادران برای فرزندانشان تعریف می کنند، که آن هم خودساخته است و خودشان هم نمی دانند که آخرش چه می شود.
وی اضافه کرد: در آن دوره، افسانه ها شروع به شکل گرفتن کرد و ادامه پیدا کردند، فکر می کنم 40 افسانه در نشریه «مهر» به چاپ رسید. بعد هم 10 تا 12 قسمت ادامه آن در روزنامه شرق بعدها ادامه پیدا کرد و در یک ستون ثابت کار شد. اما وقتی دیگر نتوانستیم با آن روزنامه ادامه همکاری دهیم، ولی این کار با همان شکل و شمایل جمع و تبدیل شد به اولین بار به اسم «افسانه های امروزی» یعنی تعدادی که در نشریه مهر منتشر شده بود به چاپ رسید، بعدها نیز با اهتمام و لطف سیدمهدی شجاعی در انتشارات نیستان جزو آن مجموعه کارهایی که دوستان لطف گردآوری آن را کشیدند، چون واقعاً از گردآوری کارها عاجز بودم، زحمت آن با دوستان بود.
زروئی نصرآباد عنوان کرد: وظیفه خودم می دانم که از همه دوستانی که تشریف آورده اند، تشکر کنم و خیرمقدم بگویم، از جانب خودم آن هم به عنوان یک جزو کوچکی این مجلس. از دوست بزرگوار و نازنین آقای داریوش کاردان بزرگوار، این نازنین همیشه شاگردپروری می کند و همیشه خانوادگی مشتری صدای گرم آقای کاردان بودیم.
وی افزود: سه تا از کتاب هایم نظیر «افسانه ها»، «تقدیم به بامعرفتهای عالم» و «خاطرات حسنعلیخان مستوفی»، وامدار گشادهدستی و نگاه بدون سانسور و آزادمنش سیدعلی میرفتاحی بوده است.
* دوبیتی «داریوش کاردان» در وصف «شهرام شکیبا»
در ادامه داریوش کاردان روی سن حاضر شد و با اشاره به شهرام شکیبا، گفت: شعری را که برای ابوالفضل زروئی نصرآباد سروده بودی خواندم، حال نمیشود شعر شما را بخوانم و در وصف شما شعر خودم را نگویم: به دیگ شعر، شوربا آفریدند / فریبای فریبا آفریدند / نمی دانم مگر موجود قحط است / که شهرام شکیبا آفریدند
* آرزوی «نیما رئیسی» برای خارج شدن کتابهای صوتی از مهجوریت
نیما رئیسی از مجریان رادیو یکی دیگر از سخنرانان این مراسم بود که با حضور بر روی سن، بیان داشت: بنده حرف خاصی ندارم و اصولاً هم آدم حرافی نیستم، فقط در همین حد سخن می گویم که خیلی خوشحالم این اتفاقات در حال رخ دادن است، به همین منظور معتقدم ادامه پیدا کند آن هم به وسیله خانم محمدی.
وی اضافه کرد: به قول آقای کاردان تنها مشکلی که وجود دارد و ما نیز هزاران بار درباره آن حرف زدیم، در واقع اطلاع رسانی به مردم است. جالب این است که ما در دنیای دیجیتال و دنیای مجازی زندگی می کنیم اما یکی از چیزهایی که مهجور افتاده همین کتاب صوتی «غلاغه به خونهش نرسید» است.
رئیسی ادامه داد: از کسانی که امروز در مراسم این کتاب گویا شرکت کردند، بسیار سپاسگزارم ولی امیدوارم روزی شود جلسه رونمایی از کتاب صوتی، روی زمین برگزار شود نه روی صندلی هایی که هنوز خیلی از آنها خالی است.
* زارع: خروجی کتاب سخنگوی «غلاغه به خونهش نرسید»، 400 دقیقه است
در ادامه این مراسم مهدی زارع، آهنگساز کتاب سخنگوی «غلاغه به خونهش نرسید»، بیان داشت: بنده از دو دریچه صحبت می کنم، یکی زاویه فنی است و یک بخش دیگر هم آهنگسازی. ما قبل از اینکه بخواهیم کار ضبط این مجموعه را آغاز کنیم، در انتشارات نیستان خدمت آقای زورئی بودیم و صحبت داشتیم و از نظراتشان کاملاً در ضبط این کتاب، استفاده کردیم.
وی اضافه کرد: در این کتاب سخنگو، تلاش کردم آن چیزهایی که نویسنده در خیال و تصویر خودش وجود داشته است را استفاده کنم. به طور مثال جناب زروئی به بنده توصیه داشتند که اِفکت در برخی از بخش ها می تواند کمک خوبی به بهتر شدن کار شود، و واقعاً هم راست گفتند.
زارع با اشاره به این مطلب که خروجی کتاب سخنگوی «غلاغه به خونهش نرسید»، 400 دقیقه است، ادامه داد: برای تولید این کتاب سخنگو، زمان طولانی را با آقای رئسی به تمرین پرداخته و سپس به ضبط این کار پرداختیم. یعنی یک ضبط طولانی مدت داشتیم و در یک مدت طولانی، کارهای فنی دیگر انجام شد اما 55 داستان داشتیم. به همین منظور سعی کردم آهنگ سازی هایی که برای این کار انجام می شد، تکراری نباشد و آیتم های متفاوتی آن هم با توجه به خود داستان باشد.
* در پروسه آهنگسازی شاید سختترین کار «موسیقی طنز» بود
وی افزود: متأسفانه گاهی اوقات این اتفاقات می افتد که یک آیتم موسیقی برای همه داستان ها اتفاق می افتد. اما با توجه به اینکه در کتاب صوتی «غلاغه به خونهش نرسید»، کار زیاد و گسترده بود اما به جرأت می گویم اینقدر متن کتاب به انسان انرژی و توان می داد، که آدم دوست داشت برای تک تک بخش ها، آهنگ بسازد.
زارع بیان کرد: دوره نوجوانی در پایگاه هوایی شیراز بودیم که یک دکه روزنامه فروشی در آنجا مستقر بود و تنها همان دکه نشریه «مهر» 20 تومانی را می فروخت. از فروشنده این دکه، کلی خرید می کردم که این نشریه را برای من هم نگه دارد. چراکه تمام داستان های آقای زروئی نصرآباد را می خواندم. زمانی که خانم محمدی گفت که می خواهد همچین کاری را تولید کنم، واقعاً برایم جای خوشحالی بود که بتوانم بر آثار آقای نصرآباد، آهنگسازی داشته باشم.
* وحدت و در کنار هم نشستنها خیلی کم شده است
این آهنگساز گفت: در پروسه آهنگسازی شاید سخت ترین کار، «موسیقی طنز» بود چراکه گاهی اوقات این موسیقی به سمت دیگری می رود، همچنین در موسیقی سنتی ما قالب طنز بسیار کمرنگ است اما در موسیقی محلی بسیار پررنگ تر است.
وی با بیان اینکه در موسیقی محلی، طنز زیاد داریم، اضافه کرد: در این کار، مشکل اینجا بود که اگر می خواستم از موسیقی محلی استفاده کنیم، شاید برخی از قومیت ها ناراحت می شدند و فکر می کردند که این داستان به یک قومیت خاصی مربوط می شود.
زارع ادامه داد: امروزه کارهای موسیقی که ضبط می شود، جدا جدا ضبط و روی هم میکس می شوند، آن هم به خاطر اینکه متأسفانه، وحدت و در کنار هم نشستن ها خیلی کم شده است، در این کار این تجربه را داشتیم که گروه موسیقی همه کنار هم نشسته و این کار را ضبط کردیم.
بر اساس این گزارش، داریوش کاردان بعد از اتمام سخنرانی »مهدی زارع« آهنگساز کتاب سخنگوی »غلاغه به خونهش نرسید» بر روی سن حاضر شد و از مدعوین درخواست کرد تا کف مرتبی برای »مصطفی رحماندوست» بزنند و سپس گفت: برای نخستین بار سال 1357 جناب آقای رحماندوست را در صدا و سیما دیدم و (به مزاح) تا به امروز هم 4 یا 5 بار هم بیشتر او را ندیدم.
* میرفتاح: زبان فارسی در کتابها، زیرنویس تلویزیون و فیلمها در حال خراب شدن است
در ادامه این مراسم سیدعلی میرفتاح مدیرمسئول نشریه تعطیلشده «مهر»، اظهار داشت: هر جا که می روم همه می گویند که «مهر» خیلی خوب و عالی بود و ما نیز خیلی آن را خریداری می کردیم اما نفهمیدیم پس چرا تعطیل شد. یعنی 15 سال است که این نشریه را تعطیل کردند و من نیز دادگاه رفتم و بسیار اذیت شدم حتی بسیاری از دوستان متلاشی شده یعنی یا رفتند یا خانه نشین شدند، و همه هم تعریف می کنند که چیز خوبی بود!!
وی اضافه کرد: در خوبی این کار باید بگویم که ما در شرایطی هستیم که چیز خوب، کم است مخصوصاً اینکه زبان فارسی تنها چیزی هست که داریم، چون بقیه چیزها را از دست داده ایم. چیزی که برای ما مانده است، زبان و ادبیات فارسی است، آن هم نیم بند مانده است و به قول یکی از دوستان، می گوید که ما کلنگ برداشتیم و افتادیم به جان بلند فردوسی و از صبح تا شب داریم آن را خراب می کنیم.
میرفتاح ادامه داد: متأسفانه زبان فارسی را داریم در روزنامه ها خراب می کنیم آن هم به صورت خیلی مستمر، شدید و غلیظ داریم خرابش می کنیم. توی برخی از کتاب ها زبان فارسی را داریم از بین می بریم. بدتر از آن، زیرنویس فیلمهای قاچاقی است که دولت هیچ عنایت و توجهی ندارد و مثل اینکه اصلاً برایشان مهم نیست که حجمی از فیلم ها همیشه دارد در شبکهها تولید می شود، اما با زیرنویسهای بد و غلط های اشتباه.
وی افزود: دورانی شده است، نه تنها موسیقی خوبی گوش نمی دهیم، و همه جا که می رویم موسیقی مزخرف و مبتذل است. که برای زبان فارسی هم همین بلا دارد، سرش می آید یعنی کم پیش می آید که یکجا آدم یک سخن درست را بشنود و بخواند. یعنی داریم بر زبان فارسی، سهل انگاری می کنیم که باید نگران و دلواپس این موضوع باشیم.
میرفتاح عنوان کرد: اتفاقاتی که دارد بر روی شبکه مجازی می افتد و در زیرنویس های فیلم ها اتفاق می افتد اگر فارسی را از دست دهیم دیگر چه داریم. پدران ما چند تا کار خوب کردند و ارث خوبی گذاشتند و با سختی هم گذاشتند یکی از آنها همین زبان فارسی است. و دیگری همین دین شیعه است که برخی اوقات خدا را شکر می کنم که پدران ما چه انتخاب خوبی کردند و ما خیلی با این عرب ها فرق داریم ما حتی خدای آنها را نمی پرستیم و ما خیلی خیلی با آنها فرق داریم یعنی کسانی که آنها بزرگ می شمارند ما هیچ وقت در زندگی مان آنها را بزرگ نشمردیم. این حاصل بزرگواری پدران ما بوده که این انتخاب ها را کردند.
* لزوم ایجاد مکانی برای یک صدا، آواز، موسیقی و یک متن خوب
وی اضافه کرد: یکی از انتخاب ها، زبان فارسی بوده است که این زبان، امروز به دست ما رسیده و خیلی خوب است که در این بازاری که گوش ما همه چیز را می شنود، یک جایی باشد که یک صدا یا آواز خوب یک موسیقی خوب و یک متن خوب صورت گیرد.
میرفتاح ادامه داد: آقای زورئی نصرآباد، هم ادبیات فارسی کار کرده و هم این مقوله را به خوبی می شناسد، غلط حداقل ندارد. خیلی مهم است که آدم، متن طنز بنویسد و این متن طنزش لوس، بد و زشت نباشد و به کسی برنخورد و قبیح نباشد. همه اینهایی که ما در طنز می گوییم آقای زروئی نصرآباد رعایت کرده و به زیباترین وجه هم رعایت کرده است.
وی با بیان اینکه ای کاش چیزهای خوب همانند کتاب های سخنگو نظیر «غلاغه به خونهش نرسید»، بیشتر شود، افزود: ما دیگر در شهر تصویر زیبا نمی بینیم. در هفته دفاع مقدس در شهر چرخیدم و دیدم که هر اداره ای گونی آویزان کرده است. این شده دفاع مقدس ما!! قرار است که ما این طوری فرهنگ جبهه و جنگ و شهادت را ترویج دهیم آن هم با گونی!! مگر بزرگداشت گونی است؟!!
* کاردان: تربیت دانشجویانی ناموفق در رشته زبان و ادبیات فارسی!!
بعد از سخنرانی سیدعلی میرفتاح، مجری برنامه «داریوش کاردان» روی سن حاضر شد و گفت: جدای از کار گفتاری، نوشتاری، اجرا و گویندگی آدم یک چیزهایی را می بیند که می خواهد سرش را به دیوار بکوبد. به طور مثال در زیرنویس تلویزیون یا پیامک هایی که افراد برای همدیگر می فرستند، زبان فارسی را خراب می کنند یعنی یکی به جای اینکه بنویسید «جناب آقای کاردان عزیز» نوشته بود، «جنابه آقایه کاردانه عزیز». این را اول فکر میکنی طرف مقابل در مقطع ابتدایی درس می خواند اما بعد از آن متوجه می شوی که طرف دارای کارشناسی رشته زبان و ادبیات فارسی است.
وی اضافه کرد: حتی در یکی از زیرنویس های برنامه تلویزیونی به جای اینکه نوشته شود، «زمان پخش برنامه به ساعت دیگری موکول شده است»، نوشته بود «زمانه پخشه برنامه به ساعته دیگری موکول شده است»!!!
کاردان ادامه داد: سال های پیش وقتی ما دیدیم که طنز دارد زاویه پیدا می کند با طنز واقعی و مشکل ایجاد می کند، چند جا اعلام کردیم و زدند توی دهانمان، نتیجه آن این خواهد بود و نتیجه این خراب کردن ها و غلط نوشتن ها و سخن گفتن های به غلط زبان فارسی، چه خواهد بود، خدا می داند.
* قرائت شعر طنز «پنج انگشت» توسط رحماندوست
بعد از صحبت های کاردان، مصطفی رحماندوست به ایراد سخنرانی پرداخت و گفت: یکی از کارهایی که خانم فاطمه محمدی انجام دادند، گویا کردن مجموعه کتاب های بازی «پنج انگشت» بنده بوده است، که اکنون یکی از این شعرها را می خوانم:
دو خونه که اندازه کف دست بود، عروسی بود
اولی گفت؛ من عروسم میرم که گل بچینم
دومی گفت؛ من دامادم می خوام عروس رو ببینم
سومی گفت؛ ساز میزنم دیبر دیمبو لبم لم
چهارمی گفت؛ عقد میکنم عروس گل وکیلم؟
انگشت شست گفت که اگر چه پیرم، زود نمی خوام بمیرم
حالا که عروسی خوبه، میرم که زن بگیرم
وی ادامه داد: این کتاب را وقتی می خواستند به زبان اسپانیایی ترجمه کنند، مترجم کتاب نوشت، مگر شما به عروستان گل نمیدهید که میرود گل میچیند؟ من نوشتم که یک جور ناز کردن است. او دوباره گفت: مگر راضی نیست که ناز می کند؟! گفتم ولش کن این موضوع اصلاً به درد شما نمیخورد (با لبخند).
* گله «شهرام شکیبا» از وقتی که خنده را به دور از تفکر ترویج می دهند
در ادامه این مراسم شهرام شکیبا، شاعر و نویسنده بیان داشت: از موقعی که آمده و در این مراسم نشسته ام غالباً دوستان گله و شکایت می کنند که چرا تعداد اندکی از مردم آمده اند من فکر می کنم همین تعداد با توجه مبارزات پیگیر و موجب دانه ای که دارد با موضوع طنز می شود آن هم به لحاظ خیلی کلاسیک در بعضی از جاها طبیعی است، چراکه بعد از مدتی نمی دانم چه اتفاقی افتاده است که دارند ما را سوق می دهند به سمت خندیده بی شعور و به ما آموزش می دهند، بیایید در تلویزیون و ما برای شما دلقک بازی در می آوریم و 10 ثانیه همه شماها الکی بخندید.
وی اضافه کرد: به ما یاد می دهند که خندیدن یک کار غریزی است و هیچ ربطی به تفکر ندارد در حالی که با خود این فرهنگ، اگر بر پایه غریزه ها قرار است ما برنامه بسازیم، می توان اشکال دیگری را نیز بسازیم و در خارج از کشور نیز این کار را می کنند کاملاً هم بر اساس غریزه است.
شکیبا ادامه داد: متأسفانه این موضوع در کشور ما دارد اتفاق می افتد، و نمی دانم چرا؟ و نمی دانم آیا می دانند که دارند چکار می کنند یا آنهایی که بودجه در اختیارشان قرار می دهند، می دانند به هر حال دارد همانند اتفاقی که آقای میرفتاح بیان کردند، رخ میدهد. همه چیزمان دارد از دست می رود. داریم می آموزیم که به هیچ وجه فکر نکنیم و به چیزهای احمقانه بخندیم و گاهی به هیچی بخندیم.
وی افزود: برای این موضوع هم دارد هزینه میلیونی می شود و خیلی هم خوب پای آن ایستاده اند و ما هم تک تک در آن برنامه شرکت کرده و می نشینیم و بابت یک و نیم میلیون تومانی که تبلیغ یکجایی است که مبل می فروشند، خوشحال می شویم و می رویم منزل. متأسفانه این اتفاق در کشور ما دارد رخ می دهد.
شکیبا عنوان کرد: مدت ها است که در جلسه ای که مربوط به طنز باشد، شرکت نمی کنم چون چیزهایی را می بینم که اصلاً هیچ ربطی به ماها ندارد یعنی آن چیزی که ما در ادبیات فارسی آن را یاد گرفته ایم و در آن می گوییم طنز، هیچ جایی ندارد. مروجین این امر نیز نه زبان فارسی بلد هستند و نه اخلاق زبان فارسی.
* نگارش با تدبیر و طبق اصول، باعث ماندگاری آثار زروئی نصرآباد شد
شکیبا عنوان کرد: این اثر در وهله نخست، کتاب «افسانه های امروزی» که در نشریه مهر منتشر می شد. این باعث شد که من بروم به رادیو. از اینجا اتفاق افتاد که دفتری بود که بیکار بودیم و در آنجا می نشستیم و سیگار می کشیدیم؛ یک روز آقای زروئی گفت بیا بریم رادیو یک جلسه ای است، من گفتم چرا من بیایم. ولی با هم به رادیو جوان رفتیم. شهرام گیل آبادی با آقای زروئی جلسه گذاشته بودند و گفتند که ما چند تا از افسانه های امروزی را به شکل یک برنامه رادیویی در بیاوریم. آقای زروئی هم گفت که شما بهترین کار را می کنید و به همین منظور شهرام شکیبا را آوردم.
وی اضافه کرد: وقتی از ان مراسم بیرون امدیم به آقای زروئی گفتم که من نمی توانم، یعنی چیزهایی که اینها می خواهند در من نیست. اما در نهایت اجازه دادند که به بازنویسی برخی از کارها بپردازم. از آن به بعد از این راه دارم نان می خورم البته مشاغل شریفی همانند روزنامه نگاری نیز داشته ام.
شکیبا ادامه داد: یکی دیگر از ویژگی های آقای زروئی این بود که موقعی که یک کار مطبوعاتی به او سفارش می دادند به هیچ وجه کلک نمی خورد. ما ذوق زده می شدیم ولی آقای زروئی این کار را نمی کرد و در واقع بی ارتباط با اخبار روز کار می کرد، همین امر باعث ماندگار آثار آقای زروئی شد.
*همیشه می گویند کتاب گران است اما درباره لوازم آرایشی اینگونه نیست!
شکیبا بیان کرد: من همیشه یک چیزی را بیان می کنم و همیشه هم پسرم و همسرم به من می خندند، به آنها می گویم که وقتی من در منزل هستم از این نوع موسیقی ها گوش ندهید چون فارسی یادم می رود. اما واقعیت این است که واقعاً برخی از موسیقی ها به شکلی است که زبان فارسی یادم می رود.
وی اضافه کرد: در بازاری که مردم نه کتاب می خرند و نه کتاب می خوانند نه سی دی می خرند، اما لوازم آرایش خیلی خریداری و استفاده می شود. همیشه کتاب گران است اما لوازم آرایش اینگونه نیست.
شکیبا با اشاره به این مطلب که باید یاد گرفته کتاب خریداری کنیم و به دیگران نیز کتاب هدیه دهیم، افزود: اگر به جای لوازم آرایش و پوشاک به مردم کتاب هدیه کنیم، قطعاً در 50 سال آینده شاید چندین هزار نفری وجود داشته باشند که به زبان فارسی سخن بگویند.
* محمدی: تعداد گوشی های همراه از تعداد مسواک در جهان بیشتر است
در ادامه فاطمه محمدی مدیر عامل موسسه نوین کتاب گویا بیان داشت: حدود 3 سال پیش کتابی را از مرحوم «عمران صلاحی» با صدای آقای کاردان که یک کتاب خیلی پر و پیمانی بود، کار کردیم که خوشبختانه اکنون مشکلات آن رفع شده و به زودی مجوز آن از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت خواهند شد.
وی اضافه کرد: خیلی چیزها شاید دلیل یک چیز باشد، خیلی وقت ها از من سوال می شود که با این شرایط شما چطوری این کارها را تولید می کنید و در این چند سال دارید دوام می آورید. و به کارتان ادامه می دهید و عجیب به نظر می رسد. حقیقت این است که اگر بخواهم درباره این موضوع صحبت کنم، جواب این معما و دوام ما فقط لطف خداوند بوده است.
محمدی ادامه داد: روزها و ماه های گذشته هر چند سخت بوده است، اما واقعاً ما از این سختی ها لذت بردیم در طول این 8 سال با تمام وجود سختی ها اما از کارهایمان لذت بردیم و الان آرزویم این است که همه دوستانی که در این مدت با ما بودند و همکاری می کردند این دوستان هم در این حس ما سهیم بوده و همین حس را داشته باشند.
وی با تشکر از مصطفی رحماندوست، افزود: این نویسنده باعث ایجاد آشنایی ما با اهالی قلم و ادب شدند و سپس آقای سیدمهدی و سیدعلی شجاعی باید تشکر کنم، همچنین در روند تولید کتاب گویا، افراد مختلفی دست اندرکار هستند، این کار را خیلی سخت می کند اما در کنار این سختی کار باید عرض کنم، یکی از افتخارآمیزترین بخش کار ما این بوده است که در این روند تولید، افرادی را از طیف های مختلف کنار هم آوردیم و یک تعامل زیبا شکل گرفته است.
محمدی بیان کرد: سرانه مطالعه کتاب در کشورمان، مقداری باعث خجالت است، اما معتقدم کتاب گویا یکی از آن وسیله هایی است که می تواند این خجالت را اندکی کاهش دهد. آماری را چند روز پیش شنیدم که حیرت کردم اینکه تعداد گوشی های تلفن همراه در دنیا از تعداد مسواک های موجود در دنیا بیشتر است.
* رونمایی از کتاب سخنگوی «غلاغه به خونهش نرسید»
در پایان این مراسم کتاب «غلاغه به خونهش نرسید» رونمایی شد. این اثر دربردارنده 56 افسانه طنزآمیز است که ابوالفضل زروئی نصرآباد پس از سال ها مطالعه روی افسانه ها و متل ها در بستر فرهنگ های متفاوت و کشورهای مختلف جهان، با نگارش نقیضه هایی بر آنها، کوشیده تا دغدغه ها، آرزوها و اشتباهات انسان امروز را در قالب افسانه مدرن بازگو کند. در این اثر، هر کس به فراخور قومیت یا حتی ملیت خود، ریشه های مشترک فرهنگی خود را با دیگر ملل و اقوام در خواهد یافت.
– See more at: http://farsnews.com/newstext.php?nn=13930710000047#sthash.FWspxL69.dpuf