به گزارش لنجانا به نقل از خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، برای نمونه، مدتی بود که شعرهای اکبر اکسیر با نام حسین پناهی منتشر میشد و تازهترین نمونه این اشتباه، انتشار شعری از سینا بهمنش به نام چهگواراست.
چند روز قبل و پس از سفر حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی – رییسجمهور – به نیویورک شعری به عنوان شعر چهگوارا در صفحه منتسب به مشاور رسانهیی رییسجمهور در گوگلپلاس منتشر شد؛ اما این شعر نه متعلق به چهگوارا، بلکه شعری از یک شاعر ایرانی است که گویا ظاهرا مدتی است در فضای مجازی به اشتباه، به نام دیگران منتشر میشود و اتفاق اخیر هم پیرو همانهاست. این موضوع اکنون از سوی خود شاعر و دیگران در فضای اینترنت بحثهایی را ایجاد کرده است.
از این دست اتفاقها کم رخ نداده، ولی در مورد اخیر تنور بحثها گرمتر شده است. چندی پیش هم شعر شاعر دیگری با نام سیمین بهبهانی منتشر میشد که حتا در مراسم ختم او هم به اشتباه از سوی خطیب مسجد بهعنوان شعری از او معرفی شد.
سینا بهمنش درباره اتفاق اخیر میگوید: این یکی از اشعار بنده است که در کتاب «آهوی ناتمام» به چاپ رسیده است ولی به اشتباه به نام دکتر شریعتی، چهگوارا، شاملو، حسین پناهی و … در اینترنت منتشر میشود. پیشنهادم این است که متن انگلیسی این جمله را در اینترنت جستوجو کنند تا متوجه شوند چهگوارا فقط در ایران شاعر است! خودمان را باور کنیم. شاید یک ایرانی معاصر هم حرف حساب زده باشد.
شکل درست شعر این شاعر به این شرح است: دستانم بوی گل میداد / به جرم چیدن گل / به کویر تبعیدم کردند / و یک نفر نگفت / شاید گلی کاشته باشد.
بنا بر این گزارش اکبر اکسیر درباره دلیل اشتباهاتی که در این زمینه رخ میدهد میگوید: شاهد مثال آوردن از شعر فارسی در بین ما ایرانیان به یک سنت تبدیل شده است. اینکه ایرانیان مخصوصا آنان که اهل اختصار و ایجاز هستند برای یک موضوع، مثل یا شعری را بهعنوان فکت میآورند عالی است، اما در ایران بیشترین نمود و کاربرد استفاده از شعر و َمثلها در زمان انتخابات آورده میشود. حتی برخی از کاندیداهای انتخابات مجلس زمانی که میخواهند قول ساختن یک دستشویی بدهند، به شاعر محلشان سفارش شعر میدهند تا او به نوعی از آن شعر بسازد.
او میافزاید: در اینگونه موارد ممکن است هرکس به خاطر اینکه میخواهد با خواندن شعری اظهار فضلی کرده باشد، به شعر عزیز و شریف فارسی تجاوز کند، در حالیکه نمیداند این شعر از کیست و اصلا برای چه گفته شده است. تا آنجا که در برخی از موارد گوینده سوراخ دعا را گم میکند و شعری را که مضمون برعکس دارد، برای اثبات سخنان خود میخواند و دیگران هم متوجه آن نمیشوند.
او موضوع منتسب کردن شعری به نام یک شخصیت جهانی را به خاطر کثرت کاربرد شعر در بین مردم و سخنرانان میداند و میگوید: اشتباه منتسب کردن شعری به نام شخص دیگری بیشتر از سرناآگاهی یا به خاطر آنی بودن آن است. خود من در یک سخنرانی شعری خواندم و گفتم شاعر آن «چائو مائو ریو» شاعر بزرگ چینی است و همه مخاطبان هم برایش کف زدند، در صورتی که چنین شاعری اصلا وجود ندارد و خودم شعر را گفته بودم. این هم یکی دیگر از بدبختیهای ماست که اکثر مخاطبان ما چون با شعر و شاعر آشنا نیستند، کلام گوینده را میپذیرند.
اکسیر با بیان اینکه چنین اتفاقی اهمیت و کاربرد شعر را نشان میدهد و میگوید که شعر به درد همه چیز و همه کس میخورد بهجز خود شاعر، میافزاید: معمولا در کشور ما کسی نمیآید از شاعران بپرسد که آیا آنان موجودات هوازی هستند، انساناند، نفس میکشند، یا نان از کجا میآورند؟
این شاعر طنزپرداز در ادامه با بیان اینکه در مورد اخیر کاش شاعر این موضوع را علنی نمیکرد، آرزو میکند: کاش تمام شعرهای من هم به نام یک شخصیت بزرگ و جهانی مثل نلسون ماندلا آورده شود؛ شاید به این واسطه شعرها به میان مردم برود تا بدانند ما نیز مردمی هستیم و شعرهایمان میتواند در زبان دولتمردانمان جاری شود و این شعار مطرح شود که ایرانی شعر ایرانی بخوان. امیدوارم از این پس دولتمردان بیشتر شعر اشتباه بخوانند. البته سعی کنند از دیوان شاعران قدیمی بردارند که کسی مدعی نشود.
اکسیر میگوید: من خواهش میکنم شعری از من را به نام نلسون ماندلا پخش کنند و من هم قول میدهم که هیچ اعتراضی نکنم! این بهتر از آن است که شعر ایران را به نام شعرهای چینی و ژاپنی کپی و منتشر کنیم.