فصل پاییز که فرا میرسد، خسته به سمت گروهی از مردمانمان سرازیر میشود و آنها از برگریزان و سپس برف و باران و سوز زمستان، تنها سختترین بخش قابل تصورش را تجربه میکنند و روز و شب در حال نظافت خیابانهایی هستند که لحظه به لحظه با برگ پوشیده میشوند و نظافت مداوم مییابند.
به گزارش لنجانا به نقل از«تابناک»، هنوز تب تابستان زمین و زمان را رها نکرده و نسیم خزان وزیدن نگرفته و درختان رنگین را برهنه نساخته اما اگر سر به زیر باشد، از فردا آهسته آهسته میتوان گامهایش را بر کف خیابانها مشاهده کنید و دیرهنگام که شهر رنگین شده بود، صدای پای پاییز را با آخرین قاصدهای زردش پیش چشمانتان نمایان نخواهد شد و غافل از احوال جهان نخواهید ماند.
آن زمان که طبیعت رنگینتر از هر زمان شده و سمفونی خش خش برگان، موسیقی استقبال برای فصل سرما را در دل جای داده، گروهی از مردمانمان سخت مشغولند تا نانی حلال به کف آرند؛ گروهی که با برگ ریزان مشغلهشان صدچندان میشود و روزگار برایشان دشوارتر خواهد گرفت که هر شغلی اقتضایی دارد و این شغل نیز با سختی، پیوند ناگسستنی دارد.
در کشورمان که هنوز سیستم مکانیزه پاکسازی سطح شهرها به چشم نمیآید، نیروی یدی رفتگران عزیز و شریف است که کف خیابانها را تمیز نگه میدارد و چون این پاکی و نظافت مداوم است، زحماتشان برای عموم کمتر مشهود است اما اگر نیم شبی سری به خیابانهای پایتخت بزنید، میتوانید به تماشای جنب و جوش لشگری عظیم در جای جای این کلان شهر عظیم بنشینید که گوشه گوشه شهر را تا طلوع آفتاب نظافت میکنند.
در بهار و تابستان، تنها زبالههایی که در سطح شهرها میپراکنیم، اسباب افزایش زحمت این خدمت گذاران است اما پاییز که میرسد هر بار که جارو پیش میرود، با حجم بالایی از برگ درختان زرد همراه میشود و کار برای ایشان دوچندان دشوار میشود و ناگفته پیدا است که با رسیدن برف و باران زمستان، رفتگری به چه شغل سختی و غیرقابل تحملی بدل میشود و درآمد چنین کسبی حاصل چه مشقتی است و تا چه میزان از خلوص برخوردار است.
در فصل پاییز و زمستان پیش رو، به همان اندازه که به زحمات این جماعت زحمتکش چشم میدوزیم، از پراکنده کردن زبالههایمان -ولو یک فیلتر سیگار- بر پوست شهرها بپرهیزیم تا این مردان پرتلاش، برای گشودن معابر فاضلاب کمتر در این فضا فرو بروند و انصاف این است که زبالههایمان را بر خروارها برگ و خاشاکی که هر رفتگری روزانه باید از کف خیابانها جمع آوری کند، نیافزاییم و این گونه اندکی برای رسیدن به فرهنگی شهروندی ایدهال نیز تلاشی واقعی داشته باشیم.
در دورانی که گروهی راه کج را در پیش میگیرند و نان آسان درآوردن به حرام را پیشه خویش ساختهاند و در نیمهشبهایی که برخی تیغ میبندند و هر پناهندهای را در خلوت بیابند، مالش را به زور میستانند، این مردان برای نان حلال پیشهای جانکاه را در پیش گرفتهاند و از این منظر نیز شرط انصاف این است که قدردانشان بود و با رعایت حداقلهای اخلاقی از مصائب روزمرهشان کاست.