استاد غلامعلی پورعطایی، نوازنده دوتار و خواننده موسیقی مقامی خراسان وضعیت وخیمی دارد و ضعف سیستم درمانی هنرمندان، موقعیت جسمی این چهره مطرح موسیقی اصیل کشورمان را بسیار نگران کننده ساخته اما راهکار کارآمدی برای تغییر این وضعیت از سوی مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد در دستورکار قرار میگیرد؟
به گزارش لنجانا به نقل از«تابناک»، تربت جام به یک نام بزرگ در عرصه موسیقی گره خورده که عموم مردم ایران با «نوایی» بیش از سایر نواهایش می شناسندش؛ آهنگی که اجراهای فراوانی از آن در دسترس عموم است اما تلفیق نوای دو تار با سوز صدای استاد غلامعلی پورعطایی، اثری متفاوت از او بر جای گذاشته که اصالت این نوای اصیل خراسان شمالی را در روح و جان آدمی میدمید و همین نوا بود که او را زنده نگه داشت و همیشه زنده نگه خواهد شد.
این چهره برجسته موسیسقی مقامی اینکه در 73 سالگی، روزگار سختی را میگذراند و عوارض بیماری بر او چنان غلبه کرده که مدتی است دیگر از اجرای او با گروههای موسیقی نظیر همنوازی را رستاک خبری نیست و مشتاقانش نگرانش بود تا آنکه با گفته های اخیر فرزند استاد، مشخص شد این نگرانی بیجهت نبوده و مردی که نیم قرن ساز را بر زمین نگذاشته بود، نه تنها از موسیقی فاصله گرفته که حتی شرایط جسمانی مناسبی نیز ندارد.
«استاد غلامعلی پورعطایی به تازگی از تربت جام به مشهد منتقل شده تا درمانهای تخصصی درباره او صورت پذیرد.» این خبری بود که امروز پس از مراجعت به خانه او در تربت جام و نیافتنش در موطنش اعلام کردند و در نهایت فرماندار تربت جام و نمایندگان ارتباطات مردمی ریاست جمهوری این چهره برجسته موسیقی را در مشهد یافتند و پیگیر روند درمانش شدند.
این اتفاق در حالی رخ داد که تصور میشد چنین پیگیری پس از طرح وضعیت این چهره برجسته موسیقی مقامی کشورمان توسط معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد و یا صندوق حمایت از هنرمندان، نویسندگان و روزنامه نگاران و یا خانه موسیقی صورت میپذیرفت اما ظاهراً در میان کشمکشهای معمول فرصتی برای ورود مستقیم این معاونت پیش نیامده بود و در نهایت باید از راس دولت در این زمینه اقدام میشد اما آیا این روش، منطقی است؟
او یک دهه پیش از انقلاب چهرهای شناخته شده در موسیقی اصیل کشورمان بود و در سالهای پس از انقلاب نیز که ارزش موسیقی مقامی و ارزش نواختن بخشیها و ثبت و حفظ این موسیقیِ سینه به سینه منتقل شده تا این نسل مورد توجه بیشتر قرار گرفت، نوای ساز و سوز پورعطایی در سراسر ایران بیشتر شنیده شد و وقتی بخشی از «نوایی» با صدای او در قالب یک کلیپ جذاب از تلویزیون در دورهای پخش شد، عموم مردم با عمق این موسیقی بیشتر آشنا شدند.
خودش میگوید: «این ساز را باید در منطقه خودش شنید. در خراسان شنید. با وقت شنید. نه اینکه اینجا و در جشنوارههای دو سه روزه آن هم در ۱۰ دقیقه. این اصلا شنیدن نیست. البته ما همین قدر خوشیم. همین که توانستیم در اینجا، صدای اصالتمان را به گوش هموطنانمان برسانیم، خدا را شاکریم، اما من به این مدل ارائه برنامه نمیگویم شنیدن موسیقی اصیل.»
با این حال کمردرد و سردردهای شدید، ساز را از دست این پیرمرد دور کرده و بیماری پورعطایی روز به روز شدت یافته اما آنگونه که پسرش روایت کرده است: «…دریغ از اینکه تماسی از خانه موسیقی بگیرند یا شهردار تربتجام و مدیران ارشاد استان احوالی بپرسند. مسوولان واقعا کملطفی میکنند و ما از همه آنها گله داریم. مسوولان خانه موسیقی به موسیقی مقامی بها نمیدهند. در حالی که موسیقی مقامی ریشه فرهنگی عمیق دارد. یک بار نشد آنطور که شایسته پدرم باشد، از او تجلیل کنند. آقایان در خانه موسیقی نشستند و هر از چندگاهی از خودشان تجلیل میکنند.»
«…باید دیوانه بود تا توانست به این ساز نزدیک شد…» روح عصیانگر استاد پورعطایی یک عمر با این نگاه عصیانگری کرد اما نه قدر دید و در بالای مجلس نشست. واقعیت آن است که برخلاف موسیقی سنتی، جایگاه موسیقی مقامی شناخته شده نیست و حتی حاج قربان سلیمانی نیز در دوران حیاتش آن گونه که بایسته بود، مورد توجه قرار نگرفت و حال این وضعیت برای پورعطایی پیش آمده است.
آیا باید او و تنی دیگر از هنرمندان اصیل کشورمان زیر بار بدیهی ترین امور جان بسپارند تا اعتباری تعریف قابل توجه برای رسیدگی به امور حداقلی این هنرمندان برجسته در بودجه در نظر گرفت؟ آیا کمیسیون فرهنگی مجلس در عوض آنکه در پی احیای بودجه 700 میلیاردی به نهادهای خصوصی تحت عنوان کمک فرهنگی باشد، اعتباری قابل ملاحظه و به اندازه همین ردیف کمکها، برای تغییر وضعیت هنرمندان در بودجه 94 در نظر خواهد گرفت؟