لنجانا به نقل از خبرگزاری فارس: امروزه سبک زندگی یکی از محوریترین و کلیدیترین مباحثی است که میتواند اسلامی یا غیر اسلامی بودنش در نوع تربیت یک نسل تأثیرگذار باشد و به طور کلی خط مشی یک جامعه را رقم بزند لذا این موضوع، اهمیت و جایگاه ویژهای پیدا میکند که باید بیش از پیش مورد توجه کارشناسان و مسئولان جامعه قرار گیرد از این رو با «نیکو دیالمه» عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق(ع) و خواهر شهید دیالمه گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
* محور اساسی سبک زندگی اسلامی، تغییر در نگرش و بینشهاست
به عنوان سؤال ابتدایی بفرمایید کدام مؤلفهها به عنوان مؤلفههای بنیادین و اثرگذار سبک زندگی اسلامی مطرح میشوند؟
مؤلفههای بنیادین هر سبکی که بخواهد به سبک دیگری تغییر کند از جمله به سبک زندگی اسلامی، محور اساسی این مسأله، تغییر نگرشها و بینشها است بینش افراد یک جامعه نسبت به آن مدلی که در واقع در زندگی داشته باشند و رعایت کنند اگر تغییر نکند ما نمیتوانیم تغییری در سبک زندگی ایجاد کنیم مدل زندگی هر جامعه و یا هر گروهی مبتنی بر یکسری شناختها و بینشها است. بنابراین هرگونه تغییر و دگرگونی در آن سبک هم، که اگرچه سبب آن نمودهای رفتاری و ظاهری است که میبینیم ولی از آن جا که مبتنی بر یک مفروضات بنیادی و یک نگرشها و بینشهای شناختی است تا آنها را تغییر ندهیم، نمیتوان به سبک جدیدی از زندگی دست یافت.
این بخش از تغییر بینش از طریق دادن آگاهی و شناخت نسبت به اینکه چه سبکی و رعایت چه مدلی، اساساً آن مدل و سبک زندگی اسلامی محسوب میشود، یک مقداری از آن از این طریق حاصل میشود چون واقعیت این است که ما در جامعه خودمان یک مجموعهای از التقاط بین فرهنگ بومی با برخی از بخشهای بینشهای اسلامی وجود دارد که برخی از آن با سبکها و بینشهای غربی مخلوط شده و یک سبک زندگی تشکیل شده که نه میتوانیم بگوییم سبک زندگی صددرصد اسلامی است و نه میتوانیم بگوییم سبک زندگی صددرصد غربی است و نه میشود بگوییم سبک زندگی ایرانی مبتنی بر آداب و رسومی است که قبل از اسلام آمده است، بلکه معجونی از تمام اینها است.
* تأثیر ایجاد نگرش صحیح در اشاعه فرهنگ سبک زندگی اسلامی
بنابراین اگر ما بخواهیم به سبک زندگی اسلامی برسیم گام اول این است که یک بینش و شناختی به جامعه بدهیم نسبت به این که چه چیزهایی میتواند معرف یک سبک زندگی اسلامی باشد. منتها نکته دیگری که بنده میخواهم به این مسئله اضافه کنم این است که صرفاً شناخت و دادن آگاهی نمیتواند کفایت کند چراکه داشتن آگاهی، گام اول است و گام دومی که به تغییر یک سبک زندگی کمک کرده و ما را به سبک زندگی اسلامی نزدیک میکند این است مواردی که در شناخت سبک زندگی اسلامی مؤثر بوده و مدل زندگی اسلامی را تشکیل میدهد، نسبت به آن در جامعه ایجاد گرایش و تمایل هم بکنیم. این ایجاد گرایش و تمایل، آن چیزی است که در واقع جامعه نسبت به آن رفتارها حس ارزشمندی باید داشته باشد.
* دوگانگی و تضاد میان بینش و گرایش در جامعه ما
اما اگر این اتفاق نیفتد یعنی شما یک سری شناختهایی را بدهید ولی در عین این حال، جامعه به سمت و سوی دیگری گرایش داشته باشد ناخودآگاه، ارزشمندی را در موارد دیگری جستوجو خواهد کرد. فرض کنید ما میخواهیم سبک مهمانی و عروسیهایمان را تغییر دهیم و اسلامی بکنیم، درست است که قدم اول تغییر بینش و شناختهایی است که ما به فرد میدهیم و ضروری و لازم است. اینکه چه مؤلفههایی را در مهمانی و چه مؤلفههایی را در عروسیها رعایت کنیم در واقع ما را به سبک زندگی اسلامی نزدیک میکند. لذا باید حس ارزشمندی نسبت به آن هدف مطلوب را در جامعه ایجاد کنیم که خود این راهکارهای متفاوتی را میطلبد و ما میتوانیم به وسیله راهکارهای متفاوت این حس را در مخاطب و در عموم افراد جامعه ایجاد کنیم که احساس کند که آنچه را که میخواهند به آن برسند اگر مدل آن را تغییر دهند ارزشمند است.
علاوه بر این دستهای از روایات ما که روایات ارزشمندسازی است در راستای تغییر بینش مخاطب خویش، رغبتها را به سمتی میبرد که آنها احساس کنند این کار، یک اقدام ارزشمندی است همچنین علاوه بر شناخت، نسبت به آن گرایش هم داشته باشد. در تغییر سبک ما باید هم بینش به جامعه بدهیم و آگاهی و شناخت را تغییر دهیم، هم باید گرایش و تمایل به ایجاد چنین سبکی را در جامعه ایجاد کنیم که من از این بُعد دوم به عنوان احساس ارزشمندی یاد میکنم. یکی از مشکلاتی که ما در جامعه گرفتار آن هستیم این است که اگر هم درست کار کنیم و اقدامی فرهنگی انجام دهیم، عموماً بر روی بُعد شناختی جامعه کار میکنیم در حالی که گرایشها و آنچه که انسانها ارزش میپندارند به یک سمت دیگر است.
* در روشهای تربیتی اسلام، دادن بینش و ایجاد گرایش، مؤلفههای تغییر سبک زندگی است
تا زمانی که بینش انسان نسبت به مسائل زندگی تغییر نکند، آیا میتواند سبک زندگی اسلامی داشت؟
خیر، بدون تغییر بینش افراد نمیتوان سبک زندگی آنها را تغییر داد. یعنی حتماً ابتدا باید این بینش تغییر یابد اما تغییر بینش نیز به تنهایی کفایت نمیکند، اگر شما شناخت به جامعه بدهید ولی همواره اهرمهایی وجود دارد که جامعه را به یک سمت دیگری میکشاند یعنی یک علقهای بین افراد جامعه با فرهنگ بیگانه وجود دارد؛ به طور سادهتر، سبک مهمانی غیربومی، سبک عروسی غیر بومی، سبک پوشش غیر مسلمان را یک ارزش، پیشرفت و شخصیت میداند، اینها بُعد گرایشی است که همچنان دچار تعارض در درون خویش است. حتی اگر فضایی را هم برای آن آماده کنیم، همچنان یک نیرویی گرایشی او را به سمتی آن را میکشاند که فکر میکند اگر آن لباس را بپوشد شیکتر است، اگر همان فرهنگ کار را داشته باشد همان ارزشمندتر است.
بنابراین یکی از کارهایی که باید انجام گیرد، اولاً شناخت هست و دوم اینکه بدون تغییر بینش اصلاً نمیتوان سبک زندگی را تغییر داد و لکن این باید با تغییر گرایشها هم باشد و این طریق گرایش از طریق ایجاد حس ارزشمندی در جامعه است مثلاً اسلام در سیستم خانواده، مسئولیت نفقه را به مرد میدهد ولی این در حد یک آگاهی یا حکم شرعی نیست. دستهای از روایات اسلامی و نمونه رفتارهایی از الگوی اسلام است که به کار برای خانواده یا کسب درآمد برای خانواده ارزش میدهد. یعنی به شما میگوید: الکاد لعیاله کألمجاهد فیسبیلالله؛ مردی که برای خانوادهاش به دنبال درآمد و نفقه میرود مانند کسی است که در راه خدا جهاد میکند.
بنده معتقدم اینها احادیث ارزشمندسازی است یعنی فقط شناخت نیست که ما بر اساس تکلیف انجام دادیم، یک طوری مطلب را بیان میکند که مرد نسبت به آن وظیفهای که دارد علاقهمند هم میشود و گرایش داشته باشد و احساس کند این کار، یک کار بزرگی است و این فقط خدمت فیزیکی برای خانواده نیست، این کلمجاهد فی سبیلالله است از این نمونهها ما در فرهنگ دینی بسیار داریم. و از طرف دیگر مثلا خود امام صادق(ع) کشاورزی میکند یعنی متعالیترین انسان این مسئولیت را برعهده میگیرد و بعد تبیین میکند که من چرا این کار را کردم، تا اینکه افراد در آن کار احساس ارزشمندی کنند. در روشهای تربیتی خود اسلام، دادن بینش و ایجاد گرایش، مؤلفههای تغییر سبک زندگی است. ما اگر بخواهیم سبک زندگی را تغییر دهیم باید به خود روشهایی که در قرآن و سیره اهل بیت است توجه کنیم.
* تا شناخت نباشد گرایش ایجاد نمیشود
شما فرمودید که بینش و گرایشها وابسته به یک دیگرند، آیا میتوان بینش را مقدمهای بر گرایش دانست؟
بله، صددرصد. یعنی اگر ما ابعاد وجودی انسان، یک بُعدش را شناخت بدانیم، گرایشات و ظهور رفتار و عملکردهای انسان است. تا شناخت نباشد گرایش ایجاد نمیشود و شناخت و گرایش و احساس ارزشمندی، زمانی که با هم جمع شوند نمود رفتاری پیدا میکنند.
* بسیاری از ما اطلاعی از ویژگیهای مهمانی اسلامی نداریم
یعنی با این وجود آیا منظور شما این است که در جامعه کنونی ما نسبت به مسائل گوناگون شناخت وجود دارد؟
نمیگویم شناخت هست. ما در ابعادی که باید شناخت اسلامی را ایجاد کنیم، به طور مثال، شاید غالب افراد جامعه ما اصلاً ندانند که مهمانی اسلامی چه ویژگیهایی دارد. بیشتر افراد طبق سنت و فرهنگ و یا هر آنچه که به صورت مندرآوردی و هر آنچه سلیقه خودش هست رفتار میکنند از این رو شاید بسیاری از مردم ما از ویژگیهای یک مهمانی اسلامی، مطابق با سیره اهل بیت علیهمالسلام اطلاعی نداشته باشند ندانیم که سبک یک عروسی اسلامی، سبک یک عزاداری اسلامی مطابق آنچه که سیره اهل بیت بوده، چیست؟ به همین خاطر ما در یک جاهایی دچار افراط و تفریط میشویم.
اینکه سبک یک عروسی اسلامی چیست، آیا تفاوت یک مدل عروسی اسلامی با یک عروسی غیر اسلامی صرفاً این است که محرم و نامحرم از هم جدا باشند! فقط همین شاخصه را دارد و در مابقی امور مانند هم هستند؟! من نمیگویم ما به مردم شناخت دادهایم بلکه تک تک افعال یک فرد مسلمان از فکر کردن تا سبک خوراک و سبک مهمانی و تعاملات اجتماعی و سبک رهبری و مدیریت یک مدرسه، اینها یک مؤلفهایی در اسلام دارد. وقتی من مسئولیت 10 نفر را برعهده میگیرم و نسبت به آنها جنبه مدیریتی دارم. بنابراین گام اول شناخت است که ما واقعاً در این بُعد کار نکردهایم.
* ماهیت یک زندگی اسلامی، زندگی هدفمند و مبتنی بر اعتقاد به جهان آخرت است
من میخواهم پله بعدی را هم روشن کنم و بگویم، صرفاً با شناخت، مادامی که ما از ابعاد دیگر غافل شدهایم نمیتوان ره به جایی برد؛ یعنی ما در دنیایی زندگی میکنیم که شبکههای اجتماعی به هم مرتبط بوده و گرایشهای گوناگون را ایجاد میکنند از طرف دیگر، مدرنیته نیز در حال ارزشمندسازی بوده و فرهنگ غربی هم با ابزارهایی که در خدمت دارد، تلاش میکند همه جوامع، به خصوص جوامع اسلامی را از فرهنگ اسلامی دور نگه دارد.
لذا تا زمانی که همراه با این شناخت، ارزشمندسازی نباشد و اهداف متعالی و مطلوب آشکار نشود ماهیت یک زندگی اسلامی که زندگیای هدفمند و مبتنی بر اعتقاد به جهان آخرت است محقق نخواهد شد و نگاه دیگری برای فعالیت و نشاط و تلاش در دنیا ایجاد میکند. بنابراین اگر این ارشمندسازیها در این ابعاد صورت نگیرد چه بسا، جامعه دچار یک دوگانگی شخصیتی شود.
* سبک فرزندپروری کنونی کشور مبتنی بر فرهنگ بیگانه است
در خصوص سبک زندگی که در حال حاضر در جامعه کنونی ما جریان دارد کدام بُعد از این ابعاد سبک زندگی نیازمند توجه بیشتری است؟
بنده معتقدم اگر بخواهیم در ابعاد فردی، سبک زندگی را در نظر بگیریم سبک فکری و از بُعد فردی که خارج شویم سطح تعاملات اجتماعی باید بیشتر مدنظر قرار گیرد. در تعاملات اجتماعی یکی از نکات خیلی مهم و دارای اولویت، سبک فرزندپروری است. سبک فرزندپروری کنونی ما مبتنی بر فرهنگ غرب است.
بسیاری از حیطهها به دلیل ورود فرهنگ غرب، مدرنیته و سیل کتابهای زیادی که مبتنی بر روانشناسی غرب نوشته شده، مشاورههایی که داده میشود، بیانگر این است که ما از سبک فرزندپروری اسلامی به دور هستیم و متأسفانه نسل جدید ما بر این اساس تربیت میشود در بحث تعاملات اجتماعی، سبک دوستیها، سبک مهمانیها و عروسیها که در حال حاضر ما از این مدلها آسیب میبینیم و ضربه میخوریم اگر خیلی عام بخواهیم بگوییم، سبک تشکیل خانواده است که یک بُعد آن میتواند بحث عروسی باشد ولی اینکه با چه اهدافی، باید مدلی، با چه نگرشی یک خانواده تشکیل میشود و سپس سبک فرزندپروری است که باید مورد توجه قرار گیرد.
* عدم آشنایی افراد جامعه با مؤلفههای گفتوگوی سالم
در بُعد اجتماعی، ابعادی که در متن اجتماع اهمیت پیدا میکند، کدام است؟
البته فرزندپروری و تشکیل خانواده از ابعاد اجتماعی سبک زندگی هستند ولی اگر بخواهیم گستردهتر از بحث خانواده به آن بپردازیم، مثلاً فرض کنید که سبک مدیریت تعارض، اختلافات گروهها و فرقهها، اختلافات عقیدهها که در سطح اجتماعی و سیاسی پیش میآید، با چه سبکی باید با آن مقابله کرد، در ابعاد اسلامی، مسائلی خیلی گستردهای داریم. شما اگر وارد سیره اهل بیت(ع) شوید یکی از سبکهایی که نهادینه بوده و شیعیان و مخالفان را به این سمت میآورد فضای گفتوگوی سالم و سازنده است.
ما اکنون در جامعه خودمان با یکدیگر صحبت و گفتوگو میکنیم ولی کسی نمیداند مؤلفههای گفتوگوی سالم چیست. بنده مبتنی بر سیره اهل بیت(ع) عرض میکنم البته هر فردی میتواند بر اساس سلیقه شخصی خویش مؤلفههایی را برای یک گفتوگوی صحیح برشمارد. کارشناسان باید منشوری تنظیم کنند تا هر زمانی که ما خواستیم با هم گفتوگو کنیم بدانیم طبق چه ضوابطی، این گفتوگو صحیح و قانونی است.
ممکن است این موارد وجود داشته باشد اما آنچه که باید مبتنی بر سیره اهل بیت علیهمالسلام و روشهایی که قرآن کریم عنوان میکند، باشد بسیار اندک است از این رو اگر ما بخواهیم به سبک گفتوگوی اسلامی نزدیک شویم باید تمام گفتوگوهای قرآنی را مورد بررسی قرار دهیم، همه گفتوگوهای انبیا و امت را به عنوان رهبران متعالی مورد گفتوگو قرار دهیم. خوشبختانه مناظرات فراوانی از امام رضا(ع) داریم که این مناظرات دارای یک سری اصول هستند که این اصول واکاوی نشده است به محتوای کلمه امام شاید برخیها توجه کردهاند اما به برخورد امام با مخالف، در برخورد با کسی که سؤال دارد، در برخورد با خود شیعیان وقتی که نسبت به برخی از رفتارها سؤالاتی داشتند، شیوه امام در برخورد با آنها چه بوده است؟!
* فرزند در نگاه اسلامی بقای انسان و در فرهنگ غرب، یک مزاحم است
تأثیر سبک زندگی دینی بر نحوه تربیت فرزندان چیست؟ رویه فعلی والدین در این زمینه تا چه اندازه باید تغییر کند، تفاوت سبک غربی با آنچه که هم اکنون در جامعه ما جریان دارد، کجاست؟
این مبحث، مطلب گستردهای است اما اگر بخواهیم براساس مواردی که بر شمردیم بیان کنیم که همان تغییر بینش است؛ اولین تغییر بینشی که باید صورت بگیرد، نوع نگاه به فرزندان است. اگر میخواهید نوع نگاه به فرزند را در یک زندگی و نگرش اسلامی ببینید، سریعترین و کوتاهترین روش در دعای 25 صحیفه سجادیه امام سجاد(ع)، دو دعا که یکی دعا در حق فرزند و دیگری دعای در حق پدر و مادر است و میتواند پاسخ این سؤال شما تا حدودی زیادی روشن کند.
در این دعا نگرش به فرزند در یک زندگی اسلامی وجود دارد و شما در آنجا میبینید که فرزند در نگاه اسلامی بقای انسان و ادامه عمل انسان است؛ یک مزاحم نیست. در فرهنگ غربی فرزند یک مزاحم است چراکه در آنجا فرهنگ اومانیستی و فردگرایی حاکم است و فرزند یک مزاحم است و این مزاحم ممکن است یک زمانی به کمک انسان بیاید.
به طور مثال یک سری علایق درونی، احساس مادرانه یا پدرانه را ارضا میکند لذا فرد دوست دارد که فرزندی داشته باشد یا در بعضی مواقع دیگری که فرزندی به دنیا آمده و فرد احساس میکند ممکن است این فرزند به او لطمه بزند و یا حتی در سادهترین شکل آن مثلاً مادری فکر کند ممکن است این بچه به سیستم بدنی و زیبایی او آسیب بزند، بنابراین چون فلسفه فردگرایی مطرح میشود یک مادر حق دارد فرزند خود را از بین ببرد و نابودش کند.
* امروزه بسیاری از افراد به خاطر بُعد اقتصادی از فرزندآوری جلوگیری میکنند
پس در فلسفه اومانیسم، سقط جنین به عنوان یک حق مطرح میشود در حالی که در نگرش اسلامی فرزند ادامه وجود انسان است، ادامه وجود خود پدر و مادر است که به شما میگوید که شما وقتی صالح هستید این صلاح و صالح بودن تو محدود به خودت نیست و به وسیله ذریه تو میتواند جریان داشته باشد و تو میتوانی عمر همه فرزندانت را به عمر خویش اضافه کنی و معنایش این است که شما توشه چند برابر داشته باشید. لذا حضرت امیر(ع) در ابتدای نامه 31 نهجالبلاغه، نامهای که به فرزند بزرگوارشان امام حسن مجتبی(ع) نوشتند، میفرمایند: من به یک سنی رسیدم که باید به فکر خودم باشم ولی وقتی دیدم که تو «وجدُتک بعضی» تو بخشی از وجود من هستی، «بل وجدُتک کلی» نه بلکه دیدم که تو همه وجودم هستی، تصمیم گرفتم که این حرفها را به تو بزنم. «وجدُتک بعضی»، «بل وجدُتک کلی» این نگرش اسلام به فرزند است.
میتوان کار آماری و سطحی انجام داد و به افراد گفت که نسل ما در حال پیر شدن است که شاید در برخی انسانها تأثیرگذار باشد اما تا ما نگرش خانوادهها را به فرزند تغییر ندهیم، نمیتوانیم کار فرهنگی دراز مدتی که منجر به نگرش اسلامی شود انجام دهیم، افراد در جامعه اسلامی باید توجه کنند که کار بر روی ذریه خویش را استمرار شاکله وجودی خویش تلقی کنند و این گام نخست به شمار میرود، سپس برکاتی که فرزند میتواند برای خانواده به ارمغان آورد چه در بُعد معنوی که مثلا در نگاه اسلامی فرزندی که متولد میشود، همزمان با تولدش و سختیهایی که مادر متحمل میشود، ابتدا مادر آمرزیده میشود و گویی دوباره متولد شده است. اینها همان مسائلی است که گرایش جامعه را بالا میبرد و ارزشمندسازی میکند.
این نگاه که فرزند، روزی خود را همراه با خودش میآورد و یکی از اسباب معیشت فرزند است؛ برخلاف نگرش غربی، برخلاف نگرش حاکم بر ما که متأسفانه امروزه بسیاری از افراد به خاطر بُعد اقتصادی از آوردن فرزند جلوگیری میکنند و این خلاف فرهنگ دینی است چه بسا فرنگ دینی، یکی از اسباب معیشت را فرزند میداند.
* نگرش اسلام بر داشتن فرزندان زیاد است
در ثانی سبک زندگی اسلامی قرار نیست همه مسئولیت آموزش به فرزندان الزماً از طریق پدر و مادر در خانواده صورت گیرد. در واقع پدر و مادر در سبک زندگی به خاطر اینکه فرزندان را زیاد میبینند، روی یکی از آنها کار میکند ولی اینها مثل گروههای همسالان میشوند که از هم دیگر اثر میگیرند، اولی نسبت به دومی، دومی نسبت به سومی ولی شرط آن این است که این تعداد باشند و با هم بازی میکنند و با هم آن تنهاییهای خودشان را پر میکنند و بدین ترتیب بار سنگینی را در نگرش اسلامی از دوش پدر و مادر برمیدارد و از این رو در نگرش اسلامی به داشتن فرزندان زیاد توصیه شده است.
همچنین ازدیاد نسل، اثراتی را هم از حیث اجتماعی و سیاسی دارد اینکه یکی از راههایی که همواره قدرتمندان برای مبارزه با فرهنگ دینی استفاده میکنند این است که تعداد مسلمانان کم باشد، یعنی جمعیت و نیروی انسانی در محاسبات دشمنانان در طول تاریخ دارای اهمیت بوده است در زمان پیامبران، میخواستند کاری کنند که نسل پیامبر و نسل اهل بیت نابود شود و ما یکی از سیاستهایی را که در مورد فرزندان زیاد موسی بن جعفر در سلسله امامت داریم، اصلاً این حرکت یک مقابلهای بوده با حرکت بنیامیه که آنها میخواستند نسل اهل بیت را نابود کنند. در واقع کوچکترین لایههای این موضوع که تغییر بینش در والدین نسبت به جایگاه فرزندان است را میتوان در نقشههای سیاسی که همیشه قدرتمندان علیه فرهنگ قرآنی و فرهنگ اهل بیت(ع) داشتند و جامعهای که با این ویژگیها تربیت میشود، جستوجو کرد.
* فیلمها میتوانند بستر رواج سبک زندگی اسلامی و نافی سبک زندگی غیر اسلامی باشند
نقش رسانه ملی را در ترویج سبک زندگی غربی و مغفول ماندن سبک زندگی اسلامی، از طریق تبلیغاتی که در تلویزیون صورت میگیرد را بیان کنید؟
رسانه ملی نقش اساسی و کلیدی را دارد اصولاً ابزارهایی مثل فیلم، صوت که یک تأثیر ویژهای در نفس انسان دارند که حالا مظهرش میتواند شبکههای اجتماعی، شبکههای ماهوارهای و به طور خاص، آنچه که ما در اختیار داریم رسانه ملی است و مسئولیت آن در ترویج سبک زندگی اسلامی است. به نظرم یک بخش آن مربوط به برنامهها است که میتواند محتوای آن برنامهها، میتواند این سبک را به شیوههای مختلف تبیین کند. بخش دیگر مربوط به خود مجریان است یعنی کسانی که در رسانه ملی در برابر چشم بینندگان حضور مییابند، آنها دارند یک سبکی را، از سبک حرف زدن تا سبک تفکر، سبک سؤال، سبک پوشش به جامعه تزریق میکنند.
حتی گاهی اوقات شما تعارض میبینید، یعنی محتوای بحثی که مطرح میشود، یا کارشناسی که دعوت شده، از سبکی حرف میزند که شخص مجری، کاملاً با آن زاویه و فاصله دارد. اگر ما میخواهیم محتوایی رو طرح کنیم که به اسلام نزدیک باشد باید حداقل در بستری طرح شود که تعارضی وجود نداشته باشد. بنابراین در فیلمها، قهرمانهایی که در آن فیلمها ساخته میشود ما خواسته یا ناخواسته الگوسازی و قهرمانپروری میکنیم. فیلمها میتوانند بستر رواج سبک زندگی اسلامی و نفی کننده سبک زندگی غیر اسلامی باشند. علاوه بر این موضوع، مجریان برنامهها نیز میتوانند مروج سبک اسلامی باشند به شرطی که مؤلفههای این سبک را بشناسند همچنین محتوای برنامههایی که قالب آنها خارج از فیلم و سریال و خارج است در نوع خود اثرگذار هستند.
* یکی از موارد مهم در سبک زندگی اسلامی، توجه به سبک کار است
یکی از مواردی که باید در سبک زندگی اسلامی به آن توجه کنیم، سبک کار است. اینکه اسلام چه نگاهی به کار دارد و رابطه اسلام بین کار و درآمد و معیشت چیست. یکی از معضلاتی که متأسفانه جامعه ما دارد و جوامع غربی به طور ناخواسته سبک زندگی اسلامی را در یک جاهایی مورد توجه قرار میدهند این است که در فرهنگ غربی هر کاری در جایگاه خودش ارزشمند است اما در جامعه ما هر کاری ارزشمند نیست؛ کاری با امور حرام نداریم بلکه در محدوده حلالها یک کارهای خاصی را جامعه به دنبال آن میرود و شاید یکی از دلایل بیکاری همین موضوع باشد.
حتی خود ایرانیها در خارج کشور حاضرند هر کاری که درآمد حلالی دارد را انجام دهند در حالی که همان کار را در داخل کشور خودشان انجام نمیدهند و در واقع ما به چنین فرهنگ غلطی مبتلا هستیم. از طرف دیگر در اسلام بین تلاش و میزان درآمد، رابطه وجود دارد. یعنی به شما یاد میدهد که باید تلاش کنید تا درآمد داشته باشید و آن درآمدی ارزشمند است که حاصل تلاش فرد باشد.
لذا اگر از کسانی که تخصص فقهی دارند سؤال کنید، مثلاً آن جا از ابواب فقهی که به حلال و حرام تقسیم میشود سؤال کنید، یکی از چیزهایی که سبب میشود درآمد خیلی حلال نباشد این است که شما چه میزان در این شیء تغییری ایجاد کردهاید و آیا تلاشی را هم داشتهاید؟! و اگر بدون تلاش، یک درآمدی مثلاً از سنخ ربا به دست آوردهاید چرا این نوع درآمد، حرام میشود.
* حجم تبلیغات ما تنها رسانه ملی نیست!/ تقویت فرهنگ مادی با طرح واژه «میلیونر شو» در تبلیغات و آگهیها
بنابراین یک فرهنگی در اسلام داریم که به شما یاد میدهد تلاش کن و زحمت بکش تا درآمدی به دست آور. البته یک سنت خداوند هم این است کسانی که تلاش بکنند و زحمت بکشند و عرق بریزند، خداوند یک برکتی را هم در آن روزی قرار میدهد. حجم تبلیغات ما که فقط رسانه ملی نیست اما عمدتاً در رسانه ملی رسوخ کرده است، از پیامکهایی که برای ما میآید. از طریق آگهی این مسئله را القا میکند که شما این درآمد را بدون هیچ زحمتی میتوانید به دست آورید. مثلاً عدد یک را به فلان شماره پیامک کنید و میلیونر شوید!
بنده کاری با صحت و سقم این مسئله ندارم اما استمرار این موضوع، این سبک از زندگی را به ما القا میکند که ما چگونه میتوانیم بدون اینکه کوچکترین زحمتی را متحمل شویم، یک شبه میلیونر شویم و یا اینکه با تلاش ناچیز و اندک به آن دست یابیم. حالا بماند که خود کلمه «میلیونر شدن» ابواب فرهنگ مادیشدن را تقویت میکند و کارشناسان دینی و مسئولان ما باید به این نکته توجه داشته باشند چراکه تمام اینها بار معنایی دارد.
در فرهنگ غرب، زندگی با قمار هم جلو میرود، فرد مینشیند پشت یک میز و زندگیاش را یک شبه از دست میدهد و یا برعکس، تمام دنیایش را به یکباره به دست میآورد. ولی همه اینها در اسلام دارای محدوده بوده و چنین بینشی در سبک زندگی اسلامی که شما به یکباره میلیونر شوید، اصلاً وجود ندارد. البته پولدار شدن و داشتن درآمد زیاد در اسلام اشکالی ندارد و ثروتمند بودن نیز ارزش و بار منفی ندارد.
در مقطعی از زمان حضرت امیر(ع) ثروتمندترین مرد جامعه است منتها یک سیستمی در اسلام است که میگوید، شما باید تمام تلاش خود را در بخش تولید داشته باشید اما در مصرف نباید همه آن را خود فرد مصرف کند بلکه باید به مصرف نیازمندان و عموم جامعه هم برساند. یعنی دین مبین اسلام چنین سیستمی دارد که الگوهای آن نیز در زندگی خود اهل بیت(ع) وجود داشته است، وقتی شما به نقطه کار و تلاش آنها نگاه میکنید درآمدها بسیار زیاد است اما آن مقداری که صرف خود اینها شده بسیار بسیار کم است و حداقلهای دنیا است و در واقع این ثروت، صرف جامعه میشود.
* لزوم پرداختن فیلمها و آگهیها به ایجاد فرهنگسازی سبک زندگی اسلامی در جامعه
تأکید بنده بر آن است که نباید تبلیغات، فیلم و آگهیهای رسانه به سمتی برود که آن فرهنگ کار و تلاشی که مبنای ایجاد درآمد است را در جامعه تضعیف کند بلکه باید آن را تقویت کند و اینکه چگونه این عمل امکانپذیر خواهد بود برعهده متخصصان است و باید این هوشیاری را نسبت به این مسئله داشته باشند. گاهی اوقات در محیطهای دانشگاهی مطرح میشود برخی از فرزندان به والدینشان میگویند که شما این همه زحمت کشیدید و مدرک دکترا گرفتهاید و در رشته تحصیلی خود صاحب نظر هستید و با درآمدی کم تدریس میکنید، در حالی ما میتوانیم با کاری که زحمت چندانی هم برای ما ندارد چندین برابر حقوق ماهیانه شما را دریافت کنیم.
در واقع این موضوع زمینههای درس خواندن و کارهای ارزشمند را فرزندان تضعیف کرده است چراکه آنها به شیوههایی از درآمد توجه میکنند که نه تنها حلال و حرام آن مشخص نیست بلکه یک روحیهای در جوان به وجود میآید که چگونه میشود به آسانی پول بدست آورد. لذا در بسیاری از این مورد، رسانه بسی بهتر و مؤثرتر از گفتار بنده و سایر افراد و چند صد متخصص دیگر، با یک فیلم و یا با یک جهتگیری در آگهیها واقعاً فرهنگسازی کرده و سبک زندگی اسلامی را ایجاد کند. این ابزار قدرت در اختیار رسانه وجود دارد.
* مؤلفههای سبک زندگی اسلامی باید در سند تحول آموزشی و در کتب درسی گنجانده شود
غیر از رسانه چه ارگانی تأثیر مستقیم بر سبک زندگی دارد؟
در یک جامعه اسلامی بحثی به نام «روح مسئولیت اجتماعی» وجود دارد که امر به معروف و نهی از منکر جزئی از آن است، روح مسئولیت اجتماعی است که فرهنگ اسلامی آن را به ارمغان میآورد و این مسئله بر عهده تمامی انسانهاست و مختص یک گروه خاص نیست. در زنده کردن سبک زندگی اسلامی، همه افراد باید دست به دست هم داده و هر فردی در حد توان خویش باید در این راستا گام بردارد، حتی مادری که یک غذای سالم برای همسر و فرزندان خویش درست میکند در واقع سبک زندگی اسلامی را تقویت میکند.
ولی اگر از سطح عموم جامعه فراتر برویم، همه متولیان فرهنگی جامعه، اساتید دانشگاه، فعالیتهای فرهنگی، مؤسسات فرهنگی که در جامعه کار میکنند، فصلنامههایی که در سطح عملی مقالههایی را مینویسند و جریانهای فکری در جامعه ایجاد میکنند. همه سازمانهایی که به نوعی به مفاهیم دینی مرتبطاند مثل سازمان تبلیغات اسلامی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، نوع کتابهایی که در جامعه چاپ میشود، خوراک فکری جامعه چه چیزهایی میتواند باشد، رمانهایی که فرزندان ما میخوانند، نظام آموزش و پرورش، اساس زنده کردن سبک زندگی اسلامی است و از این رو باید مؤلفههای سبک زندگی اسلامی در سند تحولات آموزشی و در محتوای درسی قرار گیرد.
به بیان دیگر حتی یک تصویری که ما برای بچههای دبستانی میاندازیم میتوانیم سبک یک خانواده اسلامی یا سبک زندگی غربی را نشان دهیم. نهاد آموزش و پرورش، برنامه درسی، محتوای کتب که متولی آن آموزش و پرورش هست میتواند یک نسلی را مبتنی بر سبک زندگی اسلامی تربیت کند. همانطور که گفتیم نهادهای متولی نیز در این مسئله نقش دارند و نمیتوان تنها آموزش و پرورش یا رسانه ملی را در این زمینه مقصر دانست.
* سبک زندگی دینی در سطوح مختلف نیازمند کار کارشناسی دراز مدت است
سبک زندگی اسلامی در جامعه نیازمند کارهای کارشناسی است یکی از معضلاتی که ما در جامعه داریم این است که کمتر کارهای کارشناسی عمقی انجام میشود متأسفانه تا حدودی به صورت سطحی به این موضوع نگریسته میشود اگر «سبک زندگی اسلامی» مطرح میشود در سطوح مختلف نیازمند کار کارشناسی دقیقی در درازمدت است واقعاً سبک زندگی، چیزی نیست که بتوان در کوتاهمدت و یکی دو روزه آن را تغییر داد.
ولیکن باید به موضوع سبک زندگی به عنوان پروسه طولانی مدت نگاه کرد و برای آن برنامه داشت و بین متولیان فرهنگی جامعه باید هماهنگی باشد، این جزیرهای کار کردن آسیبزا است و باید نهادها و سازمانهای متولی همت نموده، هماهنگ با هم، با برنامهای مشخص و با کار کارشناسی در راستای تغییر سبک زندگی قدم بردارند. تا آن شناخت، بینش، گرایش و حس ارزشمندی در جامعه اتفاق افتد و نسل جوان ما از نزدیک، برتریهای سبک زندگی اسلامی را لمس کرده و به سوی آن حرکت کنند.