به گزارش لنجانا به نقل از بولتن نیوز ، امروز 21مهرماه، چهل و چهارمین سالگرد درگذشت استاد حسین بهزاد نقاش و نگارگر بزرگ ایران زمین است. به مناسبت این روز و جهت گرامیداشت مقام بلند این هنرمند بزرگ، نگاهی مختصر به حیات پُربار این هنرمند وارسته انداخته و به بهانۀ نگاهی اجمالی به زوایایی از زندگانی درخشانش، برخی از آثار چشم نوازش را از دیده می گذارنیم.
حسین بهزاد در سال1273متولد شد. جدش میرزا لطفالله، از اهالی شیراز و اهل منبر بود، اما پدر بهزاد میرزا فضلالله دراصفهان به دنیا آمد و در شیراز و اصفهان قلمدانسازی را یاد گرفت. ۲۲سال از ازدواج پدر و مادرش گذشته بود که حسین به دنیا آمد. در همان کودکی پدرش را از دست داد و با مادر و تنها خواهرش به زندگی ادامه داد. چند ماهی به مدرسه(شرف مظفر) رفت. اما از آن جایی که راه مدرسه دور بود و او به درس خواندن علاقه نداشت، مدرسه را رها کرد و شاگرد حجرۀ قلمدان سازی شد. مادرش بعد از مرگ همسر اولش شوهر دیگری اختیار کرد و توجهی به حسین نداشت. روزگار او همین طور به سختی و مشقت میگذشت. گاهی نان خالی هم گیرش نمیآمد و مجبور بود گرسنه بخوابد. اما عشق به طراحی و نقاشی او را زنده نگاه میداشت. خودش میگوید: همیشه مداد و کاغذ توی جیبم بود. گاهی نصف شب، در نور مهتاب نقاشی میکرد. کمکم کارش در حجره قلمدانسازی بالا گرفت. بهزاد ناگهان بیمار میشود. همه فکر میکنند که زنده نمیماند. کار و شغلش را از دست میدهد و ناچار به خانه مادرش میرود. زیرا درآمدی نداشت.
فتوح السلطنه که هنر بهزاد را میشناخت، او را به خانه خود برده و از بیماری نجات داد. او یک کتاب خطی(خمسه نظامی) را توسط بهزاد، در مدت یکسال اقامت او در منزلش، با مینیاتورهایی زیبا به تصویر کشید، فتوح السلطنه از بهزاد دعوت کرد بعد از تمام شدن نقاشیها با او به اروپا بروند تا کتاب را آنجا بفروشند. در همین موقع از بهزاد دعوت میشود وارد ارتش شود، اما بعد از مدتی از ارتش بیرون میآید. در این مقطع از زندگی بهزاد با دختر صاحبخانه خود که عزیزه نام داشت ازدواج میکند، مدت ۴۹سال باهم زندگی میکنند، ثمره ازدواج آنها، یک پسر است که پرویز نام دارد.
بعدها بهزاد شنید که فتوح السلطنه به لندن و پاریس رفته و آن کتاب خطی خمسۀ نظامی را به نام یک کار قدیمی به مبلغ۸۰۰۰ لیره به یک موزه فروخته است. بعدها هم که فتوح السلطنه به ایران بازگشت، بهزاد موقعیتی پیدا نکرد تا سهم خود را بگیرد، زیرا فتوح السلطنه سکته کرد و در گذشت. در این بین بهزاد برای چند نفر هم کار میکرد. من جمله کتابهای خطی صدرالممالک وزیر دربار را مصور کرد. همچنین برای موزهای که پرنس ارفع الدوله در موناکو داشت، چند نگاره طراحی کرد. سفارشدهندگان، بیشتر کارهای بهزاد را به عنوان عتیقه در خارج کشور میفروختند و پولهای گزافی میگرفتند. دیگر بهزاد شهرتی پیدا کرده بود. حتی بعضیها کارهای او را تقلید کرده با امضای بهزاد میفروختند.
در سال1314هجری شمسی موسیو رابینیو(باستان شناس فرانسوی) را با خود به فرانسه برد تا در آنجا برایش کار کند. در این موقع تاجرهای کلیمی عتیقه فروش، دایم محرمانه به او مراجعه میکنند و میخواهند برای آنان کار کند. زیرا آنها میتوانستند کارهای بهزاد را به عنوان کارهای قدیمی و عتیقه بفروشند. بهزاد هم گاهی برای آنان کار میکرد. مثلاً صفحهای از یک کتاب خطی را برای یکی از آنها نقاشی کرد و آن تاجر آن را به عنوان عتیقه به مبلغ گزافی به یکی از مجموغهدارها فروخت. در این زمان بهزاد به موزۀ لوور میرفت و روی آثار قدیمی نگارگری ایرانی را مطالعه میکرد. سرانجام بعد از چند سال به ایران بازگشت. در ایران برای این و آن کار میکرد. جنگ دوم جهانی شروع شده بود و متفقین در تهران بودند و کارهای بهزاد را به خوبی می خریدند. از این زمان به بعد، بهزاد دیگر کمکم کارهای تجاری را کنار گذاشت و به خلق شاهکارهای هنری که خود دوست میداشت پرداخت. تابلوای فردوسی، ایوان مدائن، فتح بابل، ش قدر حافظ و نفت یادگارهای این دوره از عمر او هستند.
استاد بهزاد هفده نمایشگاه در داخل و خارج کشور برگزار کرد، چندین جایزه و مدال گرفت. هنرمندان ایرانی و خارجی به علت هنر و اخلاق انسانیش، بسیار او را دوست داشتند.مرحوم ملک الشعرای بهار در مدح او سرودند. او در مدت زندگی خود قریب ۴۰۰ کار هنری به وجود آورد که بعضی از مشهورترین آنها عبارتانداز قحطی و بهرام و گل اندام که به سبک مینیاتور(نگارگری) است. خزان جوانی، دختر رز،کشتن رستم دیو سفید را، خیال، ابوعلی سینا، شب قدرحافظ، رودکی، صورت شمس تبریزی و مولانا جلال الدین رومی و ابریق مرا کشتی. فتح بابل یکی از بهترین کارهای بهزاد است که در آن پیروزی کوروش بر بابل و آزادی بردگان بازنموده شده است. بهزاد دارای شهرت جهانی بود. شیوۀ مینیاتور(نگارگری) تا قبل از او، همان شیوه رایج مغولی بود. حتی آداب و رسوم مغولها هم در آن به چشم میخورد، شکلها شبیه به هم و یکنواخت بود. او این شیوه را عوض کرد و شکلهای ایرانی را وارد مینیاتور کرد و بسیاری از ریزهکاریهای زائد مینیاتور را دور ریخت. در کارهای او حالات و روحیات اشخاص مشخص است. در کار قدما سایه وجود نداشت، او سایه را وارد نگارگری کرد و در رنگآمیزی هم ابتکار کرد. بهزاد اصولا دارای قوۀ ابتکار بود. در قدیم چون مینیاتور را اغلب برای کتابها میکشیدند، اندازههای آنها هم کوچک بود، ولی بهزاد قطع مینیاتور را بزرگ کرد. همچنین مینیاتور قدما پر از اشخاص گوناگون بود، او از عده اشخاص هم کاست. خلاصه در بین نگارگران ایرانی، بهزاد شخصیت نوآور و ممتازی است. پس از پایان دورۀ صفویه نگارگری تکراری و کممایه بود. این هنر ظریف ایرانی در دوره قاجار تحت تأثیر نقاشی های روسی و فرنگی از مسیر خود منحرف گردیده بود. سرانجام بهزاد توانست نگارگری را به مسیر اصلی و حقیقی خود بازگرداند. او در این راه رنجها کشید و شاهکارهای بزرگ آفرید.
درپایان و به عنوان حسن ختام، خواندن چندبیت از مثنوی زیبای استاد ملک الشعرای بهار را که در مدح استاد بزرگ نگارگری، استادحسین بهزاد سروده شده خالی از لطف نخواهد بود:
خداوند هنر، استاد بهزاد که نقش از خامهٔ بهزاد به زاد
حسین رادکِش بهزاد نام است کمالالدین بهزادش غلام است
اگر بود او نخست، این هست اول اگر بود او کمال، این هست اکمل
به رنگآمیزی از خورشید پیش است بهمعنی آفتاب عصر خویش است
به صورت شادی و غم مینماید غم و شادی مجسم مینماید
به سحرانگیزی کلک گهرخیز به نقش جان دهد رنگ دلاویز
خداوند نگارین خامه «مانی» است ولیکن بندهٔ بهزاد ما نیست
«منوهر» پیش این استاد، باری خجل گردد به طرح ریزهکاری
ز رشک کلک مویین سیهروش رضای اصفهانی شد سیهپوش
ز صنع خامهٔ چینی نمودش فرستد فرخ چینی درودش
به پیش ریزهکاریهای نغزش کمالالملک شد آشفته مغزش
رفائیل ار به عصرش زنده گردد بر ِ آن کلک قادر بنده گردد
من ارچه در سخن هستم مسلم به وصفش عاجزم والله اعلم
بهار اندر سخن گر داد دادست کلامش از دل بهزاد زادست