شیوه جدیدی که برای صدور مجوز به کارگردانهای فیلم اولی در پیش گرفته شده، عملاً امکان ورود فیلمسازان جوان را به دایره کارگردانها بسیار محدود خواهد ساخت اما این محدودیت چه دستاورد و چه عوارضی برای سینمای ایران خواهد داشت و در تجمیع هزینه و فایده، سینمای ایران سودی به دست خواهد آورد یا بیش از پیش در معرض آسیب قرار خواهد گرفت؟
به گزارش لنجانا به نقل از «تابناک»، از مصادیق آزادی عمل هنرمندان در سراسر جهان، آزادی عمل در تولید اثر هنری است که طبیعتاً این رویکرد درباره سینماگران صادق است. در گذشتههای دور این آزادی عمل با ابزارهایی همچون عدم ارائه دوربینهای 35 میلیمتری توسط بنیاد فارابی به کارگردانهای جوان محدود میشد اما گذر زمان و ورود تکنولوژی دیجیتال و همچنین افزایش دوربینهای 35 میلیمتری با امکان اجاره مقرون به صرفه، فضای انحصار تکنولوژیک را شکست و بخشی از فلسفه وجودی فارابی به چالش کشیده شد.
انجمن سینمای جوان به عنوان یکی از بخشهای بسیار پرهزینه سازمان سینمایی در کنار دیگر نهادهای آموزش عالی، اقدام به تربیت آکادمیک سینماگر در گرایشهای مختلف از جمله کارگردان در سالهای اخیر کردند که این اتفاق نیز منجر به شکل گیری تعداد قابل توجه از کارگردانهای جوان و بااستعداد شد که امکان ورود به فضای حرفهای سینما را نداشتند و در خوشبینانهترین حالت، دستیار یک کارگردان میشدند که چه بسا از آنها خلاقیت و نوآوری کمتری داشت اما چارهای جز این نداشتند.
در دوره جواد شمقدری اگر یک اتفاق مثبت رخ داده باشد، شکستن همین انحصار بود و برخی از این کارگردانها در اثر شکستن انحصار در دوره پیشین سازمان سینمایی وارد فضای حرفهای سینما شدند و اتفاقاً آثارشان از بسیاری از فیلمهای چهرههای بسیار صاحب نام و خوش سابقه سینما نیز بهتر بود. با این حال سالنهای سینما کشش اکران حجم بالای تولیدات سینمای ایران که بخشی از آن حاصل ورود جوانترها بود را نداشتند و برخی از این فیلمها هیچ گاه اکران عمومی نشدند و سرمایه این جوانها نیز آسیب دید.
در دوره مدیریت جدید برای جلوگیری از افزایش شدید حجم تولید، فیلترهای تازهای در نظر گرفته شد. نخستین فیلتر این بود که برای تولید یک اثر سینمایی یا کارگردان و یا تهیه کننده باید سابقه داشته باشد و تنها یکی از آنها میتواند فیلم اولی باشد و ظاهراً علت اصلی نیز چنین تعبیر شده بوده که تهیه کننده باسابقه درک بهتری از امکان اکران و کیفیت فیلم دارد و بر روی پروژه هر فیلمسازِ فیلم اولی متمرکز نمیشود.
پس از این قانون، برخی کارگردانهای جوان سراغ چهرههای پرسابقه سینما رفتند و تجربه نخستشان را با عبور از این فیلتر آغاز کردند تا این بار یک فیلتر جدید افزوده شود و برای دریافت پروانه فیلمسازی به نام کارگردان جوان و فیلم اولی، باید امتیازاتی نیز به دست آورد!
بر همین اساس در سیستم جدید برای هر فرد 100 امتیاز در نظر گرفته شده که از این میزان 50 امتیاز به نمونه کارهای عملی اختصاص دارد. پس از آن سابقه برای دستیاری کارگردان تا سقف 15 امتیاز، تحصیلات مرتبط با سینما تا سقف 15 امتیاز، جوایز احتمالی برای آثار قبلی تا سقف 5 امتیاز در نظر گرفته میشود و تا سقف 15 امتیاز هم به کسانی که فعالیتی به غیر از کارگردانی در سینما، مانند فیلمبرداری، داشتهاند اختصاص داده میشود.
بر این اساس شورای پروانه ساخت به 70 نفری که متقاضی دریافت پروانه ساخت بودند نمره داده و پس از بررسی رزومه و معدلگیری در نهایت 20 نفر را که بالاترین امتیاز را داشتند، انتخاب کرده و به این ترتیب ابتدا مجوز کارگردانی آنها تأیید شد و در مرحله بعد از آنها خواسته شده، فیلمنامههای خود را ارائه کنند که در این بین تعدادی از فیلمنامهها مشکل داشت که خواستیم اشکالات آنها برطرف شود و البته گفته شده اگر فیلمنامهای خوبی باشد، در دادن امتیاز اغماض هم خواهد شد!
این شیوه آن هم در دولتی که تصور میشد، پروانه ساخت را حذف کند و تنها پروانه نمایش به عنوان فیلتر باقی بماند، بسیار جالب است و ظاهراً از این پس برای کارگردانی هم باید اجازه گرفت که این اتفاق نسبت به هشت سال گذشته هم یک پسرفت است که به شدت یادآور سیاستهای سینمایی برخی کشورهای بلوک شرق در سالهای دور است و فقدان دور اندیشی و عدم تحلیل هزینههایش در طراحیاش نمایان است.
با قانون تازه، فرزندان اکثر فیلمبردارها و کارگردانها که به واسطه ارتباط خانوادگی امکان حضور در صحنه تحت عنوان دستیار صحنه، دستیار کارگردان و… را داشته و در این میان چند فیلم تجربی را هم در همین حال و هوا ساختهاند میتوانند پروانه فیلمسازی بگیرند و فضای محفلی و خانوادگی سینما بسته تر و مسنجم تر خواهد شد و از آن سو، یک دانش آموخته انستیتو فیلم آمریکا یا تحصیل کرده جوان مدرسه فیلم یو سی ال ای که به یقین دانش (و نه تجربه) به مراتب بالاتر از بسیاری از کارگردانهای برجسته کشورمان دارد، مجوز تولید فیلم بلند سینمایی در ایران را نمیتواند دریافت کند!
در این شرایط مشخص نیست فیلمسازان پرسابقه چه دستاوردی داشتهاند که باید این گونه برایشان حاشیه امن ایجاد شود و فضای آزادی فیلمسازی با این ترفندها محدود شود و اقتصاد آزاد سینمای ایران بسته تر از بسته باشد؟ حقیقتاً مگر مهشید افشارزاده کارگردان فیلم اولی با «پنج ستاره» فیلمی بهتر از «اشباح» نساخته و در فروش نیز موفق نبوده است؟ آیا با قواعد تازه کارگردانی چون او توان ورود خواهد داشت یا باید به انتظار نشست اساتید فیلمشان را بسازند و جوانهای مستعد تشنه فیلمسازی باقی بمانند؟
در دنیای مدرن که سینمای قابل دفاعی به لحاظ ساختار و فروش دارد، چنین شیوههایی منقرض شده، چرا که مشخص شده تجربه متضمن موفقیت نیست و اتفاقاً بسیاری از برترین کارگردانهای گذشته و امروز سینما، فاقد این تجربه اجباری بودهاند و با این حال استودیوهای هالیوودی برای برخی فیلم اولیها بودجههای میلیون دلاری در نظر میگیرد و از ایشان سابقه دستیاری اسکورسیزی و اسپیلبرگ را نمیخواهد.
در سینمای آمریکا چهرههای چون اورسن ولز، شاهکاری چون «همشهری کین» که همچنان در صدر لیست بهترین فیلمهای تاریخ از منظر منتقدان جایگاهی قابل توجه دارد، تنها در 25 ساگی ساخت یا زمانی که کریستوفور نولان «تعقیب / Following» را به عنوان اولین فیلم بلند سینماییاش کارگردانی کرد، تنها 27 سال داشت و در زمان تولید فیلمی شاهکار چون «ممنتو / Memento» تنها 29 سال داشت اما نه کانون کارگردانهای خانه سینمایی بود که به او پروانه کارگردانی ندهد و نه شورای پروانه ساختی بود که به او مجوز فیلمسازی ندهد و این فرق سینمای ایران و آمریکا است. البته شاید سینمای آمریکا سالها زمان نیاز دارد تا به سینمای ایران برسد و استانداردهای سینمای ایران بالاتر از این کشور است!
در این میان این شیوهنامه ساده انگارانه تازه برای صدور مجوز ورود کارگردانهای جوان به سینما که به منزله مسدود کردن راه و باز گذاشتن معبری بسیار کوچک است، آن هم در این دوران که میتوان با یک 5D MARK II و تجهیزات صوتی نسبتاً ارزان در فضایی همچون داخل خودرو و آپارتمان فیلم سینمایی ساخت، در خوشبینانه ترین برآورد دامن زدن به فضای گسترده کنونی تولید غیرقانونی و بدون مجوز فیلمهای سینمایی است که مقصد بخشی از آنها جشنوارههای خارجی است.
فراموش نکنیم که تعداد قابل توجهی از نسل دوم کارگردانهای سینما که پس از انقلاب پشت دوربین نشستند و برخی شان اکنون جزو بهترین کارگردانهای ایران هستند، فاقد یک روز سابقه دستیاری کارگردانی یا یک کار عملی بودند. اندکی از تجربههای کشورهای بلوک شرق درس بگیریم و تلاش نکنیم حجم رو به رشد سینمای ایران را محدود کنیم، چرا که در آن صورت صدایش را در آن سوی آبها خواهیم شنید و این عوارض، کفِ هزینههایی است که بستن مسیر سینما خواهد داشت و مرور زمان مشخص خواهد کرد که رسمالخط اشتباهی نگاشته شده است.
کارگردان جوانی که بداند آیندهای در ایران ندارد و فیلمش نیز در ایران به نمایش در نخواهد آمد، از استفاده از تمامی پارامترهای ممنوع در سینمای ایران نظیر استفاده از سکس، خشونت و سیاه نمایی در فیلمهایش ابایی نخواهد داشت و برخی جشنوارههای خارجی نیز که طبیعتاً تحت نظر سازمان سینمایی نیستند، از برخی از این آثار و سازندگان چنین آثاری که ساختار روایی و فنی درستی داشته باشند استقبال میکنند و آن هنگام است که درک خواهیم کرد بستن فضای تولید در سینما، چه هزینهای به کشور تحمیل خواهد کرد.