به گزارش صدای لنجان؛ زندگی مجموعهای از مسیرهای گوناگون و جادههای پُرپیچ و خم است، روزهای آفتابی دارد و گاهی هم آنقدر هوا گرفته میشود که هر لحظه منتظر ریزش باران و طغیان سیل هستی.
کسی که زمانی در آرامش و آسایش و رفاه زندگی میکرد و از دغدغههای زندگی اطلاعی نداشت دست تقدیر او را وارد یک زندگی پُرتلاطم کرد که مشکلات امانش را بریده و هر روز ذرهای از امید باقیماندهاش را از دست میداد و دیگر هیچ امیدی به زندگی نداشت.
افسرده شده بود تا اینکه تصمیم خود را گرفت و جنگ با مشکلات را آغاز کرد.
خواستن توانستن است
بر روی چند تکه کاغذ نوشتم «خواستن توانستن است» و کاغذها را در چند قسمت از خانه چسباندم، با کمک خانوادهام مشغول بافتن یک فرش شدم آن زمان چیزی از بافتن فرش بلد نبودم اما تلاشم را کردم و با تمام سختیها فرش را تمام کردم آن را فروختم و با پولش هزینه خرید یک چرخ خیاطی را دادم.
تمام تلاش و باورم با یک جرقه دود شد و به آسمان رفت
بعد از آن تمام تلاشم را برای زندگی کردم به چند تولیدی سر زدم و سفارش کار میگرفتم در خانه میدوختم و چند روز بعد تحویل میدادم بعد از چند وقتی به این فکر افتادم که یک کار برای خودم راه بیندازم و یک مکان کوچک را اجاره کردم و مشغول به کار شدم اما همیشه همه چیز آن طور که میخواهیم و فکر میکنیم پیش نمیرود.
در یکی از روزهای آبانماه سال گذشته تمام تلاشم با یک جرقه دود شد و به آسمان رفت من مانده بودم و پارچهها و چرخهای سوخته.
با دیدن شعلههای آتش با خود میگفتم این یک امتحان الهی است.
چند روز بعد از آتشسوزی کارگاه بار دیگر امید در وجودم جوانه زد تکانی به خود دادم و خودم را دوباره باور کردم که من قویتر از مشکلات هستم.
با توکل به خدا دوباره شروع کردم
دوباره مغازه را سرپا کردم، اینبار نه از صفر که از منفی ۱۰۰ شروع کردم و با امید و توکل به خدا کار کردم.
یک وام گرفتم و خسارتهای ناشی از آتشسوزی را پرداخت کردم.
الان مدتی است که از آن اتفاق میگذرد به یاری خداوند دوباره کارم رونق گرفته و توانستم به غیر از خودم ۲ نفر دیگر را در کارگاه و به دلیل نبود امکانات و کوچک بودن کارگاه ۲ نفر دیگر را در منزل مشغول به کار کنم.
من بر این باور هستم که بعد از هر سختی آسانی است تمام آرزوی من این است که بتوانم کارم را توسعه دهم و افراد بیشتری را مشغول به کار کنم.
انتهای پیام/فارس