به گزارش صدای لنجان؛ پخش سریال گاندو از رسانه ملی در دو فصل با هدف آسیب شناسی و بازخوانی نفوذ در کشور تا حد زیادی موجب تبری جویی از جاسوس و جاسوسی در بین مردم شود؛ نفوذی که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران برای رخنه کردن در بدنه نظام اسلامی از هیچ تلاشی فروگذار نکرد.
این سریال که به گفته بسیاری از کارشناسان خاص ترین سریال در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شمار می رود اگرچه با استقبال بسیاری از مخاطبان تلویزیونی مواجه شد اما به ذائقه دولتمردان خوش نیامد تا جایی که محمدجواد ظریف محتوای آن را دروغ خواند و در نهایت با اعمال فشار پخش این سریال ناتمام ماند و پس از ۱۳ قسمت متوقف شد.
با وجود اعتراض دولت نسبت به موشکافی از لایه های نفوذ و جاسوسی اما واقعیت ماجرا تنها مخالفت و ساز ناکوک زدن نیست؛ بلکه واقعیت چیزی ریشه دار است که حکایت کهنه جاسوسی و نفوذ در سطوح مختلف از اعضای تیم مذاکره کننده تا فعالان حوزه دیپلماسی را شامل می شود چیزی که هموراه یک سوی آن جمهوری اسلامی ایران و سوی دیگر آن منافع کشورهای همچون آمریکا و انگلیس نهفته است چرا که همواره در طول سالهای اخیر چهره های بسیاری سعی داشتند با استفاده از روابط پنهان و آشکار خود، رابطه و دیالوگی را به خصوص میان مسئولان ایران و آمریکا ایجاد کنند.
نفوذی ها از کجا آمدند؟
اما در این بین یکی از راهکارهای پر مصرف برای این منظور، به ویژه در سال های گذشته استفاده از ظرفیت نخبگان و چهره هایی بوده که ضمن داشتن روحیه لازم برای حضور در جریان طرفدار رابطه با آمریکا، در برخی مراکز قدرت نیز صاحب نفوذ بودند.
جریانی که توانست در کنار جذب چهره های دارای نفوذ در ایران هدف دیگری را نیز دنبال کند و آن جذب چهره هایی برای کادرسازی در جهت اهداف پنهان ایالات متحده آمریکا بود، اهدافی که نه تنها در برقراری رابطه با ایران محدود نمی شود بلکه به حوزه هایی نظیر براندازی نرم جمهوری اسلامی ایران نیز دستی بر آتش داشته است.
نهادها و موسساتی که اصل و اساس بنا نهادن آنها نفوذ در ساختار جمهوری اسلامی ایران با پوشش پژوهشگر، محقق، دوستدار محیط زیست، روزنامه نگار، سفیر و کاردار بوده اما در تا مرز براندازی علیه جمهوری اسلامی ایران نیز پیش روی کرده است.
«YGL» نام یکی از این نهادهاست که در سال ۹۴ برخی رسانه ها از فعالیت و برنامه های آن پرده برداری کردند.
در روزهایی که دولت مستقر در ایران سرمست از مذاکرات تمام تلاش خود را معطوف به رفت و آمد با مقامات کشورهای اروپایی کرده بود موسسه «YGL» «پروژه پل» را کلید زد تا با برنامه ای جدید برای وارد کردن برخی چهره های به ظاهر علمی و فرهنگی به ایران در جهت محقق ساختن اهداف براندازانه خود با ظاهر به دنبال نزدیکی روابط دو کشور ایران و آمریکا باشد.
«محمد شعبانی» و «روزبه پارسی» از جمله مهره های اصلی این پروژه آمریکایی به شمار می رفتند.
«شعبانی» گزینه مناسبی برای اجرای پروژه تازه نفوذ بود وی که در سوئیس متولد شده و در دانشگاه «سوآز» انگلستان مدرک کارشناسی خود را دریافت کرد و پس از آن به تهران آمد.
شروع سرمایه گذاری لابی های دلال رابطه میان ایران و آمریکا با شعبانی از ارتباط پنهان وی را نایاک شکل گرفت؛ نایاک یا شورای ملی آمریکاییان ایرانی تبار که ریاست آنرا تریتا پارسی بر عهده دارد چند سالی است با عنوان حمایت از حقوق ملت ایران در آمریکا فعالیت می کند؛ سازمانی که در کنار فعالیت های ظاهری برای دفاع از ایران در برابر تحریم ها، همواره دارای اقدامات مشکوکی از قبیل تلاش برای نفوذ به مراکز قدرت در جمهوری اسلامی را در دستور کار داشته است.
این نهاد شعبانی را که دارای ارتباط خوبی با حسین موسویان عضو اسبق تیم مذاکره کننده هسته ای داشت از طریق وی شناسایی کرده و ارتباط خود را با شعبانی گسترده تر کرد..
موسویان به دلیل نفوذ خود در آمریکا مقالات نوشته شده از سوی شعبانی را در مجلات پرتیراژ و معروف آمریکایی به چاپ می رساند و همین مساله توجه جدی نایاک را به شعبانی جلب کند.
شعبانی از سال ۲۰۱۰ همکاری جدی خود را با نایاک با انتشار مقالاتی در راستای اهداف این نهاد در سایت های مختلف آمریکایی آغاز کرد.
در سال ۱۳۹۰، محمد شعبانی سردبیر نشریه انگلیسی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام که فصلنامه شورای روابط خارجی نام داشت، شد. فصلنامه ای که پیش از شعبانی، سیدحسین موسویان سردبیری آن را برعهده داشت.
شعبانی در جریان مذاکرات هسته ای برجام به عنوان یکی از مشاوران محمدجواد ظریف و یکی از افراد دو تابعیتی به تیم مذاکرات هسته ای پیوست و رابطه اش با دولت به حضور در مرکز بررسی های استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و همکاری با حسن روحانی برمی گردد.
جاسوسی با لباس شخصی!
البته شعبانی تنها دو تابعیتی حاضر در تیم مذاکره کننده نبود و به جز وی «عبدالرضا دری اصفهانی، سیروس ناصری و مشکان مشکور» نیز دو تابعیتی هایی بودند که از نزدیک در جریان مذاکرات هسته ای قرار داشتند.
«عبدالرسول دری اصفهانی»، به عنوان مسئول مشاوره و پیگیری برداشته شدن تحریمهای پولی و بانکی مرتبط در برجام تیم مذاکره کننده را همراهی می کرد؛ وی در آبان ۹۵ در حالی که قصد خروج از کشور را داشته بازداشت شد.
وی در یک مصاحبه مطبوعاتی همراهی خود با تیم مذاکره کننده را به دو مقطع تقسیم کرده بود که در مقطع اول محمد نهاوندیان و در مقطع دوم علی سیف عامل ارتباط وی با تیم مذاکره کننده بودند.
دری اصفهانی هم ماننده محمد شعبانی تنها نمونه های حضور متهمان به جاسوسی در تیم مذاکره کننده هسته ای که هدایت کلان آنرا حسن روحانی بر عهده دارد، نیستند چرا که حسین موسویان خود از سابقون جریان نفوذ به شمار می رود.
اردیبهشت سال ۸۶ رسانه ها خبر بازداشت حسین موسویان به اتهام ارتباط با عوامل خارجی و تبادل اطلاعات با آنها را منتشر کردند و تنها سه روز پس از انتقال وی به زندان اوین منابع آگاه تائید اتهام جاسوسی موسویان عضو ارشد تیم مذاکره کننده هسته ای و عضو کلیدی تیم سیاسی حسن روحانی را تایید کردند.
پایگاه خبری الف چندی بعد در مطلبی از نشست محسنی اژه ای وزیر اطلاعات وقت، با اعضای کمیسیون اصل نود مجلس خبر می دهد؛ محسن اژه ای ظاهرا در این نشست گفته بود که «موسویان بهخاطر یک سری ارتباطات با عوامل خارجی و تبادل اطلاعات با آنها دستگیر و بازداشت شده است…وقتی اقدامات حسین موسویان برای ما محرز شد، موضوع را در جلسهای با آقای روحانی، رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، در میان گذاشتیم، لکن بعد از این جلسه، انتقال اطلاعات از سوی آقای موسویان شدت بیشتری به خود گرفت که تعجب کارشناسان اطلاعاتی کشور را و عکسالعمل بعدی ما را موجب شد.»
شاید واکنش دولتمردان و رئیس تیم مذاکره کننده به پخش سریال گاندو در ظاهر امری طبیعی جلوه کند اما در حقیقت بهانه ای است برای فرار از پاسخگویی و فرار از پذیرفتن مسئولیت ورود نفوذی ها به حساس ترین تشکیلات و سازوکار نظام؛ حالا هیچ کس مسئولیت ورود آنها به حساس ترین تیم مذاکره کننده ایران را قبول نمیکند و حتی از اظهارنظر درباره آن پرهیز دارد و هیچ کس نمیخواهد هزینه وارد کردن فردی با اتهام جاسوسی را به تیم مذاکره کننده هسته ای بپذیرد و شاید بهترین راه فشار برای توقف پخش یک سریال از رسانه ملی باشد.
انتهای پیام/دانا