به گزارش صدای لنجان؛روز ۱۶ دی ماه، یک هفته بعد از شروع تجمعات خیابانی منجر به اغتشاش در مشهد، تهران و چند شهر دیگر ایران، محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، در نشست خبری خود در مجمع تشخیص، از تشکیل «اتاق فکر» آشوب از چند هفته قبلتر در شهر اربیل در اقلیم کردستان عراق خبر داد. اهمّ اطلاعات مهمی که رضایی در این نشست درباره ماهیت آشوب ارایه داد به این شرح بود:
“حادثه آشوبهای اخیر دارای دو سابقه بود، چند ماه پیش در اربیل اتاق عملیاتی تشکیل شد که مسئولیت آن با مایکآندریا رئیس ویژه عملیات سازمان سیا بود که بر روی پرونده ایران کار میکرد؛ همچنین در این اتاق عملیات رئیس دفتر پسر صدام و برادر زن صدام نیز به همراه نمایندهای از عربستان سعودی و نماینده منافقین نیز حضور داشتند؛ بحثهایی نیز در مورد حضور داشتن نماینده امارات هم در این اتاق عملیات مطرح است که ما در حال بررسی آن هستیم.
این اتاق عملیات آنها تاریخ عملیات را اواخر آذرماه در نظر گرفتند که با استفاده از فضای مجازی کارشان را شروع کنند و تا بهمن به زعم خود کار نظام را تمام کنند. اسم پروژه را استراتژی همگرایی نتیجه بخش گذاشتند. این هماهنگیها انجام شد وفکر می کردند در مرحله اول شهرهای ایران را از کنترل نظام خارج می کنند. بعد از آن می خواستند اسلحه وارد کشور کنند که با به جای گذاشتن کشتهها بتوانند تحریمهای جدیدی علیه ایران وضع کنند. از آن طرف هم منافقین وارد کشور شوند و با کمک خواستن از کشورهای اروپایی و دیگر کشورها، امنیت کشور ما را به هم بزنند.
آنها در مرحله اول فکر میکردند شهرهای ایران از کنترل نظام خارج میشود؛ از این رو در مرحله بعد قصد داشتند اسلحه وارد کشور کنند و تعدادی از مردم را به کشتن دهند و سپس امریکا با فشار وارد آوردن به شورای امنیت از این شورا مصوبه حقوق بشری علیه ایران بگیرد و بدین ترتیب تحریمهای جدیدی وضع کنند.در مرحله دوم نیز قصد داشتند منافقین را وارد عمل کنند و سپس اروپاییها را نیز با خود همراه سازند و این کلیت سناریوی اربیل بود.
نقشه کشیدن برای این حادثه از چند سال پیش شروع شد؛ در جلساتی که منافقین ترتیب میدادند و مسئولان امنیتی عربستان سعودی و برخی سلطنتطلبان نیز به این جلسات وصل شده بودند.
تقریباً رد همه کسانی را که از نظام و انقلاب سیلی خوردند در حوادث اخیر مشاهده میکنیم؛ تصور آنها این بود که مردم از نظام خسته شدهاند بنابراین با محوریت سلطنتطلبان و منافقین جلو آمدند و قصد داشتند با سوار شدن بر روی موج نارضایتی مردم به نظام آسیب برسانند؛ آنها همچنین چنین برآورد کرده بودند که اگر هم موفق به براندازی نظام نشوند برای فشار اقتصادی و ضربه زدن به ملت ایران چند تحریم از شورای امنیت علیه ایران اخذ کنند.”
هم جایگاه حقوقی آقای رضایی به عنوان دبیر مجمع تشخیص مصلحت، و هم شخصیت حقیقی ایشان به عنوان یک فرمانده ارشد نظامی و امنیتی، باعث شد که اخبار ارایه شده توسط ایشان در این جلسه به شدت مورد توجه قرار بگیرد. محسن رضایی در همان جلسه درباره دلایل شکست پروژه آشوب هم چنین توضیح داد:
سه روز بعد، در ۱۹ دی ماه، رهبر معظم انقلاب در دیدار با هزاران نفر از مردم قم، در بخشی از بیانات خود به ماهیت جریانات اخیر در کشور پرداختند که بر گزارش ارایه شده از سوی محسن رضایی صحه می گذاشت که همانا ساختار سه ضلعی (سیا و موساد-سعودی-منافقین و سلطنت طلبان) بود. رهبر انقلاب در این باره فرمودند:
“این بار هم ملت ایران با ایستادگی همچون سدی محکم و ملی با قدرت تمام به امریکا و انگلیس و لندن نشینان گفت که نتوانستید و بعد از این هم نخواهید توانست.
قرائن و شواهد اطلاعاتی نشان می دهد که این قضایا سازماندهی شده بوده و در شکل گیری آن، یک مثلث فعال بوده است.
یک رأس این مثلث، امریکا و صهیونیستها بودند که طراحی را انجام دادند و چند ماه برروی این طراحی کار کردند و بنای آنها این بود که حرکت ها از شهرهای کوچک شروع شود تا به مرکز برسد.
رأس دوم این مثلث، یکی از دولتهای خرپول خلیج فارس است که هزینه این نقشه را تأمین کرد و رأس سوم نیز، پادوها بودند که مربوط به سازمان آدمکش منافقین هستند و از ماهها قبل آماده بودند.”
در ادامه، با بررسی شواهد، اخبار و تحلیلها به ترسیم سناریوی خبیثانه دشمنان برای ایجاد آشوب ذیل برنامه کلان «فتنه اقتصادی» در ایران، می پردازیم.
اتاق اطلاعات و عملیات سیا در اقلیم
دست کم از سال ۲۰۱۰، گزارش های منتشر شدهای در رسانههای منطقه و بین المللی درباره فعالیت یک پایگاه مخفی سیا در شهر اربیل در شمال عراق وجود داشته است. اما اولین بار، در ۱۱ جولای ۲۰۱۴، روزنامه آمریکایی «میامی هرالد» یک گزارش نسبتا تفصیلی از این پایگاه عملیات مخفی سیا در اربیل منتشر کرد.
طبق این گزارش، «چاک هیگل»، وزیر دفاع وقت آمریکا، در ۳ جولای ۲۰۱۴ وجود این پایگاه را در اربیل تایید کرد و گفت که قرار است آمریکا پایگاه مشابهی هم در بغداد ایجاد کند. هیگل گفت:
” ما در اربیل پرسنل میدانی داریم و آن مرکز عملیات مشترک ما ظرفیت مقدماتی عملیات را پیدا کرده است.”
به گزارش میامی هرالد، فعالیت سیا در اربیل، حتی زمانی که با فشار نوری المالکی، نخست وزیر وقت عراق، و در پی فرمان اوباما در ۲۰۱۱ بخش عمده نیروهای آمریکایی عراق را ترک کردند، هیچگاه متوقف نشد.
هرالد از قول یک افسر اطلاعاتی اقلیم نوشت که از زمان ساخت این پایگاه در ۲۰۱۰، محل آن روی نقشههای ماهوارهای گوگل محو شده است که این فناوری (محو کردن) نه در اختیار مقامات اقلیم که در اختیار آمریکاییهاست. همین مقام امنیتی اقلیم در ادامه افزود:
” بیشتر «مخابرات» (دستگاه اطلاعاتی) ما مستقیما با سیا و JSOC (ستاد مشترک عملیات ویژه) در تمام طول جنگ عراق کار می کردند و این به خاطر توانایی زبانی و تجربه بالای ما در نبرد توامان با صدام و تروریستهای افراطی است.”
او افزود: ” نیروهای پیشمرگه ما در کنار کلاه سبزهای آمریکایی (نیروهای عملیات ویژه) در تمام شمال عراق و در جاهایی چون موصل، تل عفر و کرکوک می جنگیدند. چون ما بسیار مورد اعتماد امریکا و حرفهای هستیم.”
«میچل پروترو»، نویسنده این گزارش در ادامه می نویسد:
” در جریان بازدید اخیر از این سایت، ساخت و ساز گسترده مسیرهای منشعب از بزرگراه اصلی (اربیل-موصل) به سوی پایگاه کاملا مشهود بود. همچنین یک مجموعه ورودی امنیتی بتون آرمه بر درگاه این سایت ساخته شده که جای ورودی قبلی را که تنها یک مسیر خاکی و یک ایست بازرسی با دو سنگر سیمانی و نگهبانانی با یونیفرم نیروهای پیشمرگه بود، گرفته است.”
وابسته نظامی یکی از کشورهای غربی در اقلیم، که به شرط ناشناس بودن حاضر به مصاحبه شد، به روزنامه میامی هرالد گفت:
” اربیل مکان بسیار دوستانهای برای کسب و کار جاسوسی است. بسیاری از محلیها با آمریکاییها همکاری دارند و با اشتیاق از آنها یاد می کنند. با وجود این که این تاسیسات از چند سال قبل در این جا فعالیت می کند، اما کسی توجهی نمی کند، چون کسی مشکلی با قضیه(پایگاه جاسوسی) ندارد.”
یک افسر عملیات ویژه آمریکایی هم که با هویت محفوظ با این روزنامه صحبت کرد، درباره مزایای همکاری اطلاعاتی با کردها گفت:
” کار کردن با کردها بسیاری از دشواریهای را که کار کردن با ارتش عراق دارد، حل می کند.”
او توضیح داد که چون سپاه پاسداران ایران، به ویژه بعد از تهاجم داعش به موصل و فروپاشی بخشی از ارتش عراق، در بازسازی آن نفوذ زیادی در این ارتش پیدا کرده، کار کردن با آن برای عوامل اطلاعاتی آمریکا و نیروهای عملیات ویژه این کشور مطلوب نیست، “ولی کار کردن با کردها خوب و راحت است، چرا که آنها برای آمریکاییها «قابل اعتماد» هستند.”
علاوه بر این، آژانس خبری «روداو» (وابسته به بارزانی) در ۱۱ فوریه ۲۰۱۵ از قول یک مقام امنیتی اقلیم از بازگشایی یک پایگاه هوایی آمریکا در اربیل خبر داد.
«هلگورد حکمت»، سخنگوی نیروهای پیشمرگه خبر داد که آمریکاییها یک پایگاه در نزدیک فرودگاه اربیل برای «عملیات شناسایی» ایجاد کردهاند. او به خبرگزاری آنادولو ترکیه گفت که هواپیماهای مستقر در این پایگاه تنها عملیات شناسایی انجام خواهند داد و هدف هم مقابله با داعش است.
او همچنین اعلام کرد که با تکمیل این پایگاه، همه کشورهایی که عضو ائتلاف آمریکا هستند می توانند از آن برای «مقابله با تروریستهای افراطی» استفاده کنند.
با این حال، «جان کِربی»، سخنگوی پنتاگون در یک نشست خبری، داشتن هر گونه پایگاه هوایی در اربیلرا انکار کرد و آن چه را که پایگاه خوانده می شود، تنها شماری تجهیزات امداد و نجات خواند.
این در حالی است که سرویس اطلاعات خارجی اسراییل (موساد) از چند دهه قبل، به واسطه ارتباطات عمیق و گسترده با خاندان بارزانی، در شمال عراق فعال بوده و ایستگاه موساد در اقلیم، یکی از فعالترینمراکز جاسوسی این رژیم در کل منطقه است.
در ژوئن ۲۰۰۴، یکی از برجسته ترین روزنامهنگاران آمریکایی و از اساتید صاحب سبک ژورنالیزم تحقیقاتی، «سیمور هِرش»، در مصاحبه با « آمی گودمن» در برنامه «حالا دموکراسی»، از حضور صدها مامور موساد در اقلیم کردستان خبر داد. به گفته هرش، بر اساس مصاحبه او با برخی مقامات اسراییلی، موساد از همان زمان به دنبال انجام عملیات در مناطق کردنشین ایران و سوریه بوده است.
به گفته هرش در این مصاحبه، یک افسر اطلاعاتی اسراییل به او گفت که ” این «Realploitik» یا سیاست عملی است و ما(اسراییل) با اتحاد با کردها، چشم و گوش در ایران و سوریه پیدا میکنیم.”
و این واژگان «چشم و گوش»، عبارت آشنایی است، چرا که ۱۳ سال بعد از این مصاحبه سیمور هرش، بعد از خوابیدن اغتشاشات در ایران در ژانویه ۲۰۱۸، «یوسی کوهن»، رییس موساد، از داشتن ” چشم و گوش و حتی چیزهایی بیشتر از اینها در ایران” خبر داد!
در ۱۹ دی ماه، رییس موساد در جلسهای خصوصی در وزارت اقتصاد رژیم صهیونیستی که خبر آن به روزنامه «یدیعوت آحرونوت» این رژیم درز کرد، گفت:
” آشوبهای اخیر در ایران باعث بیثباتی حکومت این کشور نمیشود و نباید به آن امید داشت… اسرائیل در ایران دارای «گوش، چشم و چیزهایی بیش از اینها است. نباید از تحولات در ایران انتظار زیادی داشته باشیم علیرغم اینکه خوشحال میشویم شاهد انقلابی مهم در آن باشیم.”
وی همچنین درباره نگرانی کشورهای عربی از تقویت ایران در منطقه گفت: “نگرانیهایی را از سران سُنّی در منطقه و جاهای دیگر شنیدهایم.”
که به احتمال قوی، منظور رییس موساد حرفهایی است که در جلسات مشترک با مقامات اطلاعاتی سعودی در جلسات مشترک شنیده است.
جالب این که هرش در سخنان خود در آن مصاحبه، فاش کرد که موساد عوامل خود را که برای جاسوسی و عملیات به ایران اعزام می کند، در قالب تاجر و بازرگان می فرستد.
اخیرا، روزنامه ترکیهای «تقویم» (Takvim)در گزارشی درباره ناآرامیهای اخیر ایران، به نقل از منابع اطلاعاتی ترکیه نوشت که «مایک دی آندریا» (معروف به «آیت الله مایک») مسوول عملیات مخفی سیا علیه ایران، ۹۰۰ نفر را در قالب تاجر از کردستان عراق با هدف ایجاد آشوب به ایران فرستاده است. برای آشنایی با «آیت الله مایک» می توانید به این گزارش مشرق در ۱۵ خرداد امسال مراجعه کنید: «آیتالله مایک» کیست و چرا برای رهبری عملیاتهای ضدایرانی سیا انتخاب شد؟»
نکتهای که در رابطه با نقش اسراییل در ایجاد اغتشاش در ایران یادآوری آن لازم به نظر می رسد، این است که «یوسی کوهن»، رییس موساد، که از آذرماه ۹۴ به این سمت منصوب شد، با بیش از ۳ دهه فعالیت در موساد، به عنوان یک متخصص درجه یک در امور ایران شناخته می شود و اصولا بخش عمده سوابق او در سازمان جاسوسی اسراییل، به ایران و مقابله با نفوذ جمهوری اسلامی باز می گردد. بخشی از گزارش مشرق به تاریخ ۲۰ آذر ۹۴ (یوسی کوهن؛ از ترور عماد مغنیه و دانشمندان هستهای ایران تا ریاست موساد) به این شرح بود:
” رسانههای اسراییلی و غربی از او به عنوان «استاد جاسوسی» یا «سرجاسوس» نام میبرند، چرا که در تمام دوران کاری خود، عضوی از موساد بود و همه سلسله مراتب آن را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت و در نهایت از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳ به عنوان قائم مقام تامیر پاردو، رییس قبلی موساد، برگزیده شد. اما مهمترین بخش فعالیت یوسی کوهن، مدیریت بخش «تسومت»، Tsomet در موساد بود که وظیفه فرماندهی عملیات جاسوسی- اطلاعاتی اسراییل را در سرتاسر دنیا به عهده دارد. ماموریتهایی چون خرابکاری هستهای در ایران، ویروس استاکس نت و ترور دانشمندان هستهای ایران به این بخش تحت مسؤولیت او نسبت داده شده است.
گزارش مطبوعات صهیونیستی حکایت از آن دارد که وی در عملیات تروریستی نظیر ترور فتحی شقاقی رهبر جنبش جهاد اسلامی فلسطین در ۲۶ اکتبر ۱۹۹۵ در جزیره مالت و همچنین ترور ناموفق خالد مشعل در سال ۱۹۹۷ در عمان پایتخت اردن دست داشته است.
اما مهمترین عملیات ترور وی در دوران ریاست بر بخش عملیات موساد را میتوان ترور حاج عماد مغنیه، فرمانده مقاومت اسلامی حزب الله لبنان در ۱۲ فوریه ۲۰۰۸ دانست. از دیگر ترورهای کوهن در دوران ریاست بر این دپارتمان که بسیار هم از نظر سرویس موساد مهم و جدی ارزیابی میشد، ترور دانشمندان هستهای ایران است. ترور شهدای هستهای نظیر شهید مسعود علی محمدی (۲۲ دی ۱۳۸۸) ، شهید مجید شهریاری (۸ آذر ۱۳۸۹)، شهید داریوش رضایی نژاد ( ۱ مرداد ۱۳۹۰) و شهید مصطفی احمدی روشن (۲۱ دی ۱۳۹۰)، همه به دستور مستقیم یوسی کوهن صورت گرفته است.”
بدیهی است که کوهن به عنوان کسی که بر عکس سلف خود، تامیر پاردو، «خطر هستهای ایران» را مهمترین معضل امنیتی مبتلابه رژیم صهیونیستی می داند، با کارویژه اصلی مقابله با نفوذ ایران از سوی بنیامین نتانیاهو به این سمت گمارده شد و بدیهی و طبیعی است که طراحی و اجرای آشوب در ایران هم جزو اولویتهای سازمان تحت ریاست او باشد.
انتشار فایل صوتی شنود شده میان پادوی رسانهای محور آمریکایی-اسراییلی-سعودی، یعنی روح الله زم، گرداننده کانال «آمدنیوز»، به عنوان کسی که نقش پررنگی در دامن زدن به آشوب و اغتشاش در فضای مجازی داشت، با افسر اطلاعاتی اسراییل با نام مستعار «آشر»، خود به خوبی گوشهای از فعالیتهای تخریبی موساد بر علیه امنیت ملی ایران را فاش می کند.
«خرپول» به سیم آخر زده است؟
رهبر معظم انقلاب در بیانات اخیر خود درباره ماهیت اغتشاشات دی ماه، از لفظ «یک دولت خَرپول منطقه» به عنوان حامی مالی پروژه اغتشاش نام بردند که توامان طنز و تحقیر نسبت به دولت جنایتکار و ننگین سعودی در خود داشت.
در ۱۳ اردیبهشت امسال، محمد بن سلمان، ولیعهد این دولت خرپول در مصاحبه با شبکه تلویزیونی «السعودیه» گفت:
“منطق ایران زمینه سازی برای ظهور مهدی [عج] است که آن هم از طریق سیطره بر جهان اسلام محقق می شود.”
او افزود: «هدف اصلی نظام ایران رسیدن به قبلۀ مسلمانان است. ما منتظر نمی مانیم که عربستان میدان جنگ شود، بلکه ایران را میدان جنگ خواهیم کرد.”
گفته می شود که موضوع «کشاندن جنگ به داخل ایران»، چیزی است که «اندرو پیک»، افسر اطلاعاتی سابق ارتش آمریکا و مسوول کنونی میز ایران در وزارت خارجه آمریکا که تازگی به این سمت گماشته شده، در دهان بن سلمان گذاشته است. طبق برخی گزارش ها، پیک که صرفا در جهت مواضع ضدایرانی خود و با هدف تهاجمیتر کردن موضع دولت ترامپ در قبال ایران(علی رغم نداشتن هیچ گونه تجریه دیپلماتیک یا سیاسی) به این سمت گماشته شده، دوست مشترک جرد کوشنر(مشاور ارشد و داماد ترامپ) و محمد بن سلمان است.
کمتر از یک ماه بعد، در ۱۷ خرداد، گروهی تروریست مسلح وابسته به داعش، با حمله تقریبا همزمان به مجلس شورای اسلامی و مرقد مطهر حضرت امام خمینی(ره) باعث شهادت ۱۷ نفر از هموطنان شدند و در نهایت خود نیز به هلاکت رسیدند. درباره این حمله تروریستی که در نهایت با حمله موشکی جانانه سپاه به مقر تروریستها در دیرالزور در شرق سوریه به طور خاص، و با ریشه کن شدن داعش در عراق و سوریه به طور عام، تاوان آن گرفته شد، برنامههای تلویزیونی زیادی ساخته و مطالب و تحلیلهای زیادی هم در رسانهها منتشر شد.
لیکن مشرق در ۲۲ خرداد ۹۶، در گزارشی با عنوان « کمک اطلاعاتی جلادان «دهه ۶۰» به تروریستهای «دهه ۹۰»/آیا حوادث تهران محصول مشترک «تکفیر» و «نفاق» بود؟»، فرضیه همکاری اطلاعاتی، لجیستیک و تسلیحاتی بین سازمان تروریستی منافقین و داعش را با سرمایهگذاری سعودی و هدایت سیا و موساد مطرح کرد. در آن گزارش، با در نظر گرفتن سه مولفه در عملیات تروریستی عوامل داعش (که همگی از کردهایی بودند که سابقه حضور در اقلیم کردستان عراق را داشتند) این فرض مطرح شد:
” یکی از گمانه های که می توان در این زمینه مطرح کرد، بحث همکاری و مشارکت گروهک منافقین با داعش در دو عملیات تروریستی روز چهارشنبه است. این گمانه را بیشتر بررسی می کنیم.
فرضیه در این تحلیل چنین است: “منافقین و داعش، با چراغ سبز دولت ترامپ و هماهنگی و هدایت عربستان سعودی در جهت ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران هستند.”
درباره هماهنگی و همکاری سازمان تروریستی مزدور منافقین با حکومت سعودی در گزارش بعدی به تفصیل بیشتری خواهیم گفت.
در ۳۰ اردیبهشت ۹۶، ترامپ یکشنبه (۳۰ اردیبهشت) در نشستی با حضور سران چند کشور اسلامی در ریاض گفت:
“میخواهم درباره ایران صحبت کنم که مسئول بیثباتی در منطقه بوده است. ایران به تروریستها آموزش میدهد. برای دههها ایران آتش جنگهای فرقهای را شعلهور کرده است. این کشور خواستار نابودی اسرائیل است. ایران خاورمیانه را بیثبات کرده است. در سوریه شاهد آن هستیم. همه باید کمک کنند تا ایران منزوی شود.”
این اظهارات رییس جمهور آمریکا، که در پی عقد قرارداد تسلیحاتی ۱۱۰ میلیارد دلاری با ریاض انجام گرفت، از سوی تحلیل گران به عنوان چراغ سبز ترامپ به عربستان برای استفاده از همه ابزارهای ضد ایرانی تفسیر شد.
در ۱۷ خرداد، تنها ساعاتی پیش از انجام عملیات تروریستی عوامل داعش در مجلس شورای اسلامی و مرقد مطهر حضرت امام(ره)، عادل الجبیر، وزیر خارجه سعودی در پاریس گفت:
” ایران باید به خاطر دفاع از القاعده و تروریسم جهانی تنبیه شود، و این کشور اگر میخواهد به «دولتی نرمال» تبدیل شود باید به قوانین بینالمللی احترام بگذارد.”
اخیرا کتابی با عنوان «آتش و خشم: کاخ سفید ترامپ»، به قلم «مایکل وُلف»، از قول «استیو بَنِن»، استراتژیست ارشد پیشین ترامپ که با فشار جرد کوشنر (داماد ترامپ) مجبور به استعفاء شد، درباره دیدگاه سعودیها نسبت به ایران آمده است:
“سعودیها در لبه پرتگاه هستند، مصریها در لبه پرتگاه هستند و همه آنها تا حد مرگ از ایران میترسند.”
اما نکته بسیار مهمی که باید در این میان به ان اشاره شود، نقش «جرد کوشنر» در تحرکات ضدایرانی ترامپ و به تبع آن، متحدان منطقهای امریکا چون عربستان سعودی است. جرد کوشنر، همان طور که در گزارشهای پیشین مشرق به آن پرداخته شد (با عامل اصلی پروژه انتقال سفارت آمریکا به قدس آشنا شوید/ آیا پای فرقه مرموز در میان است؟)، یک یهودی صهیونیست به شدت خطرناک با افکار فرقهگرایانه است که با حمایت حلقههای قدرت و ثروت در آمریکا به ترامپ نزدیک شد، به دامادی او رسید و اکنون هم خبر می رسد که ترامپ او را برای وزارت خارجه در نظر دارد. کوشنر که روابطی بسیار صمیمی با محمد بن سلمان دارد، اولین سفر خود را به منطقه (به عنوان نماینده ویژه ترامپ در امور سازش اعراب و اسراییل)، در یک روز به بحرین و عربستان انجام داد.
در ۲۰ آگوست سال جاری (۱ شهریور)، خبرگزاری رویترز به نقل از خبرگزاری دولتی عربستان از دیدار جرد کوشنر و ولیعهد عربستان در جده خبر داد. ملاقات داماد دونالد ترامپ و محمد بن سلمان، ظاهرا با محوریت صلح صهیونیست ها و فلسطینی ها انجام شده، ولی بنا بر اخبار موثق، محتوای این جلسه عمدتا بر محور مقابله با نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی بود. جیسون گرینبلات، فرستاده آمریکا در امور خاورمیانه و همچنین دینا پاول، قائم مقام مشاور امنیت ملی آمریکا نیز در این سفر جرد کوشنر را همراهی می کردند.
کوشنر کسی است که طراح اصلی توجه و تمرکز دانلد ترامپ بی تجربه در سیاست و دیپلماسی روی مساله ایران (به عنوان اولویت سیاست خارجی) بوده، به نمایندگی از حلقههای قدرت و ثروت صهیونیست در ایالات متحده، تلاش دارد ایران را مهمترین تهدید امنیت ملی ایالات متحده جلوه دهد. در پازلی که توسط کوشنر و اتاق فکر پشت سر او طراحی شده، در سطوح مختلف تاثیرگذاری، از یک سو بن سلمان و یوسی کوهن نقش دارند و از سوی دیگر مریم رجوی و رضا پهلوی.
انتهای پبام/مشرق