به گزارش لنجانا شروود راس، نویسنده و فعال سیاسی آمریکایی در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم میگوید آمریکا سعی میکند بر منابع دیگر کشورها تسلط پیدا کند و این هدف همیشگی و ناگفتهی دولت این کشور است؛ نتیجه جنگهای آمریکا که بودجهی نظامی آن صد برابر بیشتر از دیگر کشورهاست انزوای قطعی این کشور خواهد بود.
راس همچنین گفت: آمریکا سعی میکند از خاکسترهای قدیمی که هنوز به جا مانده است دوباره جرقهی جنگ را بزند و به سختی بر ذغالهای آن میدمد تا آتش نفرت را دوباره بر پا بکند
مشروح این مصاحبه را در ادامه میخوانیم:
تسنیم: چنان که دیدیم نشست دوم گفتگوی صلح سوریه در ژنو با شکست کامل به پایان رسید و حتی آتش بس سه روزه هم در همان ساعات اولیه شکسته شد. به نظر شما مقصر اصلی کیست، خشونتها کجا پایان میگیرد، آیندهی مردم سوریه را چگونه میبینید و بهترین رخدادی که میتواند محقق شود کدام است؟
امروزه دیگر برای همه مبرهن است که آمریکا در کشورهای جهان از لیبی گرفته تا اوکراین بذر جنگ میپراکند. رهبری دولت آمریکا از لحاظ عاطفی بیمار است. این دولت تسلیحات پیشرفتهای و ماشین آلات پیچیدهای برای کشتار در اختیار خود دارد و هیچ کشوری تا به امروز چنین تجهیزات نظامی نداشته است. این میزان تسلیحات میتواند کل حیات روی کرهی زمین را از بین ببرد. کشور آمریکا که زمانی در دنیای جدید جای زیبایی محسوب میشد، امروز به یک نظام عصبانی و غیرقابل کنترل تبدیل شده است، مسلح و خطرناک.
دولت آمریکا جنگی را به نام مبارزه با تروریسم به راه انداخته است که بازنمای وحشت و ارعابی است که خود همه جا به راه انداخته است. این دولت هراسان و متوهم است. آمریکا سعی میکند از خاکسترهای قدیمی که هنوز به جا مانده است دوباره جرقهی جنگ را بزند و به سختی بر ذغالهای آن میدمد تا آتش نفرت را دوباره بر پا بکند. مانند برنامهی هستهای ایران که فعلا دارد از همان مسیر میگذرد.
رهبران ایران سعی میکنند به هیچ عنوان اسیر تهدیدهایی که حق آنها در زمینه هستهای را محدود میکند، نشوند، ولی اگر تسلیم غرب بشوند باز هم تضمینی نیست که بهانه گیریهای انگلیس و آمریکا برای حمله به ایران، کنترل و سوء استفادهی آنها متوقف بشود. با این وضع فرقی نمیکند نیروگاه هستهای مستقر کنید یا بادمجان بکارید. چیزی که آنها میفهمند و انجام میدهند به هر حال استعمار است و نمیتوان با صحبت کردن وادارشان کرد چیزی را متوجه شوند.
نتیجه جنگهای آمریکا که بودجهی نظامی آن صد برابر بیشتر از اکثر کشورهاست انزوای قطعی این کشور خواهد بود. آنها سعی میکنند تسلط ناگوار خارجیها بر منابع کشورهای دیگر را احیا نمایند و این هدف همیشگی و ناگفتهی آمریکاست. همیشه در جنگهای اخیر این کشور این اتفاق افتادهاست و آنها به هر جا که حمله کردند آن کشور را به مرکز تنفر از خود تبدیل کردند به ترتیبی که امروز دیگر هیچ کسی حاضر نیست نامی از آنها ببرد.
چنانکه همه میدانیم اکنون بیش از شصت هزار رزمنده سر مرزها آماده هستند تا کار خود را که کشتار مردم است آغاز کنند و شیوخ سعودی در پایان ماه حقوق آنها را پرداخت کنند و این سرنوشت بدی برای این کشور است. حمایت آمریکا و هم پیمانانش از این آدم کشها عیانتر از آن است که بتوانند آن را پنهان کنند.
کسانی که شورای ملی سوریه را به راه انداختند به خوبی میدانند این حمایت سازمان یافتهی نظامی در راه است و اینها همه به غیر از آن تعداد کسانی است که همین الان دارند در خاک سوریه فعالانه دست به کشتار میزنند.
اعضای پیمان ناتو، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و کشور ترکیه برای این گروهها سلاح سنگین آماده میکنند و کشور فرانسه و کشور انگلیس و سازمان سیای آمریکا این مبارزان را در خاک کشور ترکیه آموزش میدهند تا بتوانند در برابر دولت سوریه مقاومت کنند.
سوریه تنها کشوری در منطقه بود که به ثبات هر کشوری در این سامان کمک میکرد، شیعه و سنی و مسیحی و کرد در آن به خوبی در کنار هم زندگی میکردند و هیچ کشمکش قومی و دینی هیچ وقت در آن سرزمین نبود ولی امروز خطر جداییطلبی دینی و قومی در آن هست و مردم این کشور شاید دهها سال از عمرشان را در این جنگ بگذرانند که از همان ابتدا معلوم نبود به چه دلیلی به وجود آمده است. تحلیلگران متمایل به غرب هیچ کدام این مساله را نمیبینند و همه از این جا شروع میکنند که مشکلی که به وجود آمده است برجاست و باید تلاش کنیم تا آن را حل کنیم.
اشتباه دیگری که میکنند این است که میگویند آمریکا بهانه میجوید و ما باید سعی کنیم به طریقی از مشکل سازیهای او فرار کنیم غافل از این که در دنیا ملتهایی هستند که میتوانند تلاش خود را بکنند و جلوی این همه بهانه گیریهای آمریکا را بگیرند.
وقتی میگویند آمریکا بهانه گیری میکند و ما نباید کاری کنیم که اوضاع بدتر شود مثل این است که بگویند آمریکا دارد کار درستی میکند و از ملل مختلف دنیا همان تقاضایی را دارد که بر اساس حق است در حالی که او میگوید هیچ کس نباید کارهایی را که او دوست ندارد انجام بدهد. ملتهایی در جهان هستند که میتوانند جلوی آمریکا را بگیرند و سوریه قطعا یکی از آنهاست.
غرب به هیچ عنوان نمیتواند دولت مشروعی را که در خاک این کشور مستقر است از تخت به زیر بکشد و کسانی که میگویند این کار ممکن است زیادی تحت تاثیر تبلیغات سرمایه داری قرار گرفتهاند. یک سال پیش وقتی که دولت سوریه توانسته بود بخش مهمی از این تروریستهای مبارز را تارومار و پراکنده کند، طرحی که سازمان ملل به دولت داد فرصتی فراهم کرد تا کمکهای مالی و تدارکات نظامی از سوی قطر و عربستان سعودی فراهم شود به ترتیبی که دولت مستقر در پایتخت، آنها را به واکنش موشکی تهدید کرده است.
اینیعنی برخی دولتهای منطقه هیچ احترامی برای دولتی که در پایتخت مستقر است قائل نیستند و این اسباب تاسف است چون از این به بعد آنها دیگر نمیتوانند ادعاهای حقوق بشری و آشتی سیاسی بکنند. شاید کسانی در خاک سوریه باشند که به عملکرد حاکمیت خود اعتراض دارند ولی این اصلا به این معنا نیست که دشمنان قدیم مردم این کشور میتوانند تعیین کنند چه کسی بر این مردم حکمرانی کند، خانههای آنها را بمباران کنند و بعد بگویند برای مردم این کشور دموکراسی آورده اند.
تمام ژورنالیستها و ملل آزادهی دنیا چشم دوختهاند ببینند در این کشور چه اتفاقی میافتد چون آنها میدانند سرمایه داری سعی میکند برای گذر از بحران پولی اش از راهحل جنگ استفاده کند و با جنگهایی که هر از چندگاهی راه میاندازند فکر میکنند میتوانند راهی پیدا بکنند برای این که مشکلات پولیشان را حل بکنند.
ایدهای که در دور دوم نشستهای صلح سوریه طرح کردند مبنی بر این که اسد موقعیت خود را ترک بکند نشان میدهد طرفهای شرکت کننده در این نشست تا چه میزان در برنامه ریزیهای خود ناآگاه و نادان هستند چون اصلا به این فکر نمیکنند که جبههی سوی مقابل چه واکنشی در قبال درخواستهای دیوانه وارشان از خود نشان میدهد.
روسیه از قدیم تلاش میکرد صلح را بهاین کشور بیاورد و کاری کند تا مبارزین دست از مبارزه بکشند و خشونتها را متوقف سازند. مطمئنا روسیه یک شبه حمایتهای خود را قطع نمیکند و از رییس جمهور کشور سوریه درخواست نمیکند جایگاه خود را ترک بکند. هر کودکی این را میفهمد. مساله ای را که امروزه در سوریه شاهد هستیم و هر روز ابعاد آن گسترده تر میشود چه در چارچوب جنگ سرد، چه در چارچوب روابط بین الملل و چه در چارچوب جهانی سازی آن را تحلیل کنیم نتیجه همواره ثابت است و خواهد بود.
سوریه هیچ وقت حیاط خلوت آمریکا نبوده و نخواهد شد بلکه دوستان منطقهای خود را بر اساس باور مردم، ریشههای تاریخی و منافع سرزمینی ملیاش انتخاب میکند. دعوای شرق و غرب از سال 1991 به بعد دیگر حالت لشکرکشی نداشته است و از این به بعد هم نخواهد داشت چون روسیهی سفید با شوروی کمونیست فرق دارد و قرار نیست با هجمه به خاک یک کشور دیگر اهداف اقتصادی سیاسی خود را در منطقه تحقق ببخشند و این وضعیت ناگوار و تحمل ناپذیر را برای مردم سوریه رقم بزنند. به نظر من تداوم این وضعیت که به نفع هیچ کس نیست مشخصا به خاطر کوتاهی غرب صورت میگیرد و نشستی که در ابتدای بحث به آن اشاره کردید هیچ قدمی در راه حل کردن این مشکل برنداشته است.