به گزارش لنجان نا ؛ عبدالله گنجی مدیر مسئول روزنامه “جوان” در سرمقاله امروز(شنبه ۵ دی) این روزنامه نوشت:
با پایان ثبتنام نامزدهای انتخاباتی مجلسین شورای اسلامی و خبرگان رهبری، وزیر کشور از رشد ۶۵ درصدی ثبتنام در مجلس شورای اسلامی و ۶۲درصدی در خبرگان رهبری خبر داد.
این ثبتنام در نوع خود بیسابقه است، خصوصاً اینکه شرایط تحصیلی مجلس و شرایط علمی خبرگان میتواند کنترلکننده میزان ثبتنامها باشد، اما بهرغم این، رشد چشمگیر ثبتنامها را نباید صرفاً به دلایل سیاسی ارجاع نمود. به صورت طبیعی دلایل سیاسی متغیر مهم است اما همه مسئله نیست.
علل رشد ثبتنام مجلس خبرگان قدری متمایز است که در این نوشته مجال پرداختن به آن نیست. اما عجالتاً میتوان انگیزههای سیاسی که برای اولینبار به میدان آمده و رشد کمی مجتهدین در کشور و حوزههای علمیه را عامل اصلی آن دانست که به تحلیل دیگری میسپاریم اما میتوان دلایل سیاسی و غیرسیاسی زیر را برای رشد کمی ثبتنام های گسترده انتخابات مجلس شورای اسلامی ذکر نمود.
۱- حجم ثبتنامها نشان از رشد و توسعه طبقه متوسط در ایران است. بدون تردید بین گسترش حجم کاندیداهای مجلس و رشد طبقه متوسط رابطه معناداری وجود دارد، به طور مثال حداقل تحصیلات برای ثبتنام کارشناسی ارشد میباشد که حجم ثبتنامها حکایت از رشد تحصیلات عالیه در کشور دارد که خود یکی از شاخصهای طبقه متوسط است.
۲- توسعه انسانی کشور از طریق چرخش نخبگان در ادوار مختلف سیاسی کشور باعث تربیت تجربی و علمی افراد زیادی شده است که امروز با همان پشتوانه تجربی- مدیریتی از اعتماد به نفس بالایی برخوردار شده اند و مدعی حل معضلات و مشکلات کشور در عرصه قانونگذاری هستند و امروز وارد میدان شدهاند.
۳- کارآمدی مردم سالاری دینی از دیگر عوامل انگیزشی در این ثبتنام است. بدون تردید اگر انگاره ذهنی نخبگان این بود که مجلس فاقد قدرت تصمیمگیری و تصمیمسازی است وارد این میدان نمیشدند چرا که ورود به عرصه بیهودگی نقض غرض و نقض عقلانیت سیاسی است. بنابراین مؤثر بودن مجلس در معادلات سیاسی- اجتماعی و اقتصادی کشورعاملی مهم در تحریک و تهییج برای ثبتنام است.
۴- سخت بودن هماوردیها و رقابتها باعث به میدان آوردن همه مهرههای عالی و میانی جریانات شده است. بسیج ثبتنام از یک طرف، کنش ثبتنامی دیگری را در برداشته است و در این دوره رقابت در ثبتنام را باید رقابت «پیشینی» نسبت به رقابت «پسینی» یا اصلی به حساب آورد.
۵- قطعی نبودن سازماندهیهای گروهی و جریانی و امید افراد به قرار گرفتن در کانونهای اصلی از دیگر دلایل ثبتنامهاست. اختلافات درون جریانی باعث گردید تکلیف افرادی که باید از فیلتر جریان عبور کنند قطعی نباشد، بنابراین امید به در اولویت قرار گرفتن یا تیری در تاریکی رها کردن از دیگر علل است. بنابراین محتمل است برخی افراد جناحی پس از قرار نگرفتن در لیستهای اصلی، خصوصاً در شهرهای بزرگ از رقابت کنار بکشند.
۶- درصد جناحی ثبتنامها هنوز روشن نیست اما برخی از گروهها که در خط الرأس جغرافیایی بین نظام و خارج از نظام بازی میکنند، بر این باورند که حجم زیاد ثبتنامها به صورت طبیعی حجم رد صلاحیتها را رشد خواهد داد و در نتیجه مسائل حقوق بشری برای نظام تولید خواهد کرد و دمکراتیک بودن انتخابات با چالش مواجه خواهد شد. روشن شدن قدر و سهم جناحها و تفکیک آن پس از ثبتنام، قضاوت در اینباره را تسهیل خواهد نمود، اما ثبتنام امثال طبرزدی و شعلهسعدی و… این گزینه را تقویت میکند.
۷- در نگاه برخی از نخبگان جریان اصلاحات، راهبردی وجود دارد که باید چند لایه به میدان بیاییم تا هر قدر از مهرهها رد صلاحیت شوند، ظرفیت کافی برای رقابت و ورود به مجلس وجود داشته باشد. این راهبرد میتواند در مرحله ثبتنام به اجرا درآمده باشد. البته تراکم و ترافیک اصولگرایان نیز درحوزههای انتخاباتی کم از اصلاحطلبان نیست اما انگیزه آنان وحدت لایهای نیست و مشکلات دیگری را باید عامل آن دانست که خود داستان غمانگیزی است.
۸- هویتیابی، قیام برای ارتقای منزلت اجتماعی، مسائل روانشناختی و مواهب قدرت نیز در افزایش ثبتنامها بی تأثیر نبوده است که البته این شاخص را نمی توان به مهرههای شناخته شده ارجاع نمود، بلکه مربوط به افراد ناشناخته یا کمتر شناخته شده است.
جهتگیری های رسانههای غربی نسبت به جریانات یا کاندیداها می تواند شاخصی برای قضاوت بهتر درباره بندهای ۶ و ۷ این وجیزه باشد، البته بی بی سی فارسی در خبر دیروز خود حملات به آیتالله جنتی و محمد یزدی و حمایت از اصلاحطلبان را کلید زد. البته باید قدری بیشتر منتظر بود.
منبع:yjc
انتهای پیام/