او با اشاره به مسائل مختلف کشور مانند اختلاس میگوید، اگر قرار باشد روزنامهنگار به مشکلات و مسائل جامعه نپردازد، پس چه چیزی را بنویسد؟
به گزارش لنجانا به نقل از ایسنا، از چند هفته گذشته تا کنون وقوع چند حادثه پی در پی اسیدپاشی در اصفهان، توجه افکار عمومی و رسانهها را برانگیخته است. معمولا در کشور ما به هنگام بروز حوادث اینچنینی و هر ماجرایی که نوعی بحران محسوب میشود، یکی از اولین اقدامات این است که رسانهها را عامل تشویش اذهان عمومی معرفی کنند و این ابزارهای جهتدهنده به افکار عمومی را به روشهای مختلف وادار به سکوت کنند، اما پرسش این است که آیا با سکوت رسانهها در برابر فجایعی همچون اسیدپاشی، این مسائل از جامعه ریشهکن میشوند و امنیت به جامعه بازگردانده میشود، یا اینکه مسئولان باید چاره امر را در یافتن علل اصلی این مسائل جستوجو کنند و برای حل آنها اقدام کنند تا جامعه بیش از این شاهد تکرار آنها نباشد؟
پرسش دوم این است که رسانهها باید چگونه به سراغ طرح چنین مسائلی بروند تا در کنار انجام وظیفه اطلاعرسانی، بتوانند در جلوگیری از رواج خشونت و ادامه آن نقشی مؤثر ایفا کنند؟
بنا بر این گزارش علی گرانمایهپور، مدرس ارتباطات در پاسخ به این پرسش که وظیفه رسانهها در هنگام بروز چنین مسائلی چیست؟ گفت: در ارتباط با پرداختن به مسائل و موضوعات اجتماعی، رسانه باید همیشه رعایت شئونات اجتماعی و اخلاقیات اجتماعی و اخلاق رسانهای را مد نظر داشته باشد، اما وقتی جامعهای بحرانهای متنوع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارد، چه باید کرد؟
او در ادامه اظهار کرد: ما در کشورمان یک روز بحث اختلاس را داریم، روز دیگر بحث خشکسالی و خشک شدن سدها را داریم، یک روز بحث تحریمها و شکست خوردن مذاکرات هستهای را داریم، یک روز بحث نزدیک شدن داعش به مرزهایمان را و روزی دیگر بحث دخالت و مشارکت مدیران دولتی در تصاحب زمینهای ملی را داریم. اگر قرار باشد روزنامهنگار و روزنامهنگاری به مشکلات و مسائل جامعه نپردازد، پس چه چیزی را بنویسد؟
گرانمایهپور همچنین گفت: اینکه روزنامهنگاران باید با نوعی بیطرفی و در حد اعتدال به خبر بپردازند، یک نوع عینیتگرایی در خبر است، اما ما باید ببینیم ریشه این مشکلات کجاست. یکی از مشکلاتی که بعضی افراد با روزنامهنگاری دارند، این است که روزنامهنگار به سراغ ریشهیابی بعضی مسائل میرود. به همین دلیل هم رسانه همیشه متهم به تشویش اذهان عمومی میشود. اگر ما به سراغ اختلاس برویم، میگوییم که در اختلاس، چند مقام دولتی، غیردولتی و چند مقام بانکی وجود داشته است. اگر به سراغ سدها میرویم و میگوییم سدها در حال خشک شدن هستند، این را هم میگوییم که 40 یا 50 درصد شبکه آب شهری در شهرهای بزرگی که مشکل آب دارند، بخصوص در تهران فرار آب دارند؛ یعنی شبکه آبرسانی پوسیده است، اما کسی به فرار آب نگاه نمیکند، فقط مصرف زیاد مردم را میبینند.
او افزود: روزنامهنگار زمانی که از جنبه انتقادی و روزنامهنگاری تحقیقی به این مسائل میپردازد، همیشه در مظان اتهام قرار میگیرد؛ البته در این بین بعضی از روزنامهنگاران بد به موضوعات میپردازند؛ بزرگنمایی و برجستهنمایی هم میشود، اما یک نکته وجود دارد و آن این است که چرا این مسائل وجود دارند و چطور بهوجود آمدهاند. مسئولان باید بیشتر به این پرسشها فکر کنند تا به برجسته شدن مطالب در روزنامهها. چون ما باید علتیاب باشیم نه معلولیاب. روزنامهها خروجی هستند. وظیفه رسانهها انعکاس است.
این مدرس دانشگاه اضافه کرد: نمیخواهم از کسانی که میگویند رسانهها بد به مسائل میپردازند، دفاع کنم اما رسانهها هم باید بدانند از چه بُعدی و چطور به موضوعی بپردازند. در مقابل هم باید توجه کرد که اگر روزنامهنگاری تحقیقی در رسانهای نباشد، رسانه میخواهد به چه چیزی بپردازد. من قبول دارم که رسانهها گاهی بد یا ناشیانه به مسائل میپردازند. آن هم به خاطر این است که حرفهایگرایی در رسانههای ما جایی ندارد. وقتی حرفهایگرایی نباشد، روزنامهنگاران بلد نیستند با چه تیتر و با چه نوع روزنامهنگاری به مسائل بپردازند، اما یک نکته وجود دارد و آن این است که متأسفانه روزنامهنگاری تحقیقی در کشور ما همیشه با دردسر روبهروست.
او ادامه داد: موقعی که ما میخواهیم خبر، گزارش یا مصاحبهای در ارتباط با یک پدیده یا معضل اجتماعی تهیه کنیم، همیشه در مظان اتهام هستیم که شما بزرگنمایی میکنید. شاید این موضوع تا حدی درست باشد، اما مسأله این است که اگر قرار باشد روزنامهنگاران به بحرانهای اجتماعی نپردازند و آنها را برجسته نکنند، چه میشود؟ حتما باید مثل قضیه روغن پالم، مسائل از زبان یک مقام مسئول مملکت گفته شود و بقیه سکوت کنند؟ اگر کسی که خبری را میدهد، به جای مقام مسئول، یک روزنامهنگار باشد، باید روزنامهنگار را تحت فشار قرار داد؟
گرانمایهپور سپس اظهار کرد: به نظر من چون روزنامهنگاری ما علمی نیست و روزنامهنگاران تجربی هستند، نیاز هست روزنامهها و سردبیران دقت بیشتری داشته باشند. متأسفانه روزنامههای ما از نگاه جناح خود به مشکلات میپردازند، نه از نگاه مردم. اگر از نگاه مردم به مشکلات بپردازند، خیلی از تهمتها به آنها زده نمیشود.
او در ادامه در پاسخ به این پرسش که وقتی رسانههایی مثل ایسنا، از نگاه مردم به مسائل میپردازند، تحت فشار قرار میگیرند، چه باید کرد، گفت: من در دفاع از ایسنا میگویم اگر ایسنا به معضلات نپردازد، چه کسی به این مسائل بپردازد؟ به مسئولان میگویم شما بروید مشکلات را حل کنید. جامعه ما کم کم دارد به جامعهای با مردم عصبانی و خشمگین تبدیل میشود. اگر مردم جامعهای خشمگین هستند، به خاطر سرکوب عاطفهها، احساسات و آرزوهاست، چون مردم به آینده امید ندارد و دچار مشکلات اقتصادی و فرهنگی هستند. شاید ما یاد نگرفتهایم خشم خود را کنترل کنیم و یاد گرفتهایم هنگام خشم، طرف مقابل را نابود کنیم.
این مدرس دانشگاه درباره این موضوع که چرا مسئولان هنگام وقوع بحرانهایی مثل اسیدپاشی سخنگویی ندارد که پاسخگویی و اطلاعرسانی درباره مسائل را بر عهده بگیرد، گفت: تاریخ حوادث و پدیدههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در 20 تا 30 سال گذشته نشان میدهد که وقتی بحرانی شکل میگیرد، هیچکس پاسخگو نیست، اما موقعی که یک افتخار سیاسی، اقتصادی، ورزشی یا فرهنگی کسب شود، همه برای گرفتن مدال و تشویق شدن صف میبندند و عکس میگیرند. بعضی بحرانها مثل الآن در کشور ما پاسخگوهای کمی دارند یا پاسخگوهای غیرشفافی دارند؛ بنابراین زمانی که بحران رخ میدهد، شما سخنگویی پیدا نمیکنید، اما اگر یک تیم ورزشی موفق شود یا موفقیتی در یک گفتوگوی سیاسی پیش بیاید، همه پاسخگو هستند و واکنش نشان میدهند. باید مسئولان مملکت فکری برای پاسخگو بودن بکنند و حداقل در بحرانهای کشور سخنگو داشته باشند.
او همچنین گفت: با کنترل و سانسور رسانهها بحرانهای اجتماعی سرکوب و منکوب نمیشوند. بحرانهای اجتماعی ریشه در مشکلات اجتماعی دارند. با سانسور و جلوگیری از انتشار اطلاعات مشکل حل نمیشود. با پاک کردن صورت مسئله یا کمرنگ کردن مسئله اتفاقی نمیافتد.
گرانمایهپور همچنین اظهار کرد: در جلوگیری از انتشار اخبار در بحرانهای اجتماعی یکی از نظریههایی که در علم ارتباطات وجود دارد این است که اگر در ارتباط با موضوعی زیاد اطلاعرسانی کنید، جنبه آموزشی پیدا میکند، یعنی اگر در ارتباط با یک رفتار اجتماعی که تا قبل از این مورد پذیرش نبوده، زیاد اطلاعرسانی شود، نوعی رسمیت به آن داده میشود و آن موضوع به یک نوع رفتار تبدیل میشود. کسانی که میگویند اخبار بحرانها منعکس نشود، بهخاطر این است که بحرانزایی نشود و اخبار جنبه آموزشی پیدا نکند، چون براساس نظریه برجستهسازی این رسانهها هستند که تعیین میکنند مردم به چه چیزی فکر کنند.
این مدرس دانشگاه در ادامه در پاسخ به این سؤال که آیا منظورتان این است که رسانهها کاری کنند که مردم کمتر به مسئلهای مثل اسیدپاشی فکر کنند، گفت: نه، من با کنترل و سانسور رسانه مخالفم. اما میگویم اگر قرار است سانسور رخ دهد، این مسائل در چه کانون و محفلی باید بررسی شوند؟ آیا ما کانون حمایت از معتادان یا کانون حمایت از قربانیان حوادثی مثل اسیدپاشی داریم؟ وقتی بحرانهای اجتماعی متولی ندارند چطور باید به این بحرانها پرداخت؟
او ادامه داد: باید نظامهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی برای این موضوع فکری کنند که اگر مصلحت امور بر این است که بحرانهایی مثل اسیدپاشی، خودکشی و آمار طلاق و مواد مخدر در رسانهها منعکس نشود و آسیبشناسی صورت نگیرد، پس در کجا مطرح شود؟ چه کانون، نهاد و سازمانی وجود دارد که این مسائل را منعکس کند و برای آنها فکری کند. رسانه گاهی اوقات مجبور است بار سنگین نبودن کانونها و متولیها را به دوش بکشد. بنابراین این تهمت به رسانه زده میشود که به دنبال سیاهنمایی است.