به گزارش صدای لنجان؛۲۶ دی ماه، یادآور فرار آخرین دیکتاتور پهلوی بود که آغازی بر پایان عمر ۲۵۰۰ ساله رژیم فاسد شاهنشاهی به حساب می آید و این فرار، زمینه را برای پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران در بهمن ۵۷ فراهم نمود.
شاید آمادگی و اشتیاق شاه برای فرار در مواقع بحرانی، چندان غریب نباشد. وی در کارنامه پیش از فرار آخر خود، تجربه دیگری نیز داشت که این تجربه برای او موفقیت آمیز بود و با بازگشت او به قدرت، با حمایت آمریکایی ها همراه شد. این تجربه، مربوط به جریان کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ش. بود که شاه برای درامان ماندن از عواقب شکست کودتا، با وحشت از ایران فرار کرد.
بر اساس همین تجربه موفقیت آمیز بود که شاه گمان می کرد شاید خروج او از کشور، بار دیگر زمینه را برای بازگشت و تحکیم دوباره قدرت او با کمک دوباره آمریکا و غرب فراهم نماید؛ اما شرایط بهمن ۵۷، غیر از شرایط مرداد ۳۲ بود و این بار ملت ایران با بیداری اسلامی خود، خواب بازگشت پهلوی ها و غربی ها به ایران را بدون تعبیر گذاشت؛ چنان که آخرین اقدامات آمریکایی ها در طراحی کودتای آمریکایی، برای شکست انقلاب اسلامی مردم ایران در بهمن ۵۷ که با حضور مخفیانه ژنرال هایزر در تهران رقم خورد، با درایت رهبران انقلاب و به ویژه فرمان امام خمینی، مبنی بر لزوم شکستن حکومت نظامی و هوشیاری مردم، ناکام ماند.
رژیم های خودکامه و دست نشانده، عموما دارای دو خصلت «استبداد و فساد» می باشند. استبداد و فساد، لازم و ملزوم یکدیگرند.اما هنگامی که «فساد» از «استبداد» پیشی گرفت، و خواسته های مشروع و منطقی قشرهای وسیعی از جامعه، با بی اعتنائی روبه رو شد، فریاد اعتراض توده ها، به حرکت تبدیل می شود و چنانچه این «حرکت » به وسیله مردان شایسته و مورد اعتماد مردم رهبری گردد، به پیروزی منتهی می گردد.
رژیم شاه، در اوایل دهه ۱۳۵۰ ظاهر استوار و نیرومندی داشت، ولی از درون خراب بود و بسان سد خاکی می ماند، که دیر یا زود در برابر فشار امواج دریا، فرو می ریخت. فساد، با ابعاد وحشتناکی در آن ریشه دوانده بود. انتقاد، نارضائی و سرخوردگی حتی در میان نخبگان سیاسی و دست اندرکاران اداره مملکت ظاهر شده بود. پرویز راجی، سفیر «شاهنشاه آریامهر» در لندن، در گفتگو با امیر اصلان افشار، که او نیز سالها در آمریکا و کشورهای اروپا سفیر بوده است، از بیدادگری رژیم انتقاد می کند و می گوید:
«…چرا هر جا، نام ایران به میان می آید، بلافاصله کلماتی مانند «ساواک »، «شکنجه » و «فساد» به دنبال آن گفته می شود. من از مشاهده این اوضاع احساس حقارت می کنم و نمی دانم تا چه حد در مقابل این گونه انتقادها، می توان خاموش ماند…»
کی از مشخصات جامعه ایران در سالهای ۵۷-۱۳۴۲، گسترش و رواج انواع فساد (اداری، مالی و اخلاقی) در ارکان دولت و جامعه است که در نتیجه آن ثروت ملت توسط دولت و دربار سلطنتی حیف و میل می شد و یا به جیب یغماگران خارجی می رفت.رواج فساد در ابعاد وسیع آن، از اساسی ترین ویژگیهای حکومت هویدا به شمار می رود، روحیه دولتمردان هویدا غالبا و عامدا در جهت ترویج فساد و شکستن قبح آن بود و کسی که تسلیم چرخ فساد نمی شد، ناتوان، ناهماهنگ و مرتجع قلمداد می گردید.از مستخدم اداره گرفته تا وزیر و وکیل و…در این گردونه غرق شده و به آن تظاهر می کردند، دروغ و دورنگی مد روز شده و رشوه گرفتن علامت عرضه و لیاقت به شمار می رفت.
آمار و ارقام مربوط به اماکن فساد و فحشا، مراکز فروش مشروبات الکلی، قمارخانه ها، کاباره ها و دانسینگها، تعداد معتادان مواد مخدر، میزان رشوه ها و پرونده های جرایم مختلف، نمونه ای از فساد اخلاقی در جامعه بود.در این دوره فساد و فحشا به صورتهای مختلف، جامعه را فرا گرفته و توسعه یافت و حکومت هم علاوه بر این که ممانعتی ایجاد نمی کرد، با وسایل مختلف به آن دامن می زد، قمارخانه های مجهز و کازیونهای شبانه روزی وابسته به دولت، همیشه دایر بود و پولهای هنگفت بدست آمده از نفت در آنها صرف می شد و در نهایت به مجامع معتبرتری از همین نوع در خارج منتقل می شد.
انتهای پیام/پایگاه اطلاع رسانی حوزه