به گزارش صدای لنجان؛ در جامعهای که به دلایل مختلف رغبت به استفاده از خودروهای شخصی روز به روز بیشتر و بیشتر میشود و هر خانواده به طور میانگین دارای دو خودروی شخصی است، حجم شناسنامه و هویت خودروها هم افزایش یافته و روزانه هزاران پلاک برای خودروهای تولیدشده صادر میشود.
بعد از اینکه هر شهروند با گرفتن وام و یا خرید خودرو به صورت اقساط صاحب یک خودرو میشود، در واقع هنوز صاحب خودرو نشده چرا که بدون هویت و پلاک نمیتواند به انبوهی از خودروهای ترافیکساز شهر بپیوندد.
او باید در اولین فرصت پلاک خودروی خود را تعویض کند تا گرفتار جریمه پلیس در خیابانها نشود اما این کار علاوه بر صرف هزینه، به قیمت اتلاف وقت یک روزه برای او میشود و باید در مرکز تعویض پلاک به اصطلاح دوندگی کند.
یکی از مراکز تعویض پلاک اصفهان در ضلع جنوبی این شهر واقع شده، کمی بعد از اینکه وارد اتوبان شهید وحید دستجردی میشوی تابلوی «شهرک آزمایش ۲۰۰ متر جلوتر» را میبینی، جایی که باید به جای چند ساعت مرخصی از محل کار خود، یک روز مرخصی کامل بگیری تا بتوانی ماشینت را هویتدار کنی.
خان اول: پیاده شو فیش بگیر!
مثل تو رانندگان زیادی از ابتدای کوچه برای ورود به این هفتخان رستم صف کشیدهاند، جلوتر که میروی زن جوانی که کودک خردسالی در بغل دارد با نگاه ملتمسانه کنار شیشه خودروها میایستد و گدایی میکند، چهرهاش بیشتر به چهره جنوبینشینان کشور شبیه است.
بالاخره طول صف برای تو کوتاه میشود و به درب اصلی ورودی نزدیکتر میشوی، فاصله کیوسک نگهبانی با شیشه خودروها زیاد است، باید پیاده شوی و ۲ هزار تومان به نگهبان بدهی تا فیش ورود و نوبتات را چاپ کند و تحویلت بدهد، شاید دلیل اتلاف وقت مردم برای ورود به این مرکز همین پیاده و سوار شدن رانندهها باشد.
در هر صورت خان اول را میگذرانی و بالاخره وارد شهرک آزمایش میشوی، مثل همیشه اینجا هم جای پارک نیست، چند ردیف خودروهای پارک شده از انواع مدلها را میبینی که رانندگان آن «کاغذ به دست» در حال دویدن هستند و تو هنوز نمیدانی وقتی رسیدی باید به کدام سمت بدوی!
خان دوم: مشکل جای پارک خودرو برای نصب پلاک خودرو!
چشمت به یکی از ماشینها میافتد که رانندهاش میخواهد یک جای پارک برایت خالی کند، مراقب دور و اطرافش میشوی تا این جای پارک را از دست ندهی؛ خیالت راحت میشود، خان دوم را هم رد میکنی.
«همه مدارکم را آوردهام»، «تا ظهر کارم راه میافتد» و «از صف عقب نمانم» را زیر لب با خود زمزمه میکنی و با سلام و صلوات وارد سالنی میشوی که صدای همهمه مراجعهکنندگان میآید؛ تابلوهای اجرائیات، خلافی خودرو، انبار پلاک و غرفههای مختلف شمارهبندیشده در سالن اصلی به چشم میخورد.
خان سوم: نوبتگیری اتوماتیک هنوز به این مرکز معرفی نشده است
از متصدی کنار ورودی درب سالن میپرسی برای تعویض پلاک او باید کجا بروم، سرش پایین است و انگار صدای تو را نمیشنود، مجبور میشوی از مراجعان سؤال کنی، معلوم نیست درست جوابت را بدهند ولی بالاخره دست و پا شکسته راه را نشانت میدهد.
شاید نگهبان درب اصلی شهرک فراموش کرده به شما بگوید شماره نوبت هر خودرو روی فیش پارکینگ درج شده، البته شاید تو خودت باید متوجه سیستم نوبتگیری آنجا شوی.
اگر صندلیهای سالن خالی بود میتوانی روی یکی از آنها بنشینی تا نوبتت شود و صدایت بزنند؛ تلویزیون سالن خاموش است و مجبوری به ساعت دیواری زل بزنی یا گوشی موبایلت را چک کنی؛ صدای فریاد متصدیان غرفهها به گوش میرسد که نام خانوادگی افراد را صدا میزنند.
سیستم نوبتگیری و فراخوان اتوماتیک بانکها هنوز به این مرکز معرفی نشده و یا هنوز بودجهای برای تهیه این سیستم اختصاص نیافته است، در هر صورت گوش به زنگ فرمان متصدی هستی تا صدایت بزند؛ «کارت ملی و شناسنامه خریدار و مالک» تنها کلماتی است که بعد از اینکه نوبتت شد از متصدی غرفه مربوطه میشنوی.
خان چهارم: نیازی نیست دلیل پرداخت را بدانی، فقط کارت بکش
شاید اول صبح باشد ولی احساس میکنی غرفهدار حوصله پاسخ دادن به سؤالاتت را نداشته باشد، امیدواری که حقوقش را سر ماه داده باشند تا نخواهد دق و دلیاش را سر تو خالی کند؛ «بشین تا صدایت کنم»، این دومین جملهایست که از زبان او میشنوی و بدون معطلی میروی در کنار صندلی میایستی چون جایی که نشسته بودی را گرفتهاند.
کمی به سقف سالن خیره میشوی و همچنان صدای همهمه با گوشهایت بازی میکند، یک نفس عمیق میکشی و زیر لب میگویی خدا کند امروز کارم حل شود؛ متصدی دومرتبه صدایت میکند، «امضا و اثر انگشت خریدار و فروشنده، آدرس، شماره تلفن و کد پستی»، باید منتظر خودکاری که با بند آویزان شده باشی تا بغل دستیات کارش تمام شود.
میدانم که دوباره باید منتظر بمانم تا صدایم کنند، نه این بار میگوید کارت عابربانک؟ اگر داشته باشی که جزو افراد خوششانس بودهای، اگر نه که باید بروی و دست به دامن یک نفر دیگر شوی تا بتوانی از کارتش استفاده کنی و نقداً به او پول بدهی؛ نیازی نیست دلیل پرداخت ۴ هزار تومان را بدانی، فقط کارت بکش.
خان پنجم: بارکدخوانها خراب است
انتهای سالن برو و از خلافی خودرو استعلام بگیر، استعلام که میگیری باز هم کارت عابربانک بده تا هزینه چاپ خلافی از حسابت کم شود؛ حالا برو آن طرف سالن خلافی را پرداخت کن، دوان دوان به سمت دستگاه «کارتخوان» میروی که برای راحتی تو از دستگاه بارکدخوان هم برخوردار است.
البته باید در صف بایستی و کاغذهایی را مشاهده کنی که زیر دستگاه بارکدخوان گرفته شده، درست حدس زدی، بارکدی خوانده نمیشود و باید شناسه قبض و شناسه پرداخت را به صورت عدد وارد کنی، اما اینجا هم فراموش کردهاند که دستگاههای خراب بارکدخوان را جمعآوری کنند و همه باید یک دور امتحان کنند چون این کار در اتلاف وقت مردم مؤثر است.
خان پنجم را هم رد میکنی و از لابلای انبوه جمعیت به متصدی غرفه میرسی، فیش پرداخت را همراه برگه خلافی خودرو تحویل بده تا بروی سراغ مرحله بعدی؛ باز هم کارت عابرباکت را بده، هزینه ارسال کارت ماشین ۱۰۱ هزار تومان است؛ «برو سوله پلاک پشت سالن»، خدا خیرش بدهد آدرس را دقیق داد، سوار ماشینت میشوی و باز هم میروی در صف تا پلاک قبلی را باز کنند.
پلاک قبلی از ماشین جدا میشود، حالا برو به سمت انبار پلاک و پلاک جدیدت را تحویل بگیر؛ باز هم فریاد متصدی را میشنوی که میگوید«بشینید صدایتان میزنیم» و پشت سرش پلاکهای روی هم چیده را میبینی.
خان ششم: شماره شناسنامهات را از حفظ بگو
بستگی به شلوغی دارد، معمولاً شلوغ است و چند دقیقه تا چند ساعت باید منتظر باشی تا صدایت کنند؛ نمیدانم چرا صف انبار شلوغتر از دیگر قسمتهای سالن است و جای ایستادن هم نیست، باید نزدیک متصدی باشی چون ممکن است خسته شود و نوبت به تو که میرسد آرامتر نامت را صدا بزند.
وقتی صدایت میکند باید کارت ملیات را آماده کنی و شماره شناسنامهات را از حفظ بگویی تا پلاک را تحویلت بدهد، نمیدانم اگر حفظ نباشی پلاکت را میدهد یا نه اما نهایتاً به چشمانت خیره میشود تا از هویت خودت مطمئن شود و هویت ماشینت را تحویلت بدهد.
خان هفتم: اینجا فک پلاک رایگان است!
باورت نمیشود، انگار به خان هفتم نزدیک شدهای و بالاخره یک پلاک فلزی قرار است روی سپر ماشینت نصب شود، صف را که دوباره باید بگذرانی ولی اینبار یک تابلو بالای سر متصدی فک پلاک میبینی که شاید کمی خوشحالت کند؛ «رایگان» با رنگ قرمز! شاید هیچ نوشته دیگری را با رنگ قرمز در این شهرک ندیده باشی و این به خاطر اهمیت آن بوده که رایگان را با قرمز نوشتهاند تا به خدمات این شهرک پی ببری.
انتهای پیام/فارس