به گزارش صدای لنجان؛«مو رِ می بینی که شر و با صفایُم/ بچه محلهی امام رضایُم/ زلزلَهیُم حادثهیُم بلایُم/ بچه محلهی امام رضایُم!/ گنبد و ممبد نموخوام باصفا/ سیساله پای سفرهی ای آقا/ منتظر یک ژتون غذایُم/ بچه محلهی امام رضایُم» این بخشی از اولین شعر طنزی بود که از او شنیدم؛ شعری که آن را در محضر رهبر انقلاب خوانده بود و رهبری هم به شوخی گفته بود:«این شعر شرح حال طرقبهایها بود!» بعدها او را در «قندپهلو» دیدیم؛ برنامهای که خودش امیدوار بود ادامه پیدا کند اما این اتفاق نیفتاد!
قاسم رفیعا البته حالا آنقدرها هم به وضعیت شعر طنز امیدوار نیست. او میگوید طنز صرفا به دستمایهای برای گذران اوقات فراغت تبدیل شده است. از سوی دیگر رسانه ملی هم به جای ارج نهادن به طنز، صرفا به دنبال درآمدزایی است. فارغ از اینها، رفیعا در گفتگویی که در پی میآید از شعر عاشقانهای میگوید که برایش دردسرساز شده بود!
مرآت شما را به مطالعه این گفتگو دعوت می کند.
مرآت- آقای رفیعا! شما عمق نگاه مردم جامعه ما را نسبت به مقوله فرهنگ و به طور جزئی، شعر طنز چطور ارزیابی می کنید؟
راستش را بخواهید ما اصلا نگاهی به مقوله فرهنگ نداریم! من به دلیل این که در یک فضای فرهنگی زندگی می کنم دغدغه فرهنگ را دارم اما کلیت جامعه ما اینگونه نیست. به طور مصداقی جامعه ما حد و مرزی برای مقوله طنز قائل نیست. طنز در فضای مجازی، اجتماع و در تمام زندگی ما در جریان است. ما حتی وقتی زلزله، حادثه یا اتفاق ناگواری رخ می دهد جوک می سازیم!
طنز به مثابه دستمایه گذران اوقات فراغت!
انگار برای مردم ما فرقی نمی کند که برای چه چیزی جوک می سازند اما آن ها که به طور تخصصی در حوزه طنز کار می کنند هم دغدغه های جدی تری دارند و هم طنز در نگاه آن ها جایگاه ویژه ای دارد. آن ها به چشم گذران اوقات فراغت به طنز نگاه نمی کنند؛ بنابراین کار طنزپرداز با کار چند نفر که دور هم جمع شده اند و به چیزی می خندند تفاوت دارد!
کار طنزپرداز اصلاح جامعه است
طنزپرداز صرفا برای اصلاح جامعه وقت می گذارد. البته کسانی هستند که با نیت خودنمایی یا حتی آسیب رساندن به دیگران وارد حوزه طنز شده اند. از آثاری که افراد تولید می کنند می توان کاملا تشخیص داد که چه نیتی در پس ذهنشان هست. من معتقدم اگر به طنز تند منتقدانه با رویکرد اصلاح امور نظر کنیم؛ این قابلیت در آن هست که مشکلی را حل یا افرادی را به تأمل وادارد. طنز می تواند مانع از رخ دادن یک اشتباه در جامعه شود.
مرآت- جناب رفیعا! شما توجه رسانه های رسمی به شعر طنز و به ویژه شعر طنز جوانان را چطور ارزیابی می کنید؟ شما پیشتر وضعیت را مطلوب ارزیابی کرده بودید اما خیلی ها معتقدند که رسانه چنان که باید و شاید به شعر طنز توجهی نمی کند. الان وضعیت چطور است؟
آنچه گفته ام احتمالا مربوط به گذشته بوده است. پیشتر کارهای خوبی انجام میشد؛ کارهای خوبی که به اعتقاد من ادامه پیدا نکرده اند. در زمانی که قندپهلو پخش میشد، می توانستیم توجه رسانه ملی به طنز را ببینیم. پخش این برنامه نتیجه بسیار خوبی داشت و از مردم هم بازخوردهای مطلوبی دریافت می کردیم. اما کارهای رسانه ملی مقطعی است.
رویکردهای مقطعی مشکلی را حل نمی کند
من دلایل مقطعی بودن رویکردهای سیما را نمی دانم. ممکن است در مقطعی یک برنامه موفق برخی از نیازها را در حوزه طنز برآورده کند اما مسدود شدن این راه آسیب زاست. احساس من این است که رویکردهای مقطعی مشکلی را حل نمی کند. من در جریان پخش برنامه قندپهلو بودم و می دانم که رسانه ملی هزینه ای برای طنز پیش بینی نمی کرد.
نمی دانم چرا قندپهلو متوقف شد
این که دائما به دنبال پیدا کردن یک حامی مالی باشیم و بعد به سراغ برنامه طنز برویم نشان می دهد جدیت عمیقی در پرداختن به مقوله طنز وجود ندارد. مسئولان سیما به اهمیت فراوان طنز پی نبرده اند. قندپهلو برنامه بسیار خوبی بود و نمی دانم چرا متوقف شد. ما هروقت به سمت اسپانسرها رفتیم عملا برنامه هایمان زرد شدند. وقتی شما از یک اسپانسر کمک می گیرید، مطمئنا آن اسپانسر همه تلاشش برای تبلیغ محصولش می کند.
صدا و سیما با پخش برنامه های طنز به دنبال درآمدزایی است
گاهی مجریان مجموعه هایی مثل خندوانه یا دورهمی از ابتدا تا انتها به دنبال به دست آوردن دل اسپانسرها هستند! طنز برای سیما آنقدر مهم نیست که برای آن اعتباری اختصاص بدهند. من با اطمینان کامل می گویم که صدا و سیما به واسطه پخش برنامه های طنز به دنبال درآمدزایی است. رقم آگهی هایی که بین برنامه های طنز پخش می شود قابل توجه است اما مدیران سیما از خود برنامه های طنز هم توقع درآمدزایی دارند.
برنامه طنز تماشا می کنیم یا رپورتاژ آگهی؟
بنابراین با این رویکرد نمی توان ادعا کرد که آن ها کار مثبتی انجام داده اند. صدا و سیما بودجه دارد و باید برای کارهای فرهنگی از جمله کارهای طنز هزینه کند. مردم بالاخره تا حدی تبلیغات را تحمل می کنند اما از جایی به بعد این انتقاد را مطرح می کنند که بالاخره ما داریم برنامه طنز می بینیم یا تبلیغات؟ بنابراین در مجموع رسانه دست کم در حوزه شعر جدیت قابل توجهی را از خود نشان نمی دهد.
علت این امر چه کمبود بودجه باشد یا دلیلی غیر از این، پسندیده نیست. این که فردی شعری معمولی را در قاب تلویزیون بخواند خوب است اما فقط قشر خاصی از آن لذت می برند. شعری که مایه طنز در آن نباشد طبیعتا عامه مردم را به سوی خود جلب نمی کند؛ البته من قبول دارم که باید در این ارتباط فرهنگ سازی کنیم.
مرآت- لازمه رونق اشعار طنز انتقادی، وجود روحیه نقدپذیری در مسئولان است. تجارب شما در این زمینه حاکی از نقدپذیری مسئولان هست؟ آیا نقدپذیری یک مولفه زنده و جاری در فرهنگ ما هست؟
من فکر می کنم مردم بیشتر از مسئولان نقدپذیرند. وقتی شما یک معضل اجتماعی را عنوان می کنید مردم برای سخن شما ارزش قائل می شوند و در پی رفع آن معضل برمی آیند اما هنگامی که شما یک مسئول را نقد می کنید هرچند ممکن است در ظاهر عکس العمل شدیدی نشان ندهند و با لبخندی از موضوع بگذرد اما در بلندمدت به حساب شما می رسند!
بدهکارانی که شاخ و شانه می کشند!
به خاطر دارم که در جریان تألیف کتابی از دوستی طلبی داشتم. یکبار در جمعی نشسته بودیم و من شعری خواندم که یکی از ابیات آن کنایه ای به همین دوست عزیز بود! بعد از جلسه به من گفت:«بالاخره میخوای بیای پولت رو بگیری دیگه!» گاهی مسئولین اینگونه به نقد نگاه می کنند و البته گاهی برخی از مسئولان نقد را یک موفقیت برای خود قلمداد می کنند و با استفاده از انتقادات خود را اصلاح می کنند.
آنقدر با همه چیز شوخی کرده ایم که…
مسئولان معمولا برخورد خوبی با نقدها ندارند یا نهایتا می گویند این هم جوکی است مثل بقیه جوک ها و باید به آن خندید. گاهی ما مقصریم! مقصودم از ما، همه ما مردم جامعه است. ما آنقدر با همه چیز شوخی کرده ایم که دیگر کسی به جنبه های جدی طنز اهمیت نمی دهد. در فضای مجازی دائما درباره هرچیزی طنز می سازند و در چنین شرایطی، طنزپرداز حرفه ای ما هم عکس العمل مثبتی از سوی جامعه مخاطبانش دریافت نمی کند.
فضای جامعه به سمت جدی نگرفتن طنز حرکت کرده است در حالی که طنز بسیار جدی تر از خیلی از مسائل جدی است!
مرآت- جناب رفیعا! تلخ ترین شعر طنزی که تا به حال سرودید کدام شعر بوده است؟
تلخ ترین شعرها آن دسته از شعرهایی هستند که با عوارض اجتماعی روبرو می شوند! برای من هم پیش آمده که گاهی شعرهایی گفته ام که باب میل بعضی ها نبوده و برایم عوارض داشته! یادم هست دوستی شعر طنزی گفته بود و من آن را در نشریه خودم چاپ کردم. آن شعر خیلی هم وحشتناک نبود اما کار به شکایت کشید! این شکایت و به دادگاه رفتن خیلی برای من سخت بود.
شعر عاشقانه ای که دردسرساز شد!
گاهی با خودمان فکر می کنیم که داریم به فرهنگ و مردم جامعه خدمتی می کنیم اما می بینیم که از قضا سرکنگبین صفرا فزود! مورد دیگری که به خاطر دارم این است که در جمعی یک شعر عاشقانه می خواندم و همسرم هم حضور داشت. همسرم بعد از جلسه به من گفت تو این شعر را تا بحال برای من نخوانده بودی! این شعر را برای چه کسی گفته ای؟
از این اتفاقات زیاد افتاده و خیلی تلخ نیست اما این که از دستت شکایت کنند خیلی تلخ است! آنجاست که تو دیگر نمی توانی همه چیز را به شوخی بگیری!
مرآت- اگر مایلید کتابی را به مخاطبان مرآت معرفی کنید.
به نظر من قلعه حیوانات نوشته جورج اورول برای جوانان کتاب خوبی است. این کتاب را بخوانید. حرف های بسیار مهمی در این کتاب وجود دارد.نکات مندرج در این کتاب انسان را به تأمل وادار می کند.
انتهای پیام/دانا