به گزارش لنجانا، شبکه وبلاگی حرف ما متن شعری را منتشر کرد که درد ودل یک دختر شهید با پدر ، در شب عروسیش را به تصویر می کشد.
متن این شعر یدین شرح است:
نامه یک دختر به پدرشهیدش
ای پیش پرواز کبوترهای زخمی
بابای مفقودالاثر بابای زخمی
تا یاد دارم برگی از تاریخ بودی
یک قاب چوبی روی درب میخ بودی
بابا توی کتابم هرچه بابا آب میداد
مادر نشانم عکس توی قاپ میداد
بابا اینجا کنارقاپ عکست جان سپردم
از بس که از این هفته ها سرکوفت خوردم
تو همه خوب ها سری مفقودالاثری
من همون بی پدری باباجون
(از اینجا به بعد نامه رو اونهایی
که بابا ندارندبهتر میفهمند)
بابا من ۲۰ سالم شد هنوزهم توی قاپی
خب لائقل حرفی بزن مردحسابی
یکبار هم از گیرودار قاپ هم رد شد
از توی سیم خاردار قاپ هم رد شو
برگردوتنها یک بغل بابای من باش
یا یک بغل بابا بیاو جای من باش
بابا ای دست هایت آرزوی دستهایم
نازو،ادایت مانده روی دستهایم
شاید تو هم شرمنده یک مشت خاکی
جامانده ای در ماجرای بی پلاکی
بابا عیبی ندارد خاک هم باشی قبول هست
یک چفیو یک ساک هم باشی قبول است
امشب عروسی میکنم جای تو خالی
پای قواله جای امضای تو خالی
انتهای پیام /