به گزارش لنجانا به نقل از خبرگزاری تسنیم، پنجشنبه گذشته اخبار تأیید نشدهای درخصوص فیلتر شدن یکی از اپلیکیشنهای موبایل به نام «ویچت» از سوی رسانهها مخابره شد که هنوز هیچ یک از اعضای اصلی کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه پاسخ صریحی در تأیید و تکذیب و همچنین دلایل فیلتر کردن آن، ندادهاند.
ویچت نیز مانند شبکههای اجتماعی قدیمیتری چون فیسبوک و توئیتر، آرام آرام وارد فضای مجازی و رسانهای کشور شد و مسئولان معمولا خواب کشور، زمانی به خود آمدند که استفاده از آنها به نوعی نهادینه شده بود و اثرات مخرب خود مانند بسترسازی آشوب و فتنه 88 را گذاشته بودند و تنها راه مقابله با آنها چیزی نبود جز فیلتر!. اما آنطور که برخی کارشناسان اعلام کردند، گویی مسئولان قصد نداشتند که این شبکهها به صورت قطعی فیلتر شوند زیرا تجربه فیلترینگ در برخی کشورها مانند چین و شیلی نشان میداد زمانی که مسئولان این کشور تصمیم قطعی برای فیلترینگ شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک گرفتند، این کار به صورت کامل انجام شد و غیر از تعداد محدودی نهاد مجاز، دیگر هیچکس قادر به ورود به این شبکهها حتی با استفاده از فیلترشکن نبود. تجربهای که در کشور ما موفق نبود و کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه متحمل حملات بابت کاری شده بود که آن را به طور کامل انجام نداده بود.
گذشت زمان و سرعت سرسامآور تغییرات در حوزه فناوری ارتباطات هم نتوانست مسئولان ایرانی را از خواب بیدار کند و روز به روز ابزار و وسیلهای جدید با کمترین هزینه و حتی رایگان در اختیار کاربران ایرانی موبایل و رایانه که تشنه وسایل ارتباطی جدید هستند قرار گرفت و خبری از آموزش فرهنگی و علمی استفاده از این ابزار نبود؛ باز هم وقتی مسئولان از خواب بیدار شدند که آماج انتقادات بابت کارکردهای منفی این ابزار قرار گرفته بودند و بازهم اولین و آخرین راهحل چیزی نبود جز فیلتر!
«ویچت»، «تانگو»، «وایبر»، «اینستاگرام»، «وایبر»، «واتسآپ» و بسیاری از اپلیکیشنهای مربوط به نسل جدید تلفنهای همراه روز به روز و غالبا رایگان روی این دستگاهها نصب میشوند و مسئولان ما به جای اینکه در همان ابتدا این ابزارها را در جلسات تخصصی مورد واکاوی قرار داده و آنها را برای استفاده عموم مردم بهینهسازی و حتی بومیسازی کنند، پیدا و پنهان خودشان هم به راحتی استفاده شخصی از آنها را پیشه کردند و امروز ردپایی از آنها را هم در شبکه و ابزارهای فیلتر شده میتوان پیدا کرد.
به جای اینکه از آسیبها و اهداف پشت پرده این شبکهها گفته شود، ژستهای روشنفکری گرفتند و با بلندگوی آزادی و عدم دخالت در زندگی خصوصی مردم، در ترویج این ابزارها سنگ تمام گذاشتند؛ در حالی که اگر نیتشان خیر بود میتوانستند ضمن بیان مشکلات فرهنگی و امنیتی موجود در این سیستمها، سریعتر به تولید نرمافزارهای بومی و ملی در این سطح و حوزه کنند تا ببینند مردم هم حتی اگر این شبکهها فیلتر نباشند، روی خوشی به آنها نشان نمیدهند.
نرمافزار «ویچت» اگرچه در ظاهر صرفا یک ابزار ارتباطی بود اما نگاهی عاقلانه و تخصصی به این نرمافزار و گونههای شبیه آن با توجه به حجم فزاینده تهدیدات امنیتی علیه کشور به راحتی گویای ظرفیتهای بالای این سیستم برای بهرهبرداری از شخصیترین اطلاعات شهروندان ایرانی است. عدم نیاز به هیچگونه رمزگذاری برای نگهداشتن اطلاعات، عضویت اعضا در گروههای مختلف بدون اطلاع آنها و به تبع آن دسترسی بدون محدودیت به مکالمات صوتی و متنی افراد دیگر، امکان شناسایی محل حضور افراد، امکان شناسایی سایر افرادی که در محدوده یک تلفن همراه خاص قرار دارند، تعیین میزان فاصله یک فرد با سایر افرادی که در اطراف او قرار دارند، از جمله قابلیتهای متعدد اینگونه نرمافزار، ابزار و اپلیکیشنهایی است که در وهله و نگاه اول برای هر مخاطبی، امکانی فوقالعاده جذاب به نظر میآید اما شاید مدت کوتاهی زمان کافی باشد که از عادیترین شهروند تا مسئولان ارشد کشور، متوجه سرقت اطلاعاتشان شوند. زمانی که بلوتوث به عنوان یک ابزار جدید برای انتقال انواع اطلاعات بین موبایل و رایانه معرفی شد، بسیاری از کارشناسان نسبت به امکان سرقت اطلاعات و هک شدن سیستمها توسط بلوتوث هشدار دادند و مردم نیز این هشدار را جدی گرفتند؛ امکاناتی جدید که مسئولان درباره آنها هشداری نمیدهند و حتی بسیاری افراد مسئول را هم با خود همراه کردهاند.
شاید شهروندان بعد از فیلتر شدن (البته در صورت تأیید کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه) «ویچت» و سایر اینگونه اپلیکیشنها به این موضوع اعتراض کنند که مسئولان یک وسیله ساده مکالمه را هم که برای گفتوگو از آن استفاده میکردیم، فیلتر کردهاند اما باید گفت با توجه به تهدید بالای این نرمافزار و همچنین استفاده نابهنجار بسیاری از افراد از اینگونه نرمافزارها که حاصل بومی نکردن و عدم آموزش استفاده صحیح از ابزارها، مسئولان را به اتخاذ چنین تصمیمی مجاب کرد تا خشک و تَر باهم بسوزند.
فیلتر کردن شبکهها و ابزارهای مکالمات اینترنتی آخرین راه حل در برخورد با پدیدههای تهدیدزا است که مسئولان اتخاذ اینگونه تصمیم هم اگرچه به آن اذعان دارند اما در شرایط اینچنینی راهی جز این وجود ندارد؛ مانند پدیده برخورد با بدحجابی که به جای گسترش و باورپذیر کردن استفاده از حجاب در جامعه توسط انبوه دستگاههای مسئول و قوانین متقن، کار را به جایی رساندهایم که پلیسی که وظیفهاش برخورد با مجرمان است در خیابان مشغول امر و نهی به پوشش دختر و پسر است.
قطعا همانها که اینگونه ابزارها را به رایگان در اختیار میلیونها کاربر در سطح جهان قرار دادهاند، پیش از این به فکر ارائه راهکار استفاده از آنها در هنگام محدود و ممنوع کردن آنها بودهاند و خیلی زود کاربران با مقداری سختی و هزینه بیشتر که این هزینه معمولا در اختیار سیستم داخلی کشور قرار نمیگیرد، استفاده از آن را از سر میگیرند؛ اولا بهتر است مسئولان ضمن پاسخگویی صریح و سریع درباره اقدامات اینچنینی و همچنین بیان انواع و اقسام آسیبهای اینگونه ابزارها به مردم، جلوی هجمههای غیرمنصفانه به خود را بگیرند ثانیا مسئولان فناوری کشور مخصوصا وزارت ارتباطات و فناوری باید در اقدامی عاجل، اینگونه امکانات ارتباطی مدرن را در کشور بومیسازی کنند تا تبعات منفی آنها را به حداقل رسانند.