به گزارش لنجانا به نقل از خبرگزاری فارس، یکی از شبهاتی که مسیحیان و مستشرقان نسبت به امام زمان حضرت مهدی موعود(عج) مطرح میکنند، این است که داستان حضرت یک داستان خیالی است و آن هم نتیجه رنجهایی است که شیعه در طول قرنها کشیده و باعث شده این داستان خود به خود شکل بگیرد.
مسیحیان صهیونیست در دامن زدن به این شبهه در شبکههای ماهوارهای خود میگویند داستان مهدویت حاصل سختیهایی بوده که در زمانهای گذشته اتفاق افتاده و مهدویت محصول و واکنش وضعیت نابسامانی بوده که مسلمانها داشتند. لذا بر این اساس در تاریخ اسلام اندیشه مهدی باوری رشد کرده است.
از جمله مستشرقان مسیحی که این شبهه را در ابتدا به صورت برجسته مطرح میکند، دیوید ساموئل مارگولیوت اروپایی است. وی مقالهای را به نام «مهدی» در دائرةالمعارف دین و اخلاق (Encyclopaedia of Religion and Ethics) در حدود سال 1920 میلادی مینویسد و مطرح میکند: روایتی که در آن درباره مهدی باشد، ندیدم و دلیل قانعکنندهای وجود ندارد که مهدی(عج) قرار است بیاید و دین را احیا کند!
در پاسخ به مسیحیان صهیونیستی که پیوسته این شبهه را تکرار میکنند بدون اینکه پاسخ را بشنوند، این است: طبیعی است که نور خورشید را هیچ وقت خفاش نمیتواند ببیند. اینکه میگویند آموزههای اسلامی و شیعی مانند مهدویت، تنها یک اسطوره است، حُقهای قدیمی است. قرآن کریم در این باره میفرماید: «وَإِذَا تُتْلَى عَلَیهِمْ آیاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ»، اینها درباره پیامبر(ص) هم، چنین سخنانی را مطرح می کردند، دیگر نسبت به حضرت مهدی(عج) توقعی از آنان نیست. در حالی که قرآن در جوابشان می فرماید: «قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ»، برهان بیاورید و صرف اینکه ادعا کنید، قابل پذیرش نیست.
فقط در منابع شیعه بیش از 500 حدیث معتبر داریم که اثبات میکند حضرت مهدی(عج) متولد شده است؛ بیش از 100 حدیث در منابع شیعه داریم که مربوط به غیبت حضرت(عج) است. این احادیث معتبر در موضوعات فرعی مهدویت هستند. ما تعجب میکنیم دائرةالمعارفنویسان و گردانندگان شبکههای ماهوارهای و … ادعا می کنند درباره حضرت مهدی(عج) هیچ روایتی وجود ندارد در حالی که در برابر، در مجموع منابع شیعه و سنی، شش هزار و 207 حدیث درباره امام مهدی(عج) و مسائل مربوط به ایشان وجود دارد.
طرح چنین شبههای با وجود این همه حدیث، یا ناشی از جهل و بیاطلاعی این افراد است که در این صورت شایستگی اظهار نظر در زمینهای که اطلاع کافی در آن ندارند، را ندارند یا ناشی از بغض و کینهای است که نسبت به اسلام و به ویژه تشیع دارند که در این صورت نیز، باز اظهار نظر مبغضانهشان قابل اعتماد و پذیرفتنی نیست.
جالب اینجاست که مارگولیوث در پی نظریهپردازی خود میگوید: اسلام اندیشه مهدویت را از یهودیت اقتباس کرده است، این در حالی است که بیش از شش هزار روایت در این موضوع وجود دارد، آیا همه این شش هزار حدیث را مسلمانان در صحاح سته اهل تسنن، کتب اربعه شیعه و … از یهودیان گرفتهاند؟ این ادعای گزاف در حالی است که در روایت شناسی به ویژه در مکتب شیعی، تک تک رجالی که در زنجیره سند روایات قرار دارند مورد بررسی قرار میگیرند.
اگر روایتی را نه یک یهودی، بلکه یک فرد متأثر از یهودیت ولو مسلمان، مانند تمیم داری، کعب الاحبار، ابوهریره و … هم نقل کرده باشند، آن روایت نزد شیعیان از اعتبار ساقط میشود، با چنین دقتی چطور ادعا میکنند که مسلمانان و به خصوص شیعیان این اندیشه را از یهودیت گرفتهاند.
«ابن خلدون» با تعصب فراوانش، یکی از افرادی است که نگاه خوبی به مسأله مهدویت ندارد، ولی با این حال احادیث مهدویت را انکار نمیکند. اما مستشرقین به راحتی تخیلات خود را تحت عنوان مباحث علمی در دائرةالمعارفهایشان مینویسند و شبکههای ماهوارهای آنها نیز به بازنشر این تخیلات با ژست علمی و جذابیتهای رسانهای میپردازند.
وجود شخصیت عزیزی که فقط ۶۲۰۷ حدیث درباره او وجود دارد، به گونهای آشکار هست که حتی وهابیون هم در بسیاری از منابع اصلی خودشان، این موارد را انکار نمیکنند.