به گزارش لنجانا به نقل از خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، امامی را از نگارگران مشهور دورهی معاصر ایران میدانند. او در سال 1301 در خانوادهای مذهبی و روحانی متولد شد. پدرش امام جمعهی شهرکرد و مدرس مدرسهی امامیهی آنجا بود. او تحصیلات مکتبخانه و مدرسه ابتدایی را در شهرکرد گذراند. سال 1314 بود که همراه خانوادهاش به اصفهان مهاجرت کرد.
ضیاءالدین آرزو داشت پزشک شود. ورودش به مدرسهی فرهنگ اصفهان نیز در راه رسیدن به همین رویا بود، اما مدتی بعد بهدلیل رفتارهای خاصش از مدرسه اخراج شد.
خودش در اینباره گفته است: «یک روز در کلاس درس هنگامی که معلم مشغول تدریس بود، احساس کردم جیبم سنگین شده است. دست در جیبم کردم. متوجه شدم همکلاسی نیمکت عقب، ماری را در جیب من گذاشته است. من نیز مار را در جیب همکلاسی نیمکت جلویی خود گذاشتم که مدتی بعد متوجه شد. از ترس، کلاس را بههم ریخت و کلاس حسابی مغشوش شد. کسی که مار را در جیب من گذاشته بود، فلک کردند. فردای آن روز جلسه گذاشتند و مرا از مدرسه اخراج کردند.»
ضیاءالدین سال ۱۳۳۸، از تدریس در مدارس اصفهان دست کشید و همراه خانواده راهی تهران شد و سال ۱۳۴۰، همزمان با اولین سال تأسیس هنرکدهی هنرهای تزیینی در امتحان ورودی آن شرکت کرد. او تحصیلاتش در حوزهی هنرهای تزیینی را در تهران به اتمام رساند و به تدریس هنر در دانشگاههای تهران مشغول شد.
40 سال از عمر خود را در حوزهی هنر صرف کرد تا مکتب جدیدی در رشتههای خط و نقاشی و تذهیب ارائه دهد؛ بهگونهای که با سنتهای دیرینهی ایران و از سوی دیگر، جوهرهی عرفانی با هنرهای اسلامی هماهنگ باشد. او را «نگارگر» سایهها لقب دادهاند. مصور کردن قرآن از دیگر فعالیتهای این هنرمند بود.
حبیبالله آیتاللهی دربارهی این هنرمند گفته است: «امامی تمام افسانههای اطراف خود را از هر جا و هر کسی که میشنید و میدانست با رنگ و نقش به بدیعترین و ماندگارترین جلوه روایت میکرد و قصههای عامیانه را با تصویر حفظ و ثبت میکرد، آن هم با شیوه خاص خود و نه به تقلید از غرب.»
یکی از آثار معروف او، تقویم «تسبیح ذرات» است. این اثر در سومین دوسالانه نقاشی معاصر تهران در سال 1374 مقام اول را کسب کرد.
او ماهها بر اثر بیماری دیابت، قلب و کمخونی، توان حرف زدن نداشت و سرانجام پس از طی این دورهی بیماری در 11 تیر ماه سال 1387 در اصفهان درگذشت. پیکرش را در قطعهی نامآوران آرامستان باغ رضوان اصفهان به خاک سپردند.